یکشنبه _ 17 اسفند 1399
سردار سعید محمد، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء، از سمت خود استعفا می دهد و خود را برای انتخابات 1400 آماده می کند. ما را در تلاش ، درایت، روحیه جوان و انقلابی و شایستگی اش برای اداره مملکت، شکی نیست و امثال وی می توانند اداره دولت کشورمان را برعهده بگیرند و حداقل اقتصادمان رااز منجلاب تعفن بار لیبرالیسم نجات دهند اما مشکل همیشگی جریان موسوم به انقلابی در تجربه تاریخی ناتوانی شان در اقناع افکار عمومی است. روشن است که ایده آل در انتخابات جمهوری اسلامی، این است که در آن برترین افراد از نظر لیاقت اداره امور مملکت، انتخاب گردند و قبل از آن نیز، سیستم نخبه پروری کشور، در یک سیر منطقی و ایدئولوژیک زمینه پرورش شایسته ترین افراد را فراهم کند اما ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بنا به دلایلی که ذکر آنها از حوصله این یادداشت خارج است، جریان انتخابات از مسیر معهود خود زاویه پیدا کرده و در نتیجه عواملی در انتخاب افراد توسط مردم تاثیرگذار می شود که از قضا هیچ ربطی به خود افراد و خصایص اخلاقی و رزومه اجرایی شان نداشته است... ملتهب کردن فضا و ایجاد ترس جعلی در جامعه در صورتی که به نامزد حریف رای دهند، ایجاد نقاط ضعف ساختگی در طرف مقابل و تکرار بیش از حد آن تا اینکه سرانجام باور پذیر شود، ایجاد تیم رسانه ای قوی و رژه بر روی اعصاب جبهه مخالف، جلوه دادن قیافه حق به جانب و ادعای بازگرداندن آرمانهای اصلی انقلاب، تهییج گسترده سلبریتی های نان به نرخ روز خور و سرانجام اجرای دقیق سیاست های پوپولیستی و ماکیاولیستی که اربابان یهود قرنها پیش پایه گذاری کرده اند... در مقابل اما جبهه انقلاب از میان میلیون ها روش تبلیغاتی عصر جدید، انگار فقط به نوشتن پلاکارد و بیلبورد و اعلامیه های قرن نوزدهمی دل بسته است....
چهار روز قبل...
چهارشنبه _ 13 اسفند1399
ساسان حیدری یافته ملقب به ساسی، طبق عادت سالانه اش موزیک ویدیویی مبتذل و مستهجن روانه ی بازار می کند و طی چند روز به حرف اول و آخر محافل نوجوانان و جوانان تبدیل می شود. بدیهی است که او خواننده نیست، نه صدای آنچنان خوبی دارد و نه تکنیک دندانگیری... اما چگونه می تواند ظرف این مدت کوتاه، دست به چنان جریان سازی ضدفرهنگی بزند که سالهای سال ، داعیه داران فرهنگ و هنر به یک هزارم آن هم نرسیده اند؟ همانانی که با برگزاری همایش ها، شوراهای فرهنگ عمومی، ارائه مقالات، انتشار تزهای مختلف فرهنگی، سخنرانی های طولانی میخواهند جوانان را شنوای حرفهایشان نمایند....
دیشب در پایگاه مسجد محله مان، هنگام برگزاری حلقه صالحین، نوجوانانی را دیدم که به طرز شگفت آوری همه یک صدا آهنگ اخیر ساسی را زمزمه می کردند...چرا او اینقدر فراگیر شده است؟ جوابش بسیار راحت است... او جامعه خودش را می شناسد.... بهتر از هر مسئول بلندپایه فرهنگی... او سیاسیونی را به باد تمسخر گرفت که مردم سالهاست رشته امیدشان را ازآنان بریده اند... او با ایجاد کمپین هایی در بین قشر دانش آموز، آنان را به انقلاب های فانتزی و رنگین در کلاس ها و حیاط مدرسه شان فراخواند، قشری که ازقضا در همه ردیف بودجه های اقتصادی و فرهنگی رتبه آخر را دارد.... او انگشت بر روی نقاط سیاهی از خرده فرهنگ های این جامعه گذاشت که هرلحظه منتظر انفجار بودند و وی مسئول این عملیات همه جانبه تروریسم فرهنگی شد... نه او را بی دلیل بزرگ نشان دهیم، نه او را نادیده بگیریم و نه او را به عنوان حیوانی وحشتناک و موجودی اهریمنی معرفی کنیم؛ چنین توصیفاتی به چه درد جامعه مان خواهد خورد؟ آیا از فردا نوجوانانمان از همخوانی آهنگهایش دست برخواهند داشت؟ مطمئنا نه ... و چه بسا به دنبال کشف مفاهیم و عبارات زننده اش مصرّ خواهند گشت....
به سخن شهیدآوینی رسیدیم که از او پرسیدند چرا «فیلمفارسی» ها باآنکه بر جاذبه های سطحی و مبتذل روی آورده اند با استقبال فوق العاده مردم مواجه می شوند و ایشان پاسخ داده اند که چون فیلمفارسی ها در طی سالیان، تکنیک هایی که بتواند جامعه را ترغیب به تماشایشان کنند، آموخته اند... حال آنکه ما والاترین ارزش های اسلامی را با تکنیک ضعیف ارائه می کنیم که غالبا راه به جایی نمی برد...