#سهشنبهها_با_موری کتابی است درباره برخی از مهمترین پرسشهای بشر دربارهٔ فلسفهٔ حیات. کتاب دربردارندهٔ ملاقاتهای دو نفرهای است میان موری و میچ. موری شوارتز استاد جامعهشناسی است که به تازگی متوجه شده مبتلا به نوعی بیماری پیشرونده عصبی است. میچ که در اوج شکوفایی و موفقیت کاری است و در حالی که سالهاست هیچ ارتباطی با دوستان و استادان دوران تحصیلش از جمله موری ندارد، به طور اتفاقی از طریق یکی از برنامههای تلویزیونی که درباره موری ساخته شده است، متوجه بیماری موری شده و به دیدارش میرود. از این به بعد موری و میچ بسان گذشته ایاق شده و ارتباط عمیق و رابطه دوستانهای را درست مانند دوران دانشگاه از سر میگیرند. رابطهای که در واقع «آخرین کلاس درس» به شمار میرود. موری شوارتز که اکنون در شرایطی قرار دارد که گویی روح کاملاً آگاهش درون جسمی ناتوان به بند کشیده شده از خود می پرسد: آیا می خواهم ذره ذره پژمرده شوم و از بین بروم و یا اینکه بهترین کاری را که از دستم بر میآید در این زمان باقیمانده انجام دهم؟
تصمیم موری روشن بود. او قصد نداشت از مرگ خود شرمنده و متأسف باشد. میچ در پی سلسله دیدارهای روزهای سهشنبه و حین صحبتهایی که با موری دارد متوجه میشود که چقدر از باورها و آرمانهایی که در جوانی داشته دور شده و این دیدارها به میچ کمک میکند تا به بازتعریف و هویت جدیدی از خود واقعیاش برسد. این کتاب را سالها پیش یکی از دوستانم توصیه کرده بود تا بخوانم اما نشد. این بار من به شما توصیه میکنم در هر سن و سالی که هستید این کتاب زیبا را با دقت بخوانید و دربارهٔ زندگی خود تأمل کنید و از این آگاهی رهاییبخش لذت ببرید.