ویرگول
ورودثبت نام
Zohreh Zeiny
Zohreh Zeiny
Zohreh Zeiny
Zohreh Zeiny
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

دومینوی خیانت

باهم و بدون هم!
باهم و بدون هم!


حدوداً چهارده سالِ پیش، مدتی بود که از دوستِ صمیمیم خبری نداشتم، یک روز باهام تماس گرفت و با دستپاچگی یه چیزایی رو برام تعریف کرد، از لحن حرف زدنش معلوم بود حالِ خوبی نداره و اوضاع اصلا مساعد نیست، بعد از شنیدن حرفاش منم شوکه شده بودم!

معمولا اینجور مواقع نمیدونم چه عکس‌العملی باید نشون بدم.

  • اون مثل یه خواب‌ ترسناک، داستان خیانتِ همسرش رو برام گفت، ولی متاسفانه این داستان نبود، عین حقیقت بود.

دوستم مدتی بود که به همسرش شک کرده بوده، یه روزی که قرار نبوده خونه باشه به طور ناگهانی به خونه‌‌‌اش میره و اون زن‌ رو در کنار همسرش می‌بینه! بماند که چه اتفاقاتی افتاد...!

هیچ وقت نفر سومِ یه رابطه نباشید!
هیچ وقت نفر سومِ یه رابطه نباشید!


بعد از اون اتفاق، دوستِ من برای طلاق اقدام کرد و به گفته‌ی خودش فرزندی هم نداشت که بخواد مانع بشه، چون دیگه نمیتونست باهمسرش زندگی کنه، بهش بی‌اعتماد شده بود و... پس جدا شدن!

پایان رابطه !
پایان رابطه !


نمیدونم کار درستی انجام داد یا نه، ولی اشتباهی که کرد این بود که بلافاصله بعد از جدا شدنش، کورکورانه با روحی آسیب دیده دوباره وارد یه رابطه‌ی جدید شد و ازدواج کرد! بعد از گذشت چند سال از زندگی جدیدش دوباره از همسرِ دوم جور دیگه‌ای خیانت دید! اینبار چون فرزند داشت و به خاطر حرف مردم و... دیگه نخواست جدا بشه، موند و به زندگیش ادامه داد!

ولی دیگه زندگیش شبیه قبل نشد، شکاک و دلخور از همسرش، هر روز جرو بحث و دعوا و بدتر از همه اعتماد به نفسی که دیگه وجود نداشت!


چرا؟
چرا؟


چیزی که توجه منو جلب کرد، این بود که همسر دومش چندین بار دیگه هم خیانت کرد و هر بار گویا برای دوستم تازگی داشت!
از طرفی تغییر قابل مشاهده‌ی دوستم بود، طوری که انگار کشتنش و به جاش یه آدم دیگه به وجود اومد! اون اخلاقش، رفتارش، چهره‌‌اش و حتی تمام اعتقاداتش عوض شد!

اکثر جراحی‌های زیبایی رو انجام داد، عمل بینی، کاشت مژه، پیکرتراشی، تزریق ژل و...


۱) در حال ساختن اعتماد به نفس کاذب!
۱) در حال ساختن اعتماد به نفس کاذب!
۲) در حال ساختن اعتماد به نفس کاذب!
۲) در حال ساختن اعتماد به نفس کاذب!


این دختر دیگه هیچ ربطی به دوستِ من نداشت!

هر بار بعد از هر عمل زیبایی که روی خودش انجام می‌داد از من می‌پرسید، به نظرت خوشگل شدم؟! بهش میگفتم تو از اول خوشگل بودی عزیزم، ولی انگار گوش‌هاش دیگه حرفای منو نمی‌شنید!

بارها تو حرفاش شنیدم که گفت "اگه من خوشگل بودم چرا دوبار خیانت دیدم؟!" منم جواب درستی نداشتم که بگم، ولی بهش گفتم چرا توی خودت دنبال عیب می‌گردی؟ اونی که اشتباه کرده یکی دیگه بوده نه تو، اون باید خودشو درمان کنه...

متاسفانه چندباری هم تو صحبت‌هاش گفته که منم دلم می‌خواد خیانت کنم به همسرم!

سوالی که همیشه ذهن منو درگیر می‌کنه، این هست که جوابِ خیانت چیه؟!


●☆●《☆》●☆●《☆》●☆●


پاییزِ سال گذشته، اوایلِ مهر بود، یه روز که از خواب بیدار شدم و گوشیمو چک کردم، یه اس ام اس از طرف یکی دیگه از دوستام با این مضمون بود:

سلام خوبی

امروز وقت داری

باید ببینمت

دارم خفه میشم

حالم اصلا خوب نیست

شوهرم بهم خیانت کرده به مدت ۸ سال و من الان فهمیدم!

بعد از خوندن پیامش حس گیجی بهم دست داد، دوباره پیامش رو خوندم ساعت ارسالش رو نگاه کردم، ۵ صبح! اسم فرستنده رو دوباره دقت کردم، باورم نمی‌شد ناخودآگاه دوباره حالم بد شد! وای یک جنایت دیگه!

نکنه این دوستمم بمیره و یکی دیگه جاش بیاد! باید یه کاری میکردم.

برداشت باشما
برداشت باشما


اینبار تمام تلاشم‌رو کردم که بتونم کمکش کنم، اول رفتم سر قرار به تمام حرف‌هاش گوش کردم، احساس همدردی کردم، ازش خواستم هیچ تصمیم عجولانه‌ای رو نگیره، گفتم فعلا همه رو با خبر نکن.

هزارتا فکرو خیال مسخره به ذهنم میومد، بهش گفتم حتی من هم نمیتونم راه درستی رو پیش پات بزارم، تو باید با یه مشاور خوب صحبت کنی تا کمکت کنه بهترین تصمیم رو بگیری.

میگفت: همسرمو دوست دارم ولی باورم نمیشه همچین کاری کرده باشه، اون ابراز پشیمونی کرده و الان نمیدونم چکار کنم...

برای چند روزِ بعد، وقت مشاور گرفتم براش تا بتونه راهنماییش کنه، قطعا من نمیتونستم کاری کنم چون راهکار درستی به ذهنم نمی‌رسید و در شرایط اون نبودم و آدم ها طبق اون جایگاه و شرایطی که دارن تصمیم میگیرن چه کاری انجام بدن و آیا می‌تونن فرصت جبران بدن به همسرشون یا خیر!

یه سالی از اون جریان می‌گذره، فعلا دارند زندگی می‌کنند، ولی اون اعتماد و علاقه‌ی قبل از بین رفته! حتی از آرامش و آسایش دیگه خبری نیست‌ چون اون شخص سوم هنوزم اذیت‌هایی براشون داره.

درسته من فقط حرفای یه طرف رو شنیدم اونم، هم جنسِ خودم بوده، ولی برای قضاوت باید حرفای دو طرف رو شنید یا حتی سه طرف!

یاد این جمله می‌افتم:

"اگر کسی به تو خیانت کند، ازش متنفر می‌شوی اما اگر کسی به خاطر تو، به دیگری خیانت کند عاشقش می‌شوی! "

یادداشت‌های من خلاصه شده‌ی این چهارده سال گذشته هست، که دو تا از دوستای صمیمیم از همسرشون خیانت دیدن و با من درمیون گذاشتند.

به نظر من خیانت همون جنایتِ، فقط نقطه هاش جابه‌جا شده، نظر شما چیه؟






























































































































خیانتزن مردجنایتاعتماد نفس
۳۱
۷۸
Zohreh Zeiny
Zohreh Zeiny
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید