زلال
زلال
خواندن ۶ دقیقه·۶ سال پیش

داستان‌های مصاحبه!

من در دو مقطع پس از فراغت از تحصیل و یک دوره پس از نوروز که پایان قراردادم با شرکت اولی که کار می‌کردم بود به دنبال کار گشتم.در مقطع اول به دنبال شغلی با عنوان اسکرام مستر و مدیر محصول بودم(که شاید گفته بشه خوراکی بزرگتر از دهانم بود ولی چون تنها سابقه کاری که داشتم(دوره کاراموزی دانشگاهیم)مربوط به این فیلد بود در این مسیر انتخاب میکردم) و در مقطع دوم به دنبال شغلی با عنوان برنامه نویس بکند(جنگو-فلسک) یا کاراموز یا نیروی کاملا مبتدی علوم داده.
در این دو دوره که مجموعا حدود ۴الی۵ماه طول کشید اتفاقات شاید بامزه‌ای!افتاد که واقعا در لحظه ناراحت کننده بود.فکرهای زیادی به سرم زد که شاید بتونم با وجود اون‌ها روند مصاحبه‌های مزخرفی که بود رو اعلام کرد و بهبود بخشید اما بنا به دلایلی نشد و حالا میخوام دراین پست بعضی! از این تجربه‌ها رو بازگو کنم.


سوشیاسافت

پس از عبور از مسول ساختمان در لابی و راهنمایی و به واحد مربوطه رفتم و از اونجا به طبقه ای بالاتر که بخش فنی بود و همه مشغول کار و کد زدن بودند.اعلام کردند اتاقی برای جلسه مصاحبه درنظر گرفته نشده و اتاقی که میشه رفت جلسه‌ای در حال برگزاری هست که اگر چند دقیقه منتظر بمانم نوبت به ما نیز میرسد!حدود ده دقیقه‌ای در کنار تیم برنامه نویس نشستم تا اتاق(که دقیقا یادم نیست اما بنظرم اتاق مدیریت یا معاون یا.. بود)خالی شود.بعد مدتی اسکرام مستر اون بخش مصاحبه فنی رو شروع کردند.در ابتدا از سوابقم پرسید و بعد وارد سوالات درباره متدولوژی‌ها تفاوت‌های.. با .. شدند.در قسمتی که متاسفانه به دلیل گذشت زمان هم از خاطرم رفته هم ویس اون جلسه پاک شده سوال با دیتیل و مورد بندی شده پرسیدند که متاسفانه قادر به پاسخ نبودم.گفتن که:) پس شما در واقع اسکرام مستر نبودی اونجا(شرکت پیشین)و خنده ریز و بعد هم البته من هم با ایکس سال سابقه این موارد رو هیچ وقت حفظ نیستم.
انتهای کار گفتند نتیجه رو از طریق ایمیل خواهند گفت(مصاحبه ۱۲-۱۳خرداد ۹۶بود و تا امروز ۱۵مهر ماه ۹۷هنوز هیچ واکنشی دریافت نشده است!

چطور(یکتانت)

کاپ بامزه‌ترین و عجیب‌ترین مصاحبه این چند مدت رو به این مصاحبه میدم.
یک روز صبح رزومه رو از طریق جابینجا برای مدیرمحصول(وب)ارسال کردم.حوالی دوازده شب در تلگرام یک آی‌دی به نام عسلجون؟یا همچین اسمی(متاسفانه اسکرین شاتی ندارم که اطمینان کامل بدست بیارم اما حافظم به اسم عسلجون مپ میشه)با تصویر پروفایل قلب :) پیام داد سلام من آقای پ.. هستم از یکتانت امروز رزومه زدید در رزومتون گفتین فلان جا کار می‌کردید اونجا کیارو میشناسید؟چون من بچه‌های اونجا رو بعضا می‌شناسم بعدم پرسید چقدر جنگو بلدید و پایان کار:)
بیاین این مصاحبه رو اصلا قضاوت نکنیم و شاد بشیم با سبک نوینش:)
پارس پویش فناور

ایمیل رزومه ارسال شد.با من برای دوروز بعد از طریق تماس تلفنی مصاحبه هماهنگ شد(فرصت شغلی برای برنامه نویس پایتون(تسلط به بات تلگرام و یکی از فریم‌ورک‌های پایتون بود-محل کار:دفتر سعدآباد)

مصاحبه اول با هد یکی از تیم‌های شرکت بود که شامل سوالات فنی و روانشناختی بود. گفتن نتیجه برای رد یا مصاحبه‌های بعدی اعلام میشه.عصر همون روز برای روز بعد و مصاحبه با مدیرعامل مصاحبه ست شد.فقط سوالاتی درباره‌ی سابقه کاری و دانشم پرسیده شد و درباره اینکه من ساکن تهران نبودم و با چالش‌های زندگی تهران آشنا هستم یا خیر صحبت شد و قرار شد نتیجه اعلام بشه.چند روز بعد مسول منابع انسانی تماس گرفت رقم و شرایط رو گفت و قرار برای همکاری گذاشته شد.
این تجربه خیلی خلاصه بیان شد ولی قطعا در ادامه متن های مسیری که طی شد با جزيیات خواهم گفت.ولی نکته ای که بود.محل دفتر سعدآباد وجود نداشت!دارآباد بود.مشکل چیه؟دفتر دارآباد وجود خارجی نداشت یا اگر داشت کارمندی نداشت.مشکل؟من برای شرکت خواهر این شرکت قرار بود کار کنم ولی قرارداد و آگهی به نام این شرکت بود.

یارا

از طریق جابینجا رزومه ارسال شد و برای تاریخ ۲۹فروردین دعوت به مصاحبه شدم(موقعیت شغلی برنامه نویس پایتون).بعد از رسیدن به محل شرکت چندین فرم برای پر کردن تحویل دادن که خب یکیش شامل مشخصات و سوابق کاری و معرف و ازین حرف‌ها بود.فرم دیگه مربوط به میزان تسلط در مهارت‌هایی بود که لیست کرده بودند.(خیلی ازین فرم دل پری دارم.شاید بی دلیل باشه دل پرم اما وقتی رزومه رو با جزيیات میزنیم دیگه چرا هی باید باز تو فرم‌های شرکتم بنویسیم؟)بعد از اون مصاحبه شفاهی به مدت ده دقیقه شروع شد.نوشتی جنگو بلدی.ورژن چند؟نوشتی با جیسون خیلی کار کردی یعنی بلدی فلانم بکنی؟بله/خیر.و تا اخر فرمشونو مجدد پرسیدند.در انتها گفتند مسول دومی باید تایید کنن و اگر اوکی کنن باید پروژ‌ه‌ای که ایمیل میشه رو انجام بدم و بفرستم یا که میگن رد شدم:).که خب چون مسول امروز نیست میوفته نتیجه برای فردا:)
نتیجه حدود۴ساعت بعد مصاحبه با نتیجه رد اعلام شد:)(مسوله یهو اومد؟:) سواله خب:) )

نوآوا
رزومه از طریق یکی از دوستانم ارسال شد.و قرار مصاحبه هماهنگ شد.بعد ورود به کارخونه نوآوری مشکلی برای مصاحبه وجود داشت اتاقی که برای مصاحبه هماهنگ شده بود پر بود و مجبورا در ناهارخوری مجموعه مصاحبه انجام شد(مصاحبه هم تایم ناهار بود و بوی غذا و .. :)‌ )ابتدا حدود ۴۰دقیقه با منابع انسانی مصاحبه خیلی خوبی انجام شد و بعد اون گفتند که مسولین فنی هم هستند بمونم تا بعد اون مصاحبه فنی انجام بشه.حدود یک ساعت با دونفر از بچه‌های فنی مصاحبه انجام شد.باید اعتراف کنم بهترین و فنی‌ترین و دقیق‌ترین مصاحبه رو بین شرکت‌هایی که رفتم نوآوا داشته.سوالات ریزو درشت و الگوریتمی از علوم داده و برنامه نویسی جنگو(درون بازه من بین این دو فیلد مردد بودم و برای همین برای جفتش سوال پرسیده شد)
مشکل این مصاحبه این بود که قرار شد نتیجه اعلام بشه.اما نشد و من با پیگیری از معرفی که داشتم متوجه نتیجه شدم.دلیل رد شدنم رو ولی دوست داشتم من کاملا حد وسط بین دیتا و جنگو بودم و به دلیل مشخص نبودن اینکه کدوم بهتره رد شدم.
بیمه بازار

موقعیت شغلی برنامه نویس بکند-جنگو بود.از طریق جابینجا رزومه ارسال شد.پس از چند روز تماس گرفته شد.دوسوال پرسیدند.فول تایم میتونم برم؟حقوق چقدر مدنظرمه؟(ولی این سوال همش تو ذهنمه که رقم رو چیز دیگه میگفتم جلسه ست نمیشد؟اول رقم مهمه بعد آدم و دانشش؟)
جلسه مصاحبه هماهنگ شد.در ساختمون به دلایلی که خاطرم نیست بسته بود و از در پارکینگ وارد شدم(ساختمونش یادم نیست چه شرکت‌های دیگه‌ای داشت اما پارکینگ مخوفی داشت:) )وارد اپن آفیسی شدم و پرسیدم مصاحبه دارم باید به چه کسی رجوع کنم.بنظرم برای این سوال اولین میز مناسب بود شاید چون فکر کردم منشی باشن یا مسولی.اما گویا از تیم فنی بودند:) گفتند بشینم تا صدام بزنند.همون کنار گوشه‌ها کنار شرکت نشستم تا خانمی ازم پرسید منم که مصاحبه اومدم گفتم بله و باز رفتند تا حدود۱۵دقیقه بعد آقایی من رو برای مصاحبه به اتاقی صدا زدند.مصاحبه ۱۵دقیقه بیشتر طول نکشید اما بیشتر شبیه میدون آزمایش بود.دونفر مصاحبه کننده بودند یکی از اعضای تیم فنی یکی از هد‌ های تیم فنی.پرسش‌های فقط فنی بود اما مبهم و بیشتر از سمت عضو تیم فنی.و با مبهم بودن سوال میکردم سوال واضح بیان بشه و آقای دیگه رو به همکارشون میگفتن منظور فلان چیزه؟ایشون میگفتند نه فلان چیزکه.بیشتر شبیه بود به آموزش مصاحبه کردن به نیروی خودی:).خلاصه مصاحبه پایان یافت در انتها گفتند سوالی داری بپرس.ازونجا که زخم خورده بودم که جواب منفی اعلام نمی‌شد به عنوان تنها درخواست گفتم نتیجه رو حتی اگر رد بود اعلام کنند.گفتند وقت مصاحبه ‌شونده برای ما پر ارزش هست و نمیگفتمم خبر می‌دادند!(مصاحبه اول یا دوم خرداد سال جاری انجام شد و تا امروز ۱۶ مهرماه هنوز ایمیلی دریافت نشده است:‌) )



این چند نمونه از مصاحبه‌هایی بود که دوست داشتم بگم.درین مصاحبه‌ها قطعا اشکالاتی از جانب من بوده و کاملا پذیرای اون اشتباهات و اشکالات هستم اما بعضی نکات انقدر مشترک و اذیت کننده بود که حس میکنم باید جایی گفته میشد و گفته بشه!تا شاید این روند مصاحبه‌ها بهبود پیدا بکنه.شاید ما در شرکت شما استخدام نشیم اما خاطره خوبی از شما به یادمون بمونه:)

داستان استخداممصاحبهبرنامه‌نویسیاستخداممصاحبه
یک برنامه نویس تمام وقت خوشحال.یک آشپز و خانه‌دار پاره وقت که دنبال خود اصلیش، رویاهاش و علایقشه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید