
صحبت درباره این مقوله آسون نیست، میل به تولید مثل، میل به زاییدن در انسانها قابل کنترل نیست کی میتونه ۸ میلیارد انسان زالوصفت رو که همشون هم میخوان بهترین خونه، بهترین ماشین و بهترین بچهها رو داشته باشن کنترل کنه؟ اصلا کسی اهمیت میده به اینکه چطور انسانها دارن همه چیز رو نابود میکنن؟ ازدیاد بیش از حد جمعیت انسانها داره دنیا رو به نابودی میبره و هیچکس هم متوجهش نیست!!! اگر بخوام درباره این موضوع صحبت کنم میتونم یک کتاب ۳۰۰ صفحهای رو پر کنم اما اینجا هدفم تمرکز روی محتوای اینستاگرام هست، اینکه ببینیم چطور اینستاگرام بستری نیست که برای آدمهای معناگرایی مثل من مناسب باشه آدمهایی که هر چیزی رو با کلی دلیل و توجیه می خوان اثبات بکنن
مشکل اینستاگرام دقیقا همینجاست، شما تصور میکنین که میتونین نظرات و عقاید خودتون رو اونجا پست کنین ولی نه!!! شدنی نیست ... شما صرفا یک عکس، یک متن کوتاه یا یک کلیپ یک دقیقهای میتونین بذارین و بعد صدها هزار نفر میان پست شما رو میبینن و هرکس برداشت خودش رو از اون تصویر یا متن خواهد داشت، به همین پست بالا دقت کنین و کامنتهایی که پایین این پست اومده رو ملاحظه کنین

کامنتها رو بخونین، شاید حتی شما هم باهاشون موافق باشین اما من؟؟ منی که گوشه سیستان بلوچستانِ فقیر نشستم و هر روز شاهد اینم که آدمهای فقیر و ناچیزی که حتی شکم خودشون هم سیر نمیشه چپ و راست توله درست میکنن تا بتونن در سایه اون بچه، وام فرزند آوری بگیرن و یک پولی بدست بیارن، خوندن همچین کامنتهایی باعث میشه جیگرم آتیش بگیره

یادمه همیشه برادرم منو تحقیر میکرد میگفت "زهره چرا اینقدر طومار مینویسی توی کامنتها" دلیلش این بود که من اون زمان تصور میکردم که آدمها میتونن از طریق بحث و گفتگوی منطقی مواضع همدیگه رو تقویت کنن، فکر میکردم میشه از طریق صحبت و کامنت گذاشتن نظرات دیگران رو تقویت یا تضعیف کرد، فکر میکردم اون شخصی که دیوانهوار طرفدار بچه زاییدن هست رو با کامنت منطقی و طولانی توضیح دادن میشه منصرف کرد، اشتباه میکردم نه؟ خیلی احمق بودم🙂

این کامنت توی عکس بالا یکی از اونهایی بود که بدجوری منو خشمگین کرد!!! دقت کردین چی نوشته؟ بخونین:
همین کامنت کافیه تا شما اوج حماقت فکری مردم ایران رو ببینین، این دقیقا همون پتک سخت و محکمی بود که توی سر من میخورد، مردم میگفتن "آره فلانی هم فقیر بوده ولی الان دکتر شده تو چرا نشدی؟ تو عرضه نداشتی!!" توی روانشناسی بهش میگن "سوگیری تاییدی" یعنی مغز شما در جهت تایید اون چیزی که بهش باور داره سعی میکنه در دنیای واقعی مثالهایی پیدا کنه که عقیدهاش رو محکم کنه در نتیجه شما صدها هزار آدم فقیری که نتونستن به هیچ کجا برسن و به لطف خونواده داغون خودشون نابود شدن رو نمیبینید اما اون یک درصد کوچیکی که تونستن موفق بشن رو چنان بزرگ و قوی میبینین که انگار ۹۹ درصد آدمهای فقیر به جاهای بالا بالا رسیدن و فقط یک درصد ناچیزی از مردم فقیر بیعرضه بودن و موفق نشدن، در حالی که واقعیت دقیقا برعکس این مقدار هست، خشم جایگزین خون توی رگهام شده، میتونم گلوی اون آدمی که این کامنت رو گذاشته لای دستهام تصور کنم و وقتی دارم با لذت خفهاش میکنم ازش بپرسم که "ببین پس چرا نمیتونی خودتو نجات بدی؟؟ چرا عرضهاش رو نداری؟؟ بیعرضه نباش دیگه!!" خشم پشت خشم، خنجر پشت خنجر، کینه پشت کینه، این مردم بهم ضربه میزنن و منو تحقیر میکنن که خودم بیعرضه بودم و نباید از خونوادهام توقعات زیادی داشته باشم و من دارم بیعرضگی خودمو گردن خونواده و شرایط بد اقتصادی میاندازم و من انگار تنها سلاح توی دستم نوشتن هست پس شروع میکنم به نوشتن سعی میکنم براش مثال بزنم چی دوست داری برات مثال بزنم؟
خشمم میتونه مثل یک سیاهچاله تو رو به درون بکشه خشمی که ناشی از سالها فروخوردگی و تحقیر شدن و خار شدن من جلوی دوست و فامیل و آشنا بوده، بددهن میشم، عصبانی میشم و میخوام بهتون نشون بدم که حتی لحظهای جای من زندگی نکردین اما نمیبینید و بیشتر فرار میکنین ازم، مغزتون به جای عقل پِهِن ریختن؟ چرا نمیبینین؟؟ اون داستانهای عنگیزشی که مطالعه کردین یک در میلیون بوده، صدها هزار آدم فقیر با هزاران آرزو و امید تلاش کردن برای رسیدن برای پولدار شدن و در نهایت ۹۹ درصدشون شکست خوردن و فقط یک درصد کوچیکی از اونها موفق شدن و نشستن پشت تریبون و داستان موفقیتشون رو برای ما رسم کردن!!! مشکل همین جاست که درکی ندارین، تجربهای ندارین، نمیفهمین ته چاه بودن چه احساسی داره، نمیفهمین زندگی توی جنوبِ محرومترین شهرِ، محرومترین استانِ، محرومترین کشورِ دنیا چه حالی داره!!! فقط نشستین پشت گوشی و واسه بقیه نطق موفقیت میدین بیرون!! کاش خفه بشین با داستانهای موفقیتتون، این روزها دیگه همه موفقنما و مستقل شدن حتی اونی که با پول ددی واسه خودش ماشین خریده میاد و از سختی روزگار حرف میزنه [😂😂😂] خدایا صبرم بده ...

این تصویر بالا دقیقا از همون کامنتهاست، میبینین؟ این آقا میگه "مادرم میوه گندیده میداد بخوریم الان من ۲۰ تا کارمند دارم انسانها با حق انتخاب به دنیا میان!!" دقیقا همون آدمهایی که ازشون متنفرم اینها هستن، تازه به دوران رسیدههایی که توی ماشینشون میشینن و اون کارتن خوابی که داره سر چهارراه گدایی میکنه رو شماتت میکنن و میگن "این خودش بیعرضهاس وگرنه اگر مثل من عرضه داشت الان اونم ۲۰ تا کارمند داشت"
زندگی بر پایه تلاش هست این کاملا درسته!!! اما همه آدمها شروع یکسانی ندارن، اینکه امروز تو به جایی رسیدی که ۲۰ تا کارمند داری قطعا حاصل تلاش تو بوده اما تلاش به تنهایی کافی نیست مگه نمیبینی؟ بذارین مثال بزنیم:
بین این دو تا چه فرقی هست؟ شما میگین "حق انتخاب" چون نفستون از جای گرمی بالا میاد، فکر میکنین زندگی همینقدر ساده هست که تو فقط انتخاب کنی و تلاش کنی و سختی بکشی اما نه ... علیرضا افشار صدها راه مختلف رو رفت، پیش هزاران آدم برای چندرغاز کارگری کرد ولی کسی رو نداشت کمکش کنه، حتی یک خونه گرم نداشت که بهش برگرده، فکر میکنین خیلی آسونه؟؟
بذارین من یه حرف حق بهتون بگم که مطمئنم پذیرشش براتون سخته، زندگی انسانها درست مثل لحظه تشکیل لقاح هست یعنی چی؟ توی آب منی یک مرد حدود یک میلیون اسپرم وجود داره که وارد واژن زن میشه اما از این یک میلیون اسپرم فقط یکی میتونه وارد تخمک بشه و لقاح بسازه و ۹۹۹ هزار تا اسپرم دیگه قربانی میشن تا فقط اون یک نفر برنده بشه، اون ۹۹۹ هزار تای دیگه هم تلاش کردن، اونا هم به اندازه زور خودشون دویدن تا برسن اما نشد، اونا صد خودشونو گذاشتن اما کافی نبود چون تقدیر برای همه جا نداره، زندگی واقعی هم درست مثل واژن یک زنه، یک میلیون انسان فقیر تلاش میکنه تا به ثروت و رفاه برسه و از این مقدار ۹۹۹ هزار تاش شکست میخورن با اینکه نهایت تلاششون رو میکنن اما جا میمونن و اون یک نفری که برنده میشه میره اون بالای منبر میشینه و از تلاش دم میزنه!!! مغز انسانها دچار سوگیری تاییدی هست آدمها چیزی رو میبینن و باور میکنن که در راستای تایید باورهاشون باشه پس مغزت اون ۹۹۹ هزار بازندهای که در سایهها دارن توی تنهایی جون میدن رو نمیبینه تو صرفا اون یک درصد برنده رو میبینی و مغزت تو رو اینطوری آروم میکنه که "آره این دنیا پر از ثروت و رفاه هست فقط کافیه انرژی مثبت باشی و تلاش کنی تا تو هم بهش برسی!!" هه ... جوک سال 😏

یک روزگاری منم مثل شماها بودم، حق دارین که حرفهای منو قبول نکنین، حرف من مثل نیش مار میمونه جیگرتون رو به درد میاره اگر قبول کنین که ۹۹ درصد ماها مثل اسپرمهای بیهدفی هستیم که در نهایت از بین میریم و فقط تعداد خیلی خیلی کوچیکی هستن که به موفقیت میرسن و باقی میمونن اونوقت زندگیتون به پوچی میرسه و معنای زندگی رو از دست میدین و انسان بیچاره و بینوا هم که فقط به "معنا"و "امید" زنده هست، ما دوست داریم تصور کنیم توی این دنیا یک ماموریت بزرگ داریم و هر کدوم ما قهرمان دنیای خودمون هستیم طبیعیه که پذیرش پوچی وجودمون مارو به لبه پرتگاه خودکشی نزدیک میکنه، یک زمانی پستهایی مثل پست بالا رو میخوندم و لایک میکردم و با خودم فکر میکردم وای من چقدر خفنم که دارم تلاش میکنم اما زمان میبره فهمیدن اینکه شما خاص نیستین در واقع شما هیچی نیستین اما انسان خودش رو با وعده "خاص" بودن گول میزنه انگار ما دوست داریم توی یک توهم زندگی کنیم و فکر کنیم آدمهای خاصی هستیم خندهداره که چقدر مغز انسان کوچیک و حقیره که با یک طرز فکر ساده کل هویت و موجودیت خودش رو تغییر میده!! به خودت تلقین میکنی که باارزش هستی و قراره یک روز خیلی موفق بشی و قراره برای دنیا الگو بشی تا بتونی سختیهای امروزت رو تحمل کنی [😂😂😂]

اون زمان که طرفدار اینستاگرام بودم و فکر میکردم ازش خیلی چیزها یاد میگیرم همچین پستهایی رو لایک میکردم حالا نگاه میکنم میبینم چقدر مغزم راحت گول میخورده، مثلا همچین پستهایی چی به من یاد میده؟ یک سری جمله دستوری و بیمعنی که توی زندگی واقعی هزاران بار فرق میکنه ولی مغز من فقط دنبال این بوده که از اینستاگرام یک وجهه خوب توی مغزم بسازه تا مبادا اعتیادی که بهش دارم رو رها کنم و ازش دور بشم، دلم میسوزه برای خودم و برای سالهایی که توی اینستاگرام خراب شده فدا کردم ... افسوس
پست شماره ۱۱۷ / ۱۷۹۸ کلمه
تاریخ ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
سایت ویرگول