این نوشتار چکیده بسیار کوتاهی از فصول 1 تا 5 کتاب راهنمایی بر ادبیات ارزیابی و پایش تاثیرات اجتماعی است، که در زمستان 1399 توسط دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران به چاپ رسید.
بدون شک هدف از انجام هر پروژه یا طرحی به کار بردن فناوری برای توسعه و به بیان دیگر بهبود کیفیت زندگی بخشی از انسانهاست. اما بهبود کیفیت چگونه می تواند ارزیابی شود؟ به طور سنتی برای سنجش میزان فایده طرحها و پروژهها در بالابردن کیفیت زندگی آدمها از تکنیک هزینه و فایده استفاده میشد و اغلب برآورد بیشتر بودن فایده هر طرحی نسبت به هزینههای آن خود میتوانست توجیهکننده ضرورت انجام آن پروژه باشد. فارغ از این نقد که چقدر در مقام اجرا این تکنیکهای هزینه و فایده، بدون سوگیری، تمامی واقعیتهای ممکن در خصوص پروژه را لحاظ میکند، مساله مهم دیگری که به نظر میرسد در به کارگیری تکنیک هزینه فایده، مغفول میماند، این است که توزیع هزینه-فایده (که میتوان از آن با عنوان کلی تأثیرات یاد کرد)، در بخشهای مختلف جامعه چگونه است و چقدر ما توانمندی داریم تا آثار ناملموس و کمیت ناپذیر را نیز در تحلیل هزینه فایده وارد کنیم.
در پاسخ به چنین مقوله ای است که تکنیک ارزیابی تاثیرات اجتماعی (اتا) شکل میگیرد. اتا در مرحله اول تلاش میکند تا بخشی از تأثیرات یا همان هزینه-فایدههایی را که به طور سنتی در ملاکهای ارزیابی پروژهها در نظر گرفته نمیشوند (و جنبه اجتماعی دارند)، در فرآیند مشخصی ملموس و عینیت پذیر کند. در مرحله بعد تلاش این است که خود این تأثیرات به روشنی بتواند تصویر کند که چه کسانی در هزینه-فایدهها در مجموع برنده و چه کسانی بازنده هستند. مرحله نهایی اتا نیز بر این ایده استوار است که بتواند راهی را برای کاستن از میزان هزینههای بخشهای مختلف جامعه و یا به بیان دیگر رسیدن به یک حالت برد-برد برای اکثر افراد تأثیر پذیر از طرح یا پروژه ارائه دهد.
اصولا در همین جاست که ارزیابی تأثیرات اجتماعی با برنامهریزی و تصمیمگیری سیاسی ارتباط تنگانگ پیدا میکند. جا دارد که به یاد بیاوریم یکی از مسئولیتهای اصلی هر دولتی فراهم آوردن شرایطی است که طی آن منابع عمومی دولت صرف کاهش ناکارآمدیها و نابرابریها شود. ارزیابی تأثیرات اجتماعی به واسطه تصویری که میتواند از تأثیر انتخابهای مختلف در طراحی و اجرای جزئیات و کلیات هر طرح و یا پروژه میتواند ارائه دهد، امکان آن را به وجود میآورد که بدیلها یا جایگزینهایی برای این جزئیات و کلیات به دست آید؛ بدیلها و جایگزینهایی که طی آن بتواند بیشترین نفع عمومی اکثریت افراد تأمین شود؛ با اجرای و طرح پروژه نابرابریهای اجتماعی در دسترسی به خدمات عمومی تشدید نشده و حتی گامی در جهت تعدیل نابرابریهای موجود برداشته شود.
اما دو پرسش کلیدی میتواند این میان وجود داشته باشد. پرسش نخست این است که منظور ما از تأثیرات چیست؟ به طور کلی 4 دسته تأثیرات جمعیتشناختی (نظیر تغییرات بافت جمعیتی و یا تغییرات محل سکونت)، تأثیرات اجتماعی-اقتصادی (نظیر تغییرات درآمدی و اشتغالی)، تأثیرات نهادی (نظیر تغییرات خدمات آب، فاضلاب، سلامت، راه)، تأثیرات روانشناختی و محلهای (نظیر تغییرات شبکههای اجتماعی و دوستی، ادغام اجتماعی) معمولاً توسط ارزیاب تأثیرات اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد. باید توجه داشت که همه این تغییرات از جنبههای مختلف یعنی تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم (که گاهی ممکن است بسیار بزرگتر از تأثیرات مستقیم باشد)، تأثیرات متمرکز یا گسترده، و یا تغییرات مقطعی یا دائمی قابل ارزیابی است.
پرسش مهم دیگر این است که طی چه فرآیندی قرار است که تأثیرات اجتماعی ارزیابی شود؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت معمولاً ارزیابان تأثیرات اجتماعی، فرآیند زیر را برای ارزیابی طی میکنند:
1) پایگاه دادهای را ایجاد میکنند که بتواند موقعیت موجود را به درستی ترسیم کند.
2) ابزاری را برای توصیف تغییرات ناشی از هر پروژه به وجود آورد.
3) با استفاده از ابزار ایجاد شده، تخمین میزنند که تأثیرگذاری خالص (پیشبینی تفاوتهای شرایط آتی با یا بدون وجود پروژه) و ناخالص (به معنای تأثیر پروژه بر تغییر وضعیت موجود)، چه خواهد بود.
این تخمینها که البته برخی اوقات غیرقطعی است به واسطه بینشی که در اختیار تحلیلگران سیاستگذاری در اختیاری میگذارد میتواند به ایجاد پیشنهادهای بدیل یا جایگزین در کلیات یا جزئیات پروژه منجر شود و یا توجهها را به بده-بستانهایی جلب کند که در حین انجام طرح یا پروژه به حصول بیشترین سود عمومی، کاهش نابرابریها یا افزایش رضایت عمومی منجر شود.