zoha
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

i rather be the villain than a victim


بین هم اتاقی که اشک ها و ناراحتی ام رو مسخره میکنه
دوستی که از غرغرهام خسته است
و هم اتاقی دیگه ای که برای خودش ارزشی قائل نیست و تو هر رابطه ای باقی میمونه
دوست قدیمی که بهم گفته سمی
دوست قدیمی تری که بهم گفته بود avoident
من حالم خوب نیست
هنوز هستند کسایی که برام با ارزشن و مهمن اینکه میبینم برای حال خوب خودشون برای اینده شون تلاش میکنند حالم رو خوب میکنه
و میخوام کنارشون خوشحال باشم و نشون ندم که طوری ام شده

برای همین مینویسم
نوشتن مثل گریه کردن زیر دوش میمونه حالم رو خوب میکنه
فردا دوباره میتونم بخندم
امروز اینستا نصب کردم متاسفانه الگوریتمش لایک های اون رو میاورد
لایک هایی که مربوط به قطع رابطه و دل شکستن و اگر برات ارزشی قايل بود میموند بود
پست هایی که منم الان بهشون نیاز داشتم
از اولش هم این رابطه صادقتی نداشت
من از روی لایک های اینستاش فهمیدم situtionship داره میشه
پس یک قدم جلو رفتم و بهش گفتم از احساسم
من بارها سعی کردم از احساس ناامنی ام بهش بگم
از اینکه دروغ ها و عزیزم های از روی عادتش حالم رو بدتر میکنه
منتهی ادمی که نخواد بفهمه نیمفهمه همدلی که زوری نیست



نمیدونم چرا فکر میکرد نهایت چیزی که یک دختر میخواد دلسوزی و ترحم و تعریفه
اصلا چرا موقع رد شدن از خیابونا مراقبم بود
شاید اون دلش میخواست بزرگتر رابطه باشه
خوب پس من نا خود اگاه شروع کردم به فرستادن استیکر های بچگونه
اون از اینکه برای فشار خون رفته ده تا دکتر گفت
ولی من نتوستم از روزی بگم که مشکوک به سکته بودم و میترسیدم برم بیمارستان فقط کف نماز خونه دراز کشیدم و پراپرانول خوردم
یک هفته بعد به خاطر درد شدید مداوم رفتم دکتر ولی چیزی تشخیص ندادن به جز پرولاپس
اون از پنیک دو دقیقه اش گفت
من نتونستم از پنیک دوساعته ای بگم که کسی کنارم نبود
اون از غرغر ریسش گفت من نتوستم از روزی بگم که به خاطر میگرن شدید نتوستم ارایه بدم و استادم شب پیام داد حالم رو پرسید
اون تو اولین سختی جا زد
من تقصیر های اونم گردن گرفتم که مبادا بهش اسیبی زده باشم
اون شد ادم خوب
من شدم ادم غیر استیبل سمی غرغرو
راستی کی وقت کردم غربزنم؟!
من شدم ادمی که شش ماهه والدینش رو ندیده
اون شد پسری که به مامانش از دختر جدید زندگیش میگه
شاید تنها چیزی که باعث شد لحظه ی اخر شک کنم و بخوام برگردم همین یک جمله بود
این و اون تویتش که اهنگ گوش کردن باهام رو دوست داره
همین دوتا رو باور کردم
من ادم زود باوری ام چیکار کردی هیچی رو باور نکردم
چه قدر تو نقشت فرو رفتی که یادت نمیاد این یک نقشه نه خود واقعیت
من واقعیت میخواستم
حتی لحظه ای که باهات بهم زدم هم گفتم شاید این چیزی باشه که میخوام ولی چیزی نیست که بهش نیاز داشتم
شاید هم اتاقی ام راست میگه هیچ پسری ارزش این احساسات رو نداره
شاید به حرف تراپستم هم گوش کنم و باز هم به قرار رفتن ادامه بدم
خلاصه ممنونم که شلیک اخر رو کردی و گذاشتی این رابطه رو دفن کنم
و گند زدی به اکسپلورر اینستام
شاید هم وقتشه قبول کنم ظاهرا من ولین ماجرام
ولی قربانی هم ادم خوب یا مظلومی نبود..

فراری از توییتر|پناهنده به ویرگول|روزمره هام رو اینجا مینویسم چون کمتر خونده میشن و ادمایی که نمیخوام بخوننم اینجا نیستن|یک همیشه سرگردان دنبال ثبات| در جستحوی خود کاملش و حاوی باگ هایی فراوان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید