نمیدونم پست قبلی ام رو خوندید یا نه
این پست قراره ادامه ی همون باشه
من اون روز قرص نخوردم و به حیات م ادامه دادم البته این قسمتش به کسی مربوط نیست
قسمت سخت ماجرا خالی شدنه
من دیگه نمی تونم حرف بزنم من پر حرف دیروز امروز هیچی نداشت بگه
خیلی وقته نمیتونه
به خاطر همون ادم های اشتباهی
منی خیلی وقته حالش خوب نیست تظاهر میکنه خوبه امید داره ولی نیست
من ی زندانی ام که تا دیوار ها ی اطرافمو ندیده باشم حالم خوبه
ما هممون زندانی ایم روی زمین فقط امید واهی داریم و حسش نمیکنیم
مشکلات من سکوت من زندگی شخصی من شکست هام رنج هام هیچ کدوم به کسی ربط نداره
من به هر دری زدم اما حتی در ایمان هم نشد
من المانی رو یاد میگیرم
من کلاس ساز دهنی ثبت نام میکنم هرچند پر از نشدن باشم
من همیشه نتونستم این بارم نمیتونم
ولی نتونستن دلیل بر تجربه نکردن نمیشه
دلیل بر دست کشیدن
من زندگی میکنم
دوباره عاشق میشم
قانون شکنی میکنم
عنصر بد جامعه میشم
میخندم
و موفق میشم و شکست میخورم
من اینجا نمی مونم
من نمی زارم جو مسخره ی دانشگاه بهم غالب بشه
من نمی زارم محافظه کاری مامان بابام روم تاثیر بزاره
این یک جنگ بی انتهاست
و من میجنگم
تا از پا در بیام
یا شاید زمونه دست برداره از لج بازی
من میخوام من همه ی تلاش خودمو میکنم
شاید هیج دوست خوبی نداشته باشم
حتی اگه هیچ چیزی نداشته باشم
من از صفر ساختم
من همون شاگرد بد خط اول ابتدایی ام
همون مخ ریاضی کلاس سوم
همون که هیچ وقت هیچ کس عددی حسابش نکرد
همون که شد بین اون سه تا دختر
همونی همیشه اسمش رو دیوار بود
شاید هیچی خوب نشده باشه
شاید موفق شدم ولی موفقیتم باب میلم نبوده
ولی ادامه میدم
مهم نیست چی بگین
خرخون
احمق
بی هدف
بچه
تک بعدی
من راهمو میرم
من شکست خوردن رو به نخوردن ترجیح میدم
اره من همونم که قبل از دانشگاه نمیدونست برنامه نویسی چه جوریه
من همونم که همیشه جواب کدوم فرزانگان درس میخونیش میشد ارمینه
من نمیزارم بهم برچسب بزنید و محدودم کنید:))
دیوونه اونیه که لذت راه رفتن زیر بارون رو از خودش بگیره
هرچی میخواید حالا بگید ادم های دور و برم
شکست ها و موفقیت های من مال منن نه مال شما پس دهنتون رو ببندید