این روزها با هر قشری از مردم که صحبت میکنم همگی افرادی تحصیلکرده، روشنفکر و امروزی هستن که خواستار برابری و آزادی بیان هستن در ظاهر و در لغت این مفاهیم به شدت قابل احترام و زیبا هستن، هزاران سال هست که انسانها در آرزوی "آزادی" و "برابری" جنگیدن ولی اگر از دنیای فانتزی در پس ذهنمون پا به دنیای واقعی بگذاریم تا چه حد این آزادی بیان قابل اجراست؟؟؟
من همیشه در وصف یک سیستم کشورداری از یک مثال استفاده میکنم هر چند کسانی که با نظر من مخالف هستن خیلی راحت از جمله "مثالت خیلی بیربطه!!" استفاده میکنن اما به نظر من اتفاقا خیلی هم مربوط هست!!!
به عقیده من یک کشور و یک سیستم کشورداری تا حد خیلی خیلی زیادی شبیه یک "بدن" هست، درست همونطور که کوچکترین واحد بدن رو "سلول"ها تشکیل میدن و سلولها کنار هم قرار میگیرن و "بدن" رو میسازن درست به همون شکل "خانواده" کوچکترین واحد یک کشور هست (مثل سلولهای یک بدن) و از کنار هم قرار گرفتن تعداد زیادی از خانوادهها یک جامعه و یک نظام و یک کشور شکل میگیره!!!
بارها و بارها میبینم که همه دلشون میخواد یک دولت فراگیر و آزاد داشته باشن که توش آزادی بیان موج بزنه اما من اصرار دارم که اگر قراره تغییر کنیم ابتدا باید کوچکترین عضو یعنی سلول و DNA اون رو تغییر بدیم (در اینجا منظور خانواده هست) تا بعد بتونیم یک بدن رو تغییر بدیم (در اینجا منظور کشور هست)!! چرا که تمام سیاستمدارها و افراد حاضر در بدنه حکومت ابتدا در دل یک خانواده رشد میکنن و بعد وارد جامعه و سپس وارد حکومت و بدنه یک کشور میشن!!!
چرا اصرار به شروع تغییر از داخل خونواده دارم؟
چون بارها و بارها با اشخاصی صحبت میکنم که بادی به غبغب میاندازن و ادعا دارن که "مدافع آزادی بیان" هستن اما همین افراد توی محیط خانواده اگر بچه خودشون بگه پدر/مادر فلان جا شما کوتاهی در حق من کردین مستقیم راه خروج رو نشون میدن!!?
خب چیشد مرد حسابی؟ مگه شما مدافع آزادی بیان نبودی؟؟ خب آزادی بیان همینه دیگه!! اونهایی که ذیالحق هستن باید طبق قانون آزادی بیان حق اینو داشته باشن که اعتراض کنن و انتقاد کنن و حرف دلشونو بزنن وقتی تو به عنوان یه سلول کوچیک از بدنه یک سیستم بزرگ، به عنوان پدر یک خونواده حاضر نیستی انتقادی که بهت وارد میشه رو بپذیری و تا این حد برات سخت و سنگین تموم میشه که فوری راه خروج رو نشون بچهات میدی پس چطور انتظار داری حکومتی که خودش از افرادی مثل تو تشکیل شده "انتقاد پذیری" و "آزادی بیان" رو جزوی از خصوصیات خودشون داشته باشن؟؟؟
مسئله فقط به خانواده محدود نمیشه بلکه در کل جامعه به همین شکل هست:
از یک طرف طرفدار آزادی بیان هستم، از اون طرف هیچ کس حق نداره به گروه موسیقی محبوبم یا بازیگر محبوبم انتقادی وارد کنه یا بگه ازش خوشم نمیاد!! اونوقت من بهش حملهور میشم و میگم "دوست نداری میتونی نبینی!!!" در حالی که اگر از بازیگر محبوب یا گروه موسیقی محبوبم تعریف کنن تا فردا صبح هم بهشون گوش میدم و تشویقشون میکنم اما اینکه بگن خوششون نمیاد؟؟؟ نه!!! اینجا چند تا برچسب کاربردی هست که میتونیم به پیشانی فرد مذکور بزنیم:
نکته جالب اینجاست که چطوری هم طرفدار آزادی بیان هستی؟ هم هیچکس حق نداره از سلبریتی محبوبت ایراد بگیره؟؟ اون یه شخص عادی نیست یه سلبریتی هست و طبق قانون آزادی بیان هرکس حق اینو داره نظرشو راجع به اون آزادانه بگه!!!
تموم اینها رو نوشتم تا در نهایت برسم به این نکته:
طرف اومده یه کانال تلگرام راه انداخته و توش داره پکیج میفروشه!! هر ماه دوره برگزار میکنه با ظرفیت ۵۰۰ نفر با قیمت ۳۰۰ هزار تومن که خودش میشه ۱۵۰ میلیون تومن ناقابل!!(کانال مدتها چک شده و تحقیق شده در موردش) بعد تا بیای یه انتقاد کنی ازشون اینطوری میتوپن که دوست نداری برو!!!
عزیز من، اگر بنا بر روشنعنفکری باشه امثال شما خودشونو ته ته روشنفکری و مدرنیته میبینن اونوقت حتی تحمل نداری ازت انتقاد بشه؟؟ جنابعالی هر ماه پکیج میفروشی n میلیون بدست میاری بعد یه انتقاد شنیدن اینقدر سخته برات؟ بد نگذره یه وقت!!!
تهشم وقتی قدرت دفاع و جواب دادن ندارن بلاک میکنن عیب نداره بلاک کن گلم ببینم اینجا چطوری بلاک میکنی؟ قدرت من هم نوشته های منه جناب "بریس کالا"!!!
پست شماره ۱۹ / ۷۸۵ کلمه
تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۲
سایت ویرگول