امروزه اینستاگرام بیشتر از هر زمان دیگهای محفل موفقهای خودساخته هست که بتونن تحت عنوان "عنگیزه" موفقیت خودشون رو توی حلق دیگران فرو کنن گاهی با برادرم حرف میزنم و بهش میگم "خوب شد من یه بازنده شدم چون واقعا اگر به جایی میرسیدم خودمم مثل همینها میشدم و فکر میکردم واووو من سختترین زندگی رو داشتم حالا که من تونستم پس حتما بقیه هم میتونن" و دائم میزدم توی سر بقیه که ببینین من با کلی سختی به اینجا رسیدم شما هم اگر میخواستین میتونستین برسین پس اگر نرسیدین بیعرضگی از خودتون هست و اینو صادقانه دارم میگم یعنی واقعا اینطوری میشدم با توجه به عقاید قبل از بازنده شدنم و اون سطح از انرژی مثبتی که داشتم مطمئنم که چنین فرد چندشی میشدم چون دیگه مغزم قبول نمیکرد که خیلیا تلاش هم میکنن اما باز نمیتونن مغزم فقط بهم دستور میداد میگفت "ببین تو سختی کشیدی و رسیدی اونا خودشون نخواستن سختی بکشن!!"
مشکلی که من امروز با چنین محتوایی پیدا کردم اینه که ما آدمها هیچوقت از بدبختی و مشکلاتمون حرف نمیزنیم در نتیجه بعد چند سال کل اینستاگرام پر شده از کسانی که اومدن پست ساختن از رسیدنهاشون و اتفاقا همشون هم ادعا دارن که خیلی سختی کشیدن و خیلی زندگی سختی داشتن و اون بدبختایی مثل من که هرچی دست و پا زدن بیشتر توی باتلاق فرو رفتن هم فقط نظارهگر شدن، اثر این نوع محتوا توی اینستاگرام به این شکل بود که بعد از یه مدت، کار به جایی رسید که پیش هرکس میگفتم مشکل مالی دارم همه منو تحقیر و سرزنش میکردن و میگفتن "نه مشکل از خودته خودت بیعرضهای خودت تنبلی میکنی ببین کلی دختر با وجود همین مشکلات به اینجاها رسیدن تو نرسیدی" و دقیقا همین تحقیرها باعث شد که بیام کل زندگیم رو بندازم این وسط تا ببینم سختی دقیقا به چی میگن؟ این خانومهای مستقل نمایی که امروز کل اینستاگرام رو پر کردن هرکس یه پکیج ساخته دستش گرفته و دو روز بعد با فروش پکیجش میاد ۲۰۶ میخره و ادای دختر مستقل و خودساخته درمیاره و میگه من خیلی سختی کشیدم دقیقا چه سختیهایی کشیدن میشه بدونم؟ بسه دیگه بابا بسه بخدا دیگه عوق میزنم پست دختر مستقل و خودساخته میبینم
روزگاری بود که زنها دور هم جمع میشدن و پز پول شوهرشون رو بهم دیگه میدادن یا پسرها دور هم جمع میشدن و پز پول ددی رو بهم میدادن در نتیجه نسلی روی کار اومد که گفت آقاجون ما از شوهری پول نمیگیریم ما از ددی پول نمیگیریم ما روی پای خودمون وایمیسیم اما امروز طوری شده که حتی همون یارویی که ۵۰۰ میلیون سرمایه اولیه از ددی گرفته و شرکت زده میاد میگه من مستقل و خودساخته بودم، اینجاست که به این حرف پی میبرم که:
انسان همیشه یا در حال افراط هست یا در حال تفریط!!!
دقیقا به لطف همین پستها و امثال اینهاست که امروز به هرکس میگم مشکل دارم میگن "نه مشکل رو که همه دارن تو بهونه میگیری!!!" من نمیدونم شما دقیقا برای چی داری تلاش میکنی؟ تو میخوای موفق بشی برای خودت یا برای اینکه بعد بیای توی مجازی پزش رو به بقیه بدی؟ این روزا بیشترین حسی که از پستهای این چنینی میگیرم اینه که طرف میخواد به بهانه انگیزه قشنگ تو چش و چال ملت فرو کنه و بگه ببینین من به کجا رسیدم!! بسه دیگه دوستان باور کنین هیچ نیاز به انگیزه نیست اگر طرف بسترش رو داشته باشه خودش عقلش میرسه رشد کنه!!
برادر من ۲۲ سالش هست و با یک چشم کور و نابینا از سن کم درگیر بیمارستان و بدبختی بود، با وجود این به قدری بااستعداد بود که توی این خرابه سیستان فقط با کلیپهای یوتیوب تونست به زبان انگلیسی به شکل شنیداری مسلط بشه،تعمیر نرم افزاری موبایل رو بلد هست، عاشق فیزیک کوانتوم و نجوم هست اما چه کسی حاضره روی این بشر سرمایه گذاری کنه؟ وقتی توی خونوادهای زندگی میکنه که بهش میگن "همین که شکمت سیر میشه خدات رو شکر کن" این بدبخت باید چیکار کنه؟ وقتی توی استان خشک و بیآب و علفی زندگی میکنه که هیچکس به داد کسی دیگه نمیرسه و دور و بریاش از خودش هم بدبختترن، نه شرکتی هست نه کارخونهای هست که بره توش کارگری کنه نه حتی زمین کشاورزی که بره سر زمینی کار کنه این آدم باید چیکار کنه؟ درسته افرادی مثل آقایون توی عکسِ بالا میان با یه سیس خفن ژست آدم مستقل و خودساخته میگیرن که بگن "اگه ما تونستیم همه میتونن" و بعد که بهشون میگی آقا بستر و محیط زندگی هم توی رشد شما اثر داشته بهشون برمیخوره و سریع گارد میگیرن خب معلومه شما فقط واسه این میای عکس و داستانت رو میذاری چون محتاج تعریف شنیدن هستی میخوای همه تمجید و تحسینت کنن وقتی هم یکی بهت حرف حق میگه سریع زورت میاد اما به لطف همین پستها هست که داداش من امروز جدا از پدر و مادر نالایقش از اجتماع هم سرکوفت میشنوه
ببینین چطور یک سبک و محتوا ترند میشه، کافیه یکی بذاره از فردا دیگه همه میان به تقلید از اون نفر بگن ما هم هستیم آقا جون!! طرف پست گذاشته نوشته "بالاخره با تلاشهای فراوان مستقل شدم ساده و بیریا اما دلی!!!" عزیزم تو به این میگی ساده و بیریا؟؟؟ دمت گرم!! سادهی تو لاکچریترین تصور ما از مستقل بودنه ما هر شب یا برای مرگ خودمون دعا میکنیم یا برای رفتن به یه سرپناهی که دیگه سایه نحس ننه بابا بالای سرش نباشه
در نتیجه ملت با دیدن چنین پستهایی فکر میکنن اوکی میشه دیگه خودت نمیخوای حالا تو بیا خودت رو جر بده که آقا بخدا نمیشه اینا تو شهرای بزرگ کار میکنن به قرآن کنج سیستان بلوچستان همه چیز فرق داره، آقا بخدا جغرافیا تاثیر داره، بخدا تهران تا سیستان فرق داره، بخدا حقوق فرق داره، خونواده اثر داره حتی اگه از خونواده پولم نگیری باز تاثیر روانی خودش رو میذاره ولی مگه گوش میدن؟ انگار ملت روز به روز تبدیل به احمقهایی میشن که فقط میخوان بگن نه تو بهونه میگیری تو تنبلی ببین فلانیا تونستن توام میتونی و دقیقا بددهنی من از همینجا شروع میشه از شدت فشارهای عصبی که بهم وارد میکنن آدمهایی که حتی یک صدم سختیهای زندگی توی یک محیط مردسالارانه رو نچشیدن و حالا با یه ذره سختی از خونواده جدا شدن و فاز مستقلی برداشتن که بگن "نه ببین ما تونستیم توام اگه بخوای میتونی پس حتما خودت نخواستی!!"
این دقیقا از همون محتوایی هست که ازش حرف میزنم یارو از ۱۴ سالگی درس رو ول کرده و الان تو لندن سالن داره بعد اگر بهش بگی حمایت خانواده و محیط هم اثرگذار بوده توی موفقیت شما بهش فشار وارد میشه و شروع میکنه به پرخاش و دفاع از خودش که نخیر اینها همش حاصل تلاش و سختی من بوده، شاید با صاحب این پست صحبت خصوصی نداشتم اما تا دلتون بخواد با آدمهایی این چنینی صحبت کردم و جوابهاشون رو شنیدم
این آقا پسری که از ددی و مامی خونه و ماشین هدیه گرفته هم فردا میشینه پیش دوستاش میگه من خودم کار کردم اینا رو هم قسطی از بابام خریدم پولش رو تا قرون آخر پس دادم باور کنین یا نه همینه!!
میخوام در این خصوص یک تجربه واقعی که خودم داشتم رو تعریف کنم، قبلا آدمی به شدت اجتماعی بودم طوری که اگر خیلی تصادفی به دایرکت اینستاگرام یا پیوی تلگرام من میومدین من جوابتون رو میدادم و باهاتون دوست میشدم و معمولا اگر آقا پسری بهم درخواست آشنایی میداد به جای بلاک یا فحش یا سکوت میاومدم خیلی محترمانه باهاش صحبت میکردم توی یکی از همین آشناییها با آقا پسری هم صحبت شدم ۳۱ ساله ساکن همدان که گفتن یک کارگاه با ۱۵ نفر کارگر دارن و شروع کردن داستان موفقیت خودشون رو تعریف کردن و اینکه خودشون از صفر مطلق این کارگاه رو ساختن، من هم طبق معمول در کنار تحسین ایشون گفتم که موقعیت جفرافیایی و حمایت خانواده و محیط زندگی هم خیلی اثر داره آقای فلانی و از اونجایی که چنین آدمهایی محتاج تحسین شدن هستن و عقده اینو دارن که سر تا پا فقط ستایش بشن وقتی دید به جای تحسین مطلق من بهش میگم که محیط هم اثر داره خونواده هم اثر داره ایشون به قدری بهش فشار اومد که شروع کرد به مقاومت و دلیل آوردن در نتیجه من هم بحث رو ادامه دادم و گفتم شما که از صفر تلاش کردی میشه بگی "دقیقا سرمایه اولیه رو از کجا آوردی؟" گفت "وام برداشتم" گفتم "خب کی ضامن شد؟" گفت "بابام پیدا کرد" گفتم "آها خب میبینی؟ بالاخره تو از حمایت بابات به هر نحوی بهرمند بودی میدونی چند تا آدم فقیر و کارگر رو میشناسم که چون دور و برشون کسی نیست ضامنشون بشه حتی وام ازدواجشون رو نمیتونن بردارن؟" اون موقع دیگه بحث تازه شروع میشه در نهایت هم ایشون گفتن هرکس که کارگر هست از بیعرضگی خودش هست وگرنه هرکی تلاش کنه میتونه موفق بشه اونا خودشون نخواستن که موفق بشن!!! آدمهای این چنینی کم نیستن با آقایی ۳۵ ساله آشنا شدم که توی شمال ایران تریدر بودن و خیلی راحت میگفتن تو دنیای امروز که با یه گوشی و اینترنت شما میتونی هزار تا چیز یاد بگیری بیپولی معنایی نداره اینا از بیعرضگی خود شماست!! واقعا حرفی ندارم در جواب اینها بگم اما بیشترین باور من اینه که همش بخاطر اثرات منفی پستهای انگیزشی هست
منظورم چنین پستهایی هست درسته که آقای رحمانی از یک روستای دور افتاده تونستن به این مقام برسن اما ایشون زمانی رسیدن که کنکور اون زمان یک بازی کثیف برای پولدار شدن قلمچی و گزینه دو و مولفان کتاب نبوده، چرا توی ده سال اخیر هر بار که نفرات اول کنکور رو میبینیم همشون کسانی هستن که از خونوادههای مرفه با حمایتهای آنچنانی و توی مدارس برتر درس خوندن؟ چرا یک نفر مثل ایشون دوباره تکرار نمیشه؟ اما وقتی میای با منطق حرف بزنی دائم میزنن توی دهن آدم که نخیر اینا بهانه هست تو داری بهانه میگیری این آقا همون کسی بود که تو دوران کنکورم هم پدر و مادرم میزدن توی سرم میگفتن ببین فلانی از هیچی درس خوند و رسید تو خودت بیعرضهای داری بهونه میگیری که میگی کتاب لازمه تست لازمه مشاور لازمه و توی سال ۹۵ نه اینترنتی داشتم نه گروهی نه حتی اینجایی که بتونم زجری که میکشم رو بنویسم افسوس ...
ببینین چنین پستهای حماقت آوری هست که اعصاب منو خورد میکنه این آقا خودش یه پا پکیج فروش هست و مثلا مشاوره کسب و کار انجام میده و هر روز کلی استوری رضایت میذاره که بگه ببینین من خیلی کارم رو بلدم بیاین پیش من پول بدین بهم تا بهتون مشاوره بدم و با همچین محتوای سمی برای خودش مخاطب جذب میکنه که بگه مهم نیست دستت خالی باشه تو با دست خالی هم میتونی شروع کنی!!! آره دست خالی، سیستان، خونواده سمی و محدود، زندگی پر از شکست و افسردگی، صدها تلاش برای کسب و کار و باز در بسته اینا هیچ کدوم مهم نیست تو خودت بیعرضهای بیا پیش من پول مشاوره بده تا تو رو از هیچی پولدارت کنم
در نهایت هم بدترین نوع دختر مستقل و خودساخته بودن اینه بدبختهایی که میخوان با تیپ و استایل برای خودشون آبرو بخرن، ببینین چطور از یک شگرد روانشناسی برای خودش اعتبار خرید؟ پستهای تبلیغاتی اکثرا لایک نمیخورن نهایت هزار یا دو هزار لایک داشته باشن اما این پست در حالی که تبلیغ یک بوتیک هست با این شگرد خلاقانه که آره دخترای مستقل این شکلی لباس میپوشن برای خودش کلی فالوور سادهلوح و احمق میخره که میخوان شبیه دخترای مستقل و خودساخته به نظر برسن
امروز متاسفانه واژههایی مثل مستقل و خودساخته بودن شده مثل کتابخون بودن، یه چیزی که همه میخوان تنگ اسمشون بچسبونن فقط برای اینکه از جامعه عقب نمونن همین هم باعث شده منی که یک زمانی توی ۱۸ سالگیم رویام بود که به جایی از موفقیت برسم که بتونم داستان زندگیم رو شرح بدم و انگیزهای برای بقیه باشم فهمیدم که خدا رو هزار مرتبه شکر که به هیچ جایی نرسیدم و قاطی این جماعت کثیف نشدم امروز به قدری از چنین پستهای انگیزشی بیزارم که هر جایی میبینم برای من مثل فیلم پورن میمونن و با یه حالت چندشی فقط رد میکنم بره، اینجا ثبتش کردم تا نشون بدم چطور یک محتوای مثلا خوب و انگیزشی وقتی زیاد از حد بشه تبدیل به یک محتوای سمی میشه
دوستان عزیز مستقل و خودساخته شما هر چیزی که بشین و به هرجایی برسین برای خودتون میشین منتی سر بقیه ندارین و بماند که هیچکس نمیتونه اثر خانواده و محیط زندگی رو انکار کنه اینستاگرام پر شده از مستقلنماهایی که همه میخوان بگن خیلی سختی کشیدن ولی نه گلم سختی داریم تا سختی، چیزی که تو به عنوان سختی قلمداد میکنی برای ما مثل یه سوزن توی انگشت میمونه همینقدر خندهدار!!! به امید آگاهی
اتفاقی افتاده که این پست بیشتر از بقیه دیده میشه؟ جایی توی صفحه اول رفته؟ چون به نظر میاد بعد از گذشت این همه وقت بین مقالات تحلیل اینستاگرام این رو بیشتر از بقیه پسندیدن
پست شماره ۸۸ / ۲۱۷۰ کلمه
تاریخ ۸ اسفند ۱۴۰۲
سایت ویرگول