ahmad ziaei
ahmad ziaei
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

بعد سالی که گذشت....شعری از زهره

بعد سالى كه گذشت

كوه غم بر دل من سنگين شد

و زمانى كه چو شب هاى دراز

تيره و بى ثمر و غمگين شد

بى هدف با دل خو كرده به غم

راه خود پوئيدم

راه پر دلهره و بى انجام

طى نمودم من و بر جور زمان خنديدم

بعد سالى كه گذشت

او جوابى به من از مهر نداد

به من از بسكه دلش سنگين بود

رفت و وقعى ننهاد

روز و شب بر در كاشانه او

سعى كردم كه شوم خاك رهش

چشم خود بست و از آن راه گذشت

تا مبادا به من افتد نگهش

پاى پر آبله و تيره شب است

راه پر پيچ و خمى در پيش است

آنكه زين راه نمى ‏گردد باز

اين دل سوخته درويش است

سر نوشتم همه جا با غم بود

هدفى جز غم ايّام نماند

دست گرمى ز محبت يك بار

برگ شادى به دل من ننشاند

بعد سالى كه گذشت

لطف او جاى به بى مهرى داد

گوئى از اصل به دل مهر نداشت

يا زمادر همه بى مهر بزاد

بعد سالى كه گذشت

يك ندا بر دلم آگاهى داد

گفت يك عمر بمانى دربند

و نيايد صياد

بعد سالى كه گذشت

من بماندم من و تنهائي ها

بعد سالى كه گذشت

من بماندم من و رسوائي ها

زنده یاد فاطمه مهدی زاده (زهره)

zohreh.org


شعر هم درد مرا درمان نکرد بیشتر غم های من افزون شدند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید