زابل یک شهر کوچیک در حاشیهای از سیستان بلوچستان هست که میشه گفت نسبت به بقیه شهرهای این استان دور افتادهتر و عقب موندهتر هست، مردم این استان معمولا زندگیهای لاکچری ندارن و فقط طوری زندگی میکنن که زنده بمونن ولی زندگی نمیکنن و دست بر قضا بنده هم همینجا زندگی میکنم و به لطف اینکه با حقوق ۱/۵ میلیون کارگریم در حالی که یه اصلاح صورت ساده هر دو هفته ۱۰۰ هزار تومن میشه و بقیه مخارج شخصیام هم اونقدر میشه که حتی این یک و نیم جواب اونا رو به حد کافی نمیده من پولی در نمیارم که بتونم برم شهر دیگه یا از سلطه خانوادهام نجات پیدا کنم و البته مثل هر دیکتاتوری دیگهای اونها با چشمانی پر از اشک و بغضی در گلو باور دارن که تمام تلاششون رو برای من کردن و کارهایی کردن که هیچکس برای خودشون نکرده اما به قدری که من وقیح و زیاده خواه و گستاخ هستم هیچوقت شکرگذار نیستم، به هرحال اینجا نیستم که در مورد خونوادهام بحث کنم چیزی که میخوام بهتون نشون بدم اینه که چطور شهرهای کوچیک در تنگنای یک سری مشاغل مشخص برای رشد گرفتار میشه
اینجا نه تاجر و سرمایه گذاری میاد که کارخونه و شرکت باز کنه نه زمین کشاورزی و آبی هست که رونق و رشدی داشته باشه تنها مشاغلی که اینجا برای مردها وجود داره سه دسته هست:
۱/یا کارگر میشی با حقوق ماهی ۴،۵ میلیون و بدون بیمه!!
۲/یا کارمند میشی با حقوق ماهی ۱۵،۲۰ میلیون و بیمه!!
۳/یا مغازه میزنی با حقوق نهایتا ۳۰،۴۰ میلیون نه بیشتر!!!
اما برای زنها چطور؟ این همون جایی هست که من میخوام بهش ورود کنم، مشاغلی که توی این مقاله بهشون میپردازیم چیزی هست که بیشتر برای زنها کاربرد داره متاسفانه به لطف کوچیک بودن شهر و کم بودن امکانات و اینکه عمده مردم توانایی زندگیهای لاکچری رو ندارن مشاغل هم به طبع اون کم و محدود میشن یعنی به فرض شما اگر بیای توی این شهر مغازهای بزنی و بهترین اجناس و لوازم خونه رو از برندهای مطرح و خارجی مثل بوش یا ال جی یا هر چیزی بیاری به ۲ ماه نکشیده ورشکست میشی چون مردم اینجا پول خرید اجناس مارک دار خارجی رو ندارن نهایتا میرن یه اجاق و جارو برقی و یخچال اونم از برندهای ایرانی و تا جای ممکن ارزون قیمت میخرن خیلی کم پیش میاد خونوادهای قدرت خرید جنس گرون قیمت داشته باشه در حالی که همین فروشگاه رو اگر توی سعادت آباد تهران بزنی نه تنها کارت رشد میکنه بلکه یک سال بعد شعبه دوم و سوم هم راه میاندازی چون هراندازه که تهران مردم فقیر داره به اندازه خودش مردم پولدار هم داره، به هرحال لپ کلام اینکه اینجا هر شغلی جای رشد نداره شما باید مخاطب هدفت رو بشناسی و بدونی مردمی که نهایتا ماهی ۴،۵ میلیون تا ۱۰،۱۵ میلیون درآمد دارن برای چه چیزهایی حاضرن پول بدن و برای چه چیزهایی نه!!!
اگر بخوام به طور خلاصه و تیتر وار صحبت کنم مشاغلی که توی زابل برای زنان وجود داره که توش بتونی راحت رشد بکنی محدود میشه به حوزه آرایشگری (مثل گریم عروس، ناخونکاری، لیفت مژه)، کیک و شیرینی، مزون لباس عروس، تشریفات عروسی (مثل سفره عقد)، دیجی، غذای عروسی و ...
حالا یک نگاه به پاراگراف بالا بندازین ... چی میبینین؟ چه برداشتی از مشاغل زابل برای زنان دارین؟ متوجه شدین؟ تنها مشاغلی توی این شهر کوچیک رشد میکنن که مرتبط با "عروسی" یا "شکم" باشن چون این ملت گرسنه و فقیری که ۶۰ درصدشون کارگر و زیر خط فقر و ۲۰ درصد کارمند با زندگی متوسط روی خط فقر و ۲۰ درصد باقی هم کسبه بازاری هستن همشون در نهایت حاضر نیستن برای چیزی بیشتر از شکم یا تنها صحنه نمایش قدرت یعنی عروسی خرج کنن!! پس اگر شما بیای اینجا یه مغازه عتیقه فروشی بزنی شاید ماهی یه دونه مشتری پیدا کنی اما کسی ازت خرید نمیکنه، اگر مثل من شیفته هنر باشی و مغازهای از آثار هنریت بزنی شاید ملت برای تماشا بیان ولی کسی حاضر نمیشه برای خرید نزدیک بیاد چون خرید آثار هنری نه شکمت رو سیر میکنه نه مثل عروسی پر جذبه هست که تو بتونی به بقیه خاص بودنت رو پز بدی
حوزه آرایشگری مثل ناخنکاری، مثل لیفت مژه و ابرو، مثل گریم عروس تماما پر از خاله زنک بازی هست محیطی به شدت نچسب و اعصاب خورد کن برای آدم رک و پرویی مثل من!!! محیطی که اگر توش وارد بشی یا خودت هم در نهایت مثل اون خاله زنکهایی میشی که ازشون ایراد میگیری یا باید اونقدر رک باشی و بزنی توی دهنشون که در نهایت هیچ مشتری نزدیکت نمیاد و ورشکست میکنی!!!
حوزه کیک عروسی یا تشریفات عروسی یا مزون لباس عروس یا حتی دیجی عروسی همشون مرتبط با عروسی هستن جایی که از پولدارترینهای شهر بگیر تا اون آدم فقیر و کارگری که حتی پول نداره شکمش رو سیر کنه برای اینکه اسمی در کنه و بگه من عروسی گرفتم میاد عقد میکنه وام ازدواج رو میگیره و با همون یه عروسی برگزار میکنه
متاسفانه توی شهر ما بقیه مشاغل هیچ ارزشی برای رشد ندارن مشکل مشاغل بالا میدونی چیه؟ اینه که اکثر مشتریهات زن هستن، من با زنها هیچ مشکلی ندارم وجود زن توی دنیا الزام هست مثل مثبت و منفی مثل روز و شب اما زنها خصلتهایی دارن که من نمیتونم تحمل کنم و جلوش واکنش نشون میدم همین باعث میشه ازم بیزار بشن چطوری اینو فهمیدم؟ چند وقت پیش یک چنل هنری زده بودم توی تلگرام جزو یکی دیگه از شکستهای زندگیم بود فکر کردم شاید بتونم ازش پول دربیارم و کلی خانوم شیفته هنر اومدن توی چنل اما بعد یه مدت حرف و حدیثهای زنانه شروع شد فلانی پشت سرت اینو گفته، بیساری اونو گفته و من؟؟ من نمیتونستم واکنش نشون ندم اصلا باورم نمیشد حتی توی مجازی هم این خصلت خاله زنک بازی زنانه وجود داره و بعد یه مدت نابود شدم هم از این جهت که خودم مثل اونا شدم و هم بخاطر واکنشهای تندی که به حرفهای خاله زنکیشون نشون میدادم🙂
به هرحال بحث رو طولانی نمیکنم خلاصه وار اینها مشاغلی هستن که توی زابل جواب میدن:
همونطور که میبینین این ۵ حوزه به همراه حوزه پخت غذا برای مجالس یا برای مصرف عادی جز پر رونقترین مشاغل هست این رو میشه از روی میزان فالوورها تشخیص داد در حالت عادی مشاغل زابل بیشتر از هزار یا ۵ هزار فالوور توی اینستاگرام نداره نهایت رشدی که تجربه میکنن تا ۱۰ هزار فالوور هست اما این رشد بالایی که میبینین به لطف دیجی شدن و مشاغل مرتبط با حوزه عروسی هست که نود درصد مردم زابل خصوصا خانمها عاشقش هستن نکته جالب اینجاست که این آزادی که فردی بتونه عکس شخصی خودش رو به اشتراک بذاره همچنان برای قریب به ۶۰ درصد مردم زابل قفل هست اما این مشاغل این رو خوب میدونن که مردم زابل عاشق فضولی هستن برای همین هم از این مهم در پیج خودشون بهره میبرن به اشتراک گذاری بخشی از زندگی خصوصی در پیج کاری شگردی هست که خیلی از پیجهای زابلی برای رشد خودشون انجام میدن و متاسفانه خیلی خوب هم جواب میده
برای اینکه علت نفرت من از مشاغل مرتبط با آرایشگری و حوزه عروسی رو بدونین کافیه مقاله قبلی که به زحمت بسیار نوشته شده رو بخونین اینجا
حالا که به مهمترینهای رشد در زابل پرداختیم بهتره قافل نشیم که زابل هم مثل هر شهر دیگهای واسه خودش بلاگر داره صنعت بلاگر پروری متاسفانه خیلی رو به رشد هست هرچند بالای نیمی از زنان زابل حق اشتراک عکس ندارن و برخی حتی اجازه نصب اینستاگرام هم ندارن اما این خانومهای به ظاهر گوگولی که میان مثلا فرهنگ و هنر زابل و سیستان رو نشر بدن تماما پر شدن از دروغهای قشنگ و زرق و برق داری که اون نمای گندیده و پر از کثافت رو میپوشونه گاهی با خودم فکر میکنم اگر یه شهرستانی این پستها رو ببینه اصلا میتونه بفهمه مردم واقعی زابل چی میکشن؟ توی پستهای این زنها غیر از چیزهای خوشگل و گوگولی هیچی دیده نمیشه
کافه رفتن تا همین چند وقت پیش حدود ۱۰ سال پیش برای تمام دخترهای زابل قدغن بود و امروز هم برای عده زیادی نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ درصد دخترها همچنان ممنوع هست اما به لطف اینستاگرام و فضای مجازی فرهنگ داره تغییر میکنه و امروز یکی از مشاغل رو به رشد توی زابل به حساب میاد چرا؟ چون دخترها امروز اجازه پیدا کردن برن کافه و همین موضوع به اونها جسارت میده که با ذوق و شوق بیان توی کافهها بشینن و عکسهای خوشگل بگیرن و بگن ما فلان جا رفتیم
و من؟؟؟ من بیشتر شبیه احمقی هستم که جلوی باباش وایساد و حاضر نشد سر خم کنه و بره رشته آرایشگری که آقا دوست داره رو یاد بگیره چون یه دختر وحشی و سرتق هستم که تا پای جون کوتاه نمیام از حرفی که زدم اما امروز گاهی دلم میگیره با خودم میگم شاید اگه یکم مطیعتر بودم الان حال و روز بهتری داشتم
پست شماره ۹۸ / ۱۴۹۰ کلمه
تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
سایت ویرگول