نشریه دانشجویی ضحی
نشریه دانشجویی ضحی
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

سراب آزادی!


یکی از شعارهایی که ما انقلابمان را با آن شروع کردیم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود؛ اما امروز آن شعار به «آزادی، آزادی، آزادی» تبدیل شده، چرا؟

اگر مرور کوتاهی بر سابقه مبارزاتی ما با اروپایی‌ها داشته باشیم، مطلب واضح می‌شود. نهایی‌ترین مبارزه‌ای که ما با اروپایی‌ها آغاز کردیم مبارزه اندیشه‌ای و فکری بود. در این مواضع فکری آنها سعی داشتند از شعارهایی استفاده کنند که ما نتوانیم از آنها اشکال بگیریم.

در واقع در مراحل اولیه – که در آن ناکام بودند - برای مقابله با اسلام، سعی در ردیه نویسی داشتند (با انواع دروغ و تهمت و افترا و...) اما پس از شکست در نیل به اهدافشان به این نتیجه رسیدند که بهترین کار برای مقابله با اسلام، این است که خودشان واضع مواضع اسلامی بشوند، یعنی به‌جای ردیه نویسی، بهتر است که اسلام را بشناسند، بعد آن اسلامی را که می‌خواهند به مسلمانان عرضه کنند و به‌مرور هم به‌گونه‌ای تبلیغ کنند که بعد از مدتی خود مسلمانان برای شناخت و اخذ اسلام به سمت غرب روی بیاورند. در واقع به‌جای اینکه بیایند از شعارهای خلاف شعائر اسلامی صحبت کنند، بهتر است خودشان از شعائر اسلامی حرف بزنند و به‌این‌ترتیب بتوانند اسلام را به‌دلخواه خود معرفی کنند.

یکی از آن شعارهایی که به‌خوبی توانستند تغییر بدهند، به طوری که برای ما قابل بهره‌برداری نباشد و نتوانیم از آن حرف بزنیم تا آنان بتوانند از راه آن الفاظ علیه ما قیام کنند، همین لفظ آزادی است. اما سؤالی که اینجا مطرح است این است که آیا واقعاً خودشان توانسته‌اند مفهوم آزادی را خوب بفهمند چه رسد به اینکه ما بخواهیم از آنها بگیریم؟!

این‌ها بحثی را به نام آزادی شروع کردند و گفتند: «ما می‌خواهیم آزادی‌هایی را که حد مرز دارد را در اختیار افراد بگذاریم (جالب است که ادعا می‌کنند برای آزادی‌ها حدومرز قائلند آن هم در مفهوم اسلامی!)» می‌پرسیم حدود این آزادی‌ها چیست؟ می‌گویند: «تاحدی که به آزادی فرد یا جمع دیگر، یا به آزادی اکثریت و... برخورد نداشته باشد.» می‌پرسیم آزادی دیگری کجاست؟ کجاست که می‌گویند در آن دخالت نشود؟ یعنی بنده تا حدی در جامعه آزادی عمل دارم که به آزادی شما لطمه نزنم، حال حد آزادی شما کجاست که من نباید به آن لطمه بزنم؟

پس ما می‌خواهیم حد آزادی را معین کنیم تا بتوانیم کنترلش کنیم؛ یعنی اگر فردی از این مرز گذشت دیگری بگوید کار او درست است یا نادرست. اما آیا امروزه این حدومرز را می‌توانند تعیین کنند؟ مثلاً تا چند دهه پیش اگر می‌خواستید برای روابط بین افراد مرز بگذارید، می‌گفتند روابط در حدی که نامشروع نباشد، اشکال ندارد. اما همه که این معیارها را نپذیرفته بودند، اگر من هم معیاری را نپذیرم قاعدتاً آن آزادی برای من نیست، من باید معیاری را بپذیرم که به آن عمل کنم. اما امروز وقتی به جوامع اروپایی می‌روید، مرز روابط بین افراد با هم تا چه حد است؟ یک حدی معین کنید (ولی در واقع حدی ندارد! روابط مشروع قانونی باشد، اشکالی ندارد، نامشروع باشد، اشکال ندارد، همجنس‌بازی باشد، اشکال ندارد) حدش کجاست؟ اصلاً چه کسی می‌خواهد تعیین کند؟ می‌گویند قانون تعیین می‌کند، چون اکثریت جامعه افراد را به‌عنوان نماینده تعیین می‌کنند، و آنها نیز بر اساس موازین قانونی، تعیین می‌کنند که مرزهای آزادی کجاست؟ راهی جز این داریم؟ بر فرض ما هم این را پذیرفتیم، ولی مسئله‌ای که بوجود می‌آید این است که وقتی گفته می‌شود آزادی تا حدی است که به آزادی دیگران لطمه نزند، خب در این صورت این زمانی قابل انجام است که اولاً برای هر کاری یک حد مشخص بگذارید. آیا انسان احاطه این‌چنینی دارد که برای هر کاری بتواند حد معین و مشخص بگذارد؟

حال تصور کنید که امروز شما به چیزی علاقه‌مندید، اگر به شما بگویند از این حد تجاوز نکنید، پس آزاد نیستید، اگر شما این حد را نپذیرفته باشید، به این معنی است که برای شما حدی را گذاشتند که تعیین‌کننده‌اش مشخص نیست.


مسئله بعدی، مسئله اقلیت و اکثریت است. وقتی گفته می‌شود آزادی کل جامعه باید با آزادی اکثریت سنجیده شود؛ آن‌وقت اقلیت‌ها باید به آزادی اکثریت احترام بگذارند. حال فرض کنید دو طیف در یک جامعه باشند که پنجاه به پنجاه هستند؛ کافی است که یک نفر از این‌طرف برود آن طرف، آن طرف پنجاه و یک نفر و این‌طرف چهل و نه نفر، و نظریه اکثریت پنجاه و یک نفری بر چهل و نه نفر تحمیل خواهد شد. در اینجا بحثی پیش می‌آید که اصلاً چه کسی این توان و قدرت را داده که آزادی یک جمعیت چهل و نه نفری نسبت به آزادی یک اکثریت پنجاه و یک نفری محدود شود؟ آیا این حد قابل‌قبول است؟ تازه این حد را تا کجا می‌خواهند تعیین کنند؟ این حد یک چیز متغیر خواهد بود. چون دائماً به قول آنها عرف جامعه دائماً تغییر می‌کند، پس حدود هم تغییر می‌کند. امروز اکثریت چیزی را تصویب می‌کند، فردا چیز دیگری را و پس‌فردا یک چیز دیگر را، پس حد اکثریت متغیر است و آیا می‌توانند تضمین کنند که در آینده این حد باز هم تغییر نکند؟ می‌گویند نه. پس این حد اگرچه ملاکش را هم قانون بگذارید، فردا و پس‌فردا حدوحصری ندارد. هرچه اکثریت بخواهد می‌تواند حدود را جلوتر بکشد و اقلیت هم باید در حالت انفعال باشد. حتی اقلیت 49 بر 51! و این‌طور می‌شود که اگر من در مقابل اکثریتی که روابط نامشروع را تصویب کند که از این به بعد مجاز تلقی شود؛ اگر در مقابل این اکثریت بایستم و به روابط نامشروعشان اعتراض کنم به حقوقشان بی‌احترامی کرده و وارد مرز آزادی اکثریت شده‌ام!!!!! یعنی یک حد یک‌طرفه که دائماً هم قابل تجاوز است و هرچقدر بخواهد جلو می‌آید پس برخلاف ادعایشان، اصلاً حد و مرزی وجود ندارد.

اما ما در اسلام چه می‌گوییم؟ ما نمی‌گوییم آزادی‌ها مطلق هستند، نه، بلکه می‌گوییم آزادی‌ها حد دارند. اگر بپرسند حد این آزادی‌ها را چه کسی تعیین می‌کند؟ می‌گوییم ما یک بحث عقلایی داریم که می‌گوید: «اگر فردی دارای معلومات کامل و شناخت کاملاً دقیق از تک‌تک انسان‌ها داشت بهتر می‌تواند حدود را برای ما تعیین کند». به عبارتی «اعرف به مصالح، اعلم به تقنین است؛ کسی که بهترین و آگاه‌ترین و هوشیارترین فرد به مصالح مردم است، بهترین فرد برای قانون‌گذاری است.» حال چه کسی دارای این خصوصیات است به جز خدا؟ او باید تعیین کند که حدود آزادی بنده و شما تا کجاست. ما نمی‌توانیم حدود آزادی‌های بشری را تعیین کنیم چون ما اعرف به مصالح بشری نیستیم. حداکثر آگاهی ما، آگاهی به تمایلات مردم است نه به مصالح مردم. ما فقط می‌دانیم مردم چه چیزی را دوست دارند اما نمی‌دانیم چه چیزی به صلاح مردم است. ما می‌گوییم مردم از چه چیزی خوششان می‌آید؛ می‌گوییم برایشان تصویب کنید! درصورتی‌که باید ببینیم چه چیزی به صلاح مردم است آن را تصویب کنیم؛ ولی آیا ما مصالح مردم را می‌دانیم؟ نه، نمی‌دانیم. آیا غیر از خدا، کسی مصالح دقیق را می‌داند؟ یقیناً نمی‌داند، چرا؟ زیرا فقط او نسبت به هر چیزی محیط است و تمام زوایای آن را می‌شناسد، ولی ما چنین احاطه‌ای نداریم.

به این دلیل اگر شما در وادی اسلام وارد بشوید، می‌بینید آزادی‌ها به مفهوم بی‌حساب و کتاب غربی‌اش نیست؛ بلکه آزادی‌ها در اسلام دارای حدود مشخص و معین و غیرقابل‌تغییر است. می‌گوید شما به‌عنوان بشر تا اینجا می‌توانی بیایی، از اینجا به بعد حرام است. اگر ببینید از جزئی‌ترین مسائل اسلام تا کلی‌ترین مسائلش، تمامی حدود را تعیین کرده است. بشر در فاصله حدودی که خداوند تعیین کرده آزاد است عمل کند.


اما چرا آنها با این نوع از آزادی مخالفت می‌کنند و سعی می‌کنند که این آزادی را دیکتاتوری و استبداد جلوه دهند؟ به دلیل اینکه اگر قرار باشد آزادی به این معنا در جوامع بشری رسوخ کند و جامعه‌ای آزادی را به این معنا بفهمد، آیا می‌شود بر اساس آزادی‌های معین در چارچوب قوانین اسلامی وحدت علی‌وار ایجاد کرد یا وحدت ابوموسی اشعری خواهد بود؟ ابوموسی می‌آمد می‌گفت آقا! حالا چرا با همدیگر دعوا می‌کنید؟ خوب علی هم باشد معاویه هم باشد، با همدیگر بریزید با هم بخورید!!!، بیخود هم دعوا نکنید، با همدیگر باشید، حالا نمی‌خواهید، هم علی را می‌گذاریم کنار هم معاویه را می گذاریم کنار، می رویم فرد دیگری را پیدا می‌کنیم! اصلاً به حق و باطل کاری ندارد، متخصص جوشکاری است فقط می‌خواهد یه جوری اینها را به هم جوش بدهد، حال چگونه می‌شود که تخته و آهن را به هم جوش داد؟ این‌ها مهم نیست، مهم این است که این‌ها جوشکاری بشود. می‌گوییم علی با معاویه قابل جمع نیستند، می‌گوید شما چرا تفرقه می‌اندازید؟ چه اشکال دارد اینها با همدیگر باشند، ما زیر بنایمان همه توحید جذب است، چه اشکال دارد، اگر ما نخواهیم از تضاد تخریب استفاده کنیم همه‌مان می‌توانیم با هم جمع شویم!!!

به همین دلیل است که متضمن آزادی و استقلال در جمهوری اسلامی، اسلامش است و الا اگر شما اسلامش را حذف کنید آزادی یک معنای پوچی است که انسان از این آزادی فرار می‌کند، چون به جایی می‌رسد که می‌بیند نمی‌تواند برای این آزادی حد بگذارد، به مرحله‌ای می‌رسد که می‌بیند آزادی دیگر حد و حسابی ندارد یا در اختیار اکثریت در مقابل اقلیت است (با آن تعریفی که قبلاً بیان شد ...). اینچنین است که یکی از خطرناک‌ترین شعارهایی که امروز هم مرسوم شده همین شعار آزادی است که خیلی دارند از آن سوءاستفاده می‌کنند ...

پس اسلام چه دسته‌بندی دارد؟ آیا آن‌طور که برخی ادعا دارند آزادی بیان را سلب می‌کند؟ نه، باید بدانیم که حدودی که اسلام تعیین می‌کند چیست؟ حدودی که اسلام برای آزادی عقیده یا آزادی فکر و اندیشه تعیین می‌کند با حدودی که برای آزادی تبلیغ و بیانِ اندیشه و عقیده تعیین می‌کند فرق می‌کند؛ این دو باهم فرق می‌کنند ...



برگرفته از کتاب «آزادی چیست؟/

شهید دکتر عبدالحمید دیالمه»

ادامه دارد ...

حسین اسماعیل‌زاده
پزشکی ورودی 99
حسین اسماعیل‌زاده پزشکی ورودی 99

برای دریافت فایل کامل نشریه کلیک کنید.

آزادیلیبرالیسمدموکراسیاسلامآزادی عقیده
فصلنامه سیاسی مذهبی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید