روش مطالعه اکتیو ریکال (Active Recall) یا یادآوری فعال به روشی گفته میشه که برای یادگیری سریع هر چیزی استفاده میشه.
یعنی روشیه که وقتی باید توی زمان کم برای یه امتحان آماده شی خیلی کمکت میکنه.
این یکی از بهترین روشها برای کساییه که مثل من وسواس دارن و موقع درس خوندن بخش زیادی از وقتشون برای کارهای بیهوده مثل نوشتن جزوههای خیلی فنسی و ژیگولی تلف میشه و خودشون رو الکی خسته میکنن و در نهایت، همیشه برای خوندن مطالب وقت کم میارن.
به جز اون برای کسایی که وقت کم و مطالب زیادی برای خوندن دارن یا اونهایی که علیرغم ساعتهای زیاد مطالعه نتیجۀ خوبی توی امتحانات و آزمونها نمیگیرن هم خوبه.
من اینجا سعی میکنم همه چیز رو به زبون ساده توضیح بدم.
خدا رو شکر دیگه در بند کلمات کلیدی و اصول SEO نیستم و میتونم همون طوری که حرف میزنم بنویسم. کسی هم نمیتونه بیاد بگه وای چرا فلان کلمه رو فلان بار تکرار نکردی؟ چرا تقدم و تاخر مطالب بهمان جور نبود؟ چرا ال نشد و چرا بل شد؟
ضمنا این یادداشت بیشتر از اینکه برای خواننده نوشته شده باشه، برای خودم نوشته میشه تا هر وقت گیج شدم بتونم بهش برگردم.
میخوام بگم که دارم این رو خیلی حلالوار و یه جوری که انگار قراره خواهر و مادر خودم استفاده کنن مینویسم. انشاءالله به درد بقیه هم بخوره. برای سلامتیم صلوات بلند ختم کنید.
حالا بریم سر اصل مطلب.
توی این روش، به جای دوباره و چندباره خوندن مطالب باید سعی کنیم که مطالب رو از حافظهمون فراخوانی کنیم.
یعنی چی؟
یعنی اینکه بعد از خوندن دقیق و عمیق کل مطلب یا بخشی از اون برای بار اول، بذاریم یه فاصلهای بیفته و مطلب تهنشین بشه. بعدش چشمهامون رو ببندیم و سعی کنیم هر چیزی که یاد گرفتیم رو به یاد بیاریم.
اینجا بهتره تلاش کنیم یه بار مطلب رو به زبون بیاریم. یعنی مثلاَ یک ساعت بعد از تموم شدن مطالعۀ درس الف، چشمهام رو ببندم و هر چیزی که از درس یادمه رو با صدای بلند بگم.
حتی بد نیست اینجا یه ضبط صوت روشن کنید و حرفهاتون رو ضبط کنید تا گوش دادن بهش راحت باشه.
این کار چه فایدهای داره؟
وقتی تلاش میکنی فقط با تکیه به حافظه یه مطلب رو به یاد بیاری و اون رو بیان کنی، متوجه میشی کجای کار میلنگی و چه بخشهایی از مطلب رو درست یاد نگرفتی.
یعنی نقاط ضعف برات روشن میشه و حالا تکلیفت برای ادامۀ کار معلومه و دیگه سراغ دوباره خوانی مطالبی که بلدی نمیری. اینجوری وقتت تلف نمیشه و دفعۀ بعد روی جاهایی تمرکز میکنی که ضعف داری.
بعد از مرحلۀ مطالعه اجمالی که خیلی سریع و روزنامهوار مطلب رو خوندید که بفهمید اصلا مطلب درمورد چیه، طبیعتا سراغ مطالعۀ مفصلتر و دقیقتر میرید. همون مطالعهای که اغلب خیلی طول میکشه و توش خلاصه و یادداشت مینویسیم.
وقتی دارید کتاب یا جزوه میخونید یا حتی موقع تماشای ویدئوی آموزشی، هر چند دقیقه یکبار توقف کنید. حالا بدون نگاه کردن به متن یا تقلب کردن از جایی، از خودتون بپرسید که:
نکات مهم این بخش چیا بود؟ میخواست چی بگه؟ چه چیزهای جدیدی یاد گرفتم؟ رابطۀ چیزهایی که الان یاد گرفتم با چیزهای قبلی چی بود؟ کلمات و تعریفهای تازۀ این بخش چی بود؟
حالا تمام این چیزهای مهم، تعاریف، کلمات کلیدی و بخشهایی که فکر میکنید نیاز به تکرار و تمرین بیشتری داره رو یادداشت کنید.
وقتی که یک فصل یا یک درس رو تموم کردید، بنا بر صلاحدید خودتون یکی از این سه تا کار رو بکنید:
یادتون نره وقتی دارید سوالات کلی درس یا فصل رو جواب میدید یا به اصطلاح دارید از خودتون امتحان میگیرید، حتما جوابها رو با کتاب یا پاسخنامه چک کنید. اینجوری مطمئن میشین که راهحل یا استدلالی که برای رسیدن به جواب داشتین درست بوده.
همونطور که بالاتر هم گفته بودم، فایدۀ بعدی این روش اینه که بهتون نشون میده کجاها ضعف دارید و میفهمید روی چه بخشهایی باید زمان بیشتری بذارین.
روش «دوباره و چندباره خوانی» به تنهایی هرگز نمیتونه بهتون نشون بده چیا رو درست یاد نگرفتین.
بله دوستان! اوایل کار با این روش واقعا آدم خسته میشه. ممکنه فکر کنید همون چند بار خوندن متن خیلی بهتره. اما اشتباه میکنید. مغز عزیزتون داره گولتون میزنه تا راه آسونتر رو برید و کمتر انرژی مصرف کنید.
درسته که با چند بار خوندن از روی متن با متن «آشنا» میشین اما آیا سر جلسه امتحان هم متن باهاتونه؟ آشنایی با متن و اینکه موقع دیدن یه مطلب براتون غریبه باشه اسمش یادگیری نیست.
شما وقتی به یه چیزی مسلط میشین و میتونین باهاش نمره بگیرین که بتونین توی زمان کم و به صورت کامل از حافظه فراخوانیش کنین.
توی جلسه امتحان یا کنکور، فقط حافظهتونه که همراهتون اومده و فقط اونه که میتونه جواب درست سوالات رو بهتون بگه.
یادگیری مطلب باید لایه به لایه اتفاق بیفته. یعنی اول باید چارچوب کلی مطلب توی ذهنتون نقش ببنده، بعدش کمکم جزئیات و نکات ریز بهش اضافه بشه. پوشیدن چند لایه لباس روی هم رو تصور کنین. اونجوری.
ما خیلی وقتها این کار رو برعکس انجام میدیم. یعنی اول نکات ریز و جزئیات رو یاد میگیریم و بعدش فهمیدن چارچوب اصلی رو رها میکنیم. اینجوری ما میمونیم و کلی اطلاعات تیکه تیکه که به هیچجا وصل نیستن. طبیعیه که اینها سر جلسه آزمون و هیچ جای دیگه به دردمون نخورن. (اینها توی حافظه کاری میمونن و بعد از یه مدت هم پاک میشن)
خلاصه این که:
اگر وقت کمی تا آزمون دارید و مطالب زیادی روی دستتون مونده، یا اگر وسواس دارید و هرچی درس میخونید جواب نمیگیرید حتما روش اکتیو ریکال یا بازخوانی فعال به دردتون میخوره.
این یه روش مطالعۀ بهینهس.
یعنی با صرف کمترین میزان زمان و انرژی میتونین بالاترین بهرهوری رو داشته باشین.
دوتا مرحلۀ اصلی داره:
شما یک مطلب برای مطالعه انتخاب میکنید. مثلا فصل پنجم از کتاب XYZ رو میخواید بخونید.
بعد از مرحلۀ مطالعۀ اجمالی یا اسکیمینگ، میرید سراغ خوندن عمیق. اینجا اصلا نباید روزنامهوار بخونید یا فقط هرچی دیدین رو خلاصهنویسی کنین.
بلکه باید بعد از خوندن هر زیرعنوان، صبر کنید و چشمهاتون رو ببندید و تلاش کنید که یک بار هر چیزی که یاد گرفتید رو برای خودتون بگید.
حالا وقتی مطلب رو گفتین چشمهاتون رو باز کنین و چیزهای مهم و تازۀ بخش رو به صورت خلاصه روی یه برگه یادداشت کنین.
حالا که مرحله اول تموم شد و کل بخشی که قرار بود بخونین رو خوندین، بذارین یه کم بگذره. مثلا نیم ساعت زمان بدین و بیاین سراغ بخش دوم.
دوباره چشمهاتون رو ببندین و سعی کنین هرچی یاد گرفتین رو به یاد بیارین.
خیلی طبیعیه که بعضی جاها رو یادتون نیاد یا یه چیزهایی نوک زبونتون باشه که نتونین بگین.
الان باید بلافاصله (تاکید میکنم بلافاصله) به متن برگردین و هر چیزی که درست توی ذهنتون نیست رو از اول بخونین و اون بخش رو توی برگۀ خلاصهنویسیتون علامت بزنین. این کمک میکنه فهمین بعدا توی مرورها باید کجا رو بخونین.
این روش ظاهرا ساده بهرهوری شما رو موقع درس خوندن خیلی بالا میبره.
روش اکتیو ریکال یه مهارته که هرچی بیشتر تمرین کنین براتون سادهتر میشه. پس مقاومت کنین و سختی اوایل کار رو به جون بخرین تا بعدا کارتون حسابی راحتتر بشه.
قبل از امتحان خوندن چندتا برگه که توش چیزهایی که واقعا مهمه رو نوشتی خیلی راحتتر از ورق زدن یه کتاب گندهس.
همین دیگه. موفق و پیروز باشید.