میخوام انواع مختلف از ایدههایی که برای این صفحه توی سرم در حال انفجار هستن رو اینجا روی صفحه بیارم تا شاید ذهنم کمی آروم بگیره.
برای نوشتن دیدگاهام، طرز فکرم، نگرشم و تجربیاتم توی زندگی هر چند وقت یکبار ایدهای برای یک سلسله از مقالات به سرم میزنه اما اگر جایی ثبت نشه به طور قطع بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشه، اینجا ثبت میکنم تا یادم نره.
حالا که ۸ سری از مقالاتی که دوست دارم در آینده تایپ کنم رو معرفی کردم میخوام در پایان یه حرف دلی هم بهتون بگم پس اگر تا اینجا همراه من اومدین بدونین که سپاسگذار هر کسی که این متن ها رو میخونه هستم، زیبایی "ویرگول" به همین هست که اینجا نه مثل کانالهای تلگرام و نه مثل پیجهای اینستاگرام نیست، اینجا نه محفلی برای حرفهای جنسی و نه شوی نمایش همسر و خونه و تخت خواب نیست اینجا فقط بیان عقاید هست اینجا کاغذ و قلمی برای مشتاقان سخن هست و از بابت این نوشتهها هیچ پولی هم توی جیب من نمیره همین باعث میشه مطمئن باشین وقتی میگم چقدر هر نگاه پرمهرتون برام باارزشه بدونین از ته دلم میگم نه صرفا برای اینکه "تعرفه تبلیغاتم" بالاتر بره.
تجربه یک شکست، رویای دیرین من برای نوشتن کتابی از مجموعه رنجها و چالشهایی که پیش روی زندگیم داشتم بود، هر بار که با چالشی رو به رو میشدم اون رو به عنوان یک فصل جدید از کتاب شکستهام تصور میکردم که روزی قراره چاپش کنم، روزی که یه فرد موفق و ثروتمند بشم، روزی که همه به احترام من بلند بشن ولی اون روز هیچوقت نرسید و من هم توی زندگیم به اون چشمانداز و موفقیتی که انتظارش رو میکشیدم نرسیدم!! بعد از سالها تلاش کردن و دوباره و دوباره و دوباره زمین خوردن به نقطهای رسیدم که دیگه بلند شدن برام خیلی سخت شده و با این وجود هر بار یک سری آدم که نمیدونم چه اسمی روشون بذارم و چطوری خطابشون کنم میان و برای من دم از انرژی مثبت میزنن و به خیال خامشون میخوان به من انرژی مثبت بدن ولی فقط نمک روی زخم من میپاشن! از این پس سری مقالات "تجربه یک شکست" رو برای اونها مینویسم تا زمانی که میخوان من رو به تنبلی و تلاش نکردن و کوتاهی کردن توی زندگیم متهم کنن این لینک رو در اختیارشون بذارم و اونها رو شرمنده کنم از بابت اینکه توی زندگیم بیشتر از هرکس تلاش کردم و دست به هر ریسمانی بردم تا از سقوط جلوگیری کنم اما نشد.
تجربه یک شکست برای هیچکس آسون نیست، این رو خوب میدونم که این برای یک مرد به مراتب دشوارتر هم هست چرا که مردها علاوه بر خودشون باید به فکر همسر و بچه و آینده هم باشن در حالی که خانومها حتی همونهایی که ادعای فمنیست بودن و برابری دارن باز هم ته دلشون گرم هست که حتی اگر شکست بخورن چیزی رو نمیبازن و ته تهش اگر توی کاری موفق نشن دوباره برمیگردن زیر سایه همسرشون این آپشن برای مردها موجود نیست!!! اما اگر دختری باشی که خودش رو یه پا مردی میدونه و تسلیم تحمیل شرایط جامعهاش نشده و ازدواج نکرده اونوقت چی؟؟ اگر به خودت قول داده باشی که اول خونه و ماشینت رو بخری و بعد ازدواج کنی چی؟؟ اگر بخوای یه چند سالی طعم زندگی مجردی رو بچشی و بعدش بری زیر سایه زندگی متاهلی چی؟؟ اونوقت تو با یه مرد برابر میشی و تازه میفهمی مردها چه باری روی دوششون دارن.
برای من تجربه یک شکست اینطوری هست، که هر بار شکست میخورم دوباره ده قدم از آرزوهام دورتر میشم حتی از آرزوی تشکیل خونواده، چون وقتی خونه و ماشینم رو نخرم ازدواج برای من بیمعناست اما برای تقریبا تمامی دوستان و دختران سرزمینم که صرفا با شوهر کردن تونستن به آزادی، خونه، ماشین و باقی چیزها برسن اینطوری هست که وقتی میشنون میگن "اوه مشکلی نیست تهش شوهر میکنی!" نه گلم، تهش شوهر نمیکنم ... کاش تو هم یک ذره به اندازه من مصمم بودی و به چیزی فراتر از شوهر کردن و بچه زاییدن اونم بدون اطمینان در مورد آیندهاش فکر میکردی اونوقت شاید میتونستی افقهایی که توی ذهن من هست رو ببینی
پست شماره ۱۳ / ۱۱۰۸ کلمه
تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۲
سایت ویرگول