رنج خودآگاهی به نظرم سختترین، بدترین و پرفشارترین رنج برای هر انسان است. کودک وقتی که دستش را جلوی چشمش میآورد. نگاه میکند، مزه میکند. در همین لحظه، رنجش شروع میشود. حالا او یک ابزار برای استفاده دارد. چه کسی معیاری برای استفاده درست از این ابزار دارد؟!
من فکر میکنم اگر زیباترین هنر هم با این دست خلق شود باز هم کاملترین، منظمترین و خیلی ترینهای دیگر را نساخته است. پس چه کسی میتواند بگوید که بهترین استفاده را کردهاست؟!
متاسفانه یا خوشبختانه انسان هر روز ابزار بیشتری پیدا میکند. پیدا میکند تا لحظهای که به لطف خدا افقی میشود. التبه که بعضی افراد معتقدند که بعد از این افق، مسیر عمودی هم وجود دارد.
خلاصه اش آنکه ابزار بیشتر میشود اما معیار کجاست؟!
بعضی افراد که فکرهایشان را مکتوب میکنند و به خورد دیگران دادهاند(که گاها به آنها فیلسوف و جامعهشناس و روانشناس هم گفته میشود) یکسری معیار دادهاند و چند یسم به تیتر فکرهایشان اضافه کردند.
من اما هنوز معیاری پیدا نکردم ولی نتیجه استفاده از این همه ابزار را در آخرین صفحات کتاب ارمیا ی رضاامیرخانی پیدا کردم و در این باب من نتیجهگرا ترین زینب زندگی ام هستم. شاید همین نتیجه، معیار باشد...