ویرگول
ورودثبت نام
یعقوب
یعقوب
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

بازی نبود ، زندگی بود

همیشه تو بازی ها یه اسلحه می دادن دستمون یه عالمه انسان و زامبی کریع المنظر(این کلمه یه دفعه به ذهنم رسید) هم میذاشتن جلومون ما هم فقط می کشتیم و می رفتیم جلو . ولی این بار قضیه فرق داشت یه پسر بچه تو یه مزرعه پدری . مذرعه ای که داره رو به نابودی میره و تو باید نجاتش بدی . تنها راه نجات هم سخت کار کردنه .

آشغال ها رو از از زمین بریزی بیرون ، زمین رو شخم بزنی ، بذر بپاشی و آب بدی و منتظر بمونی تا رشد کنند و آماده برداشت .

اما می دونید چیه ؟تو بازی نه آب جیره بندیه ، نه به گیاه ها آفت میزنه ، نه خبری از کود های شیمیایی هست . یه رود بغله زمینتون هست که همیشه آب داره ، بدون کنتور هوشمند و سد ، برا همین دیگه فاضلاب نمیذاری پای زمین . بعد از برداشت هم محصول رو تو صندوق کنار زمین میریزی تا اون آقاهه هیکلیه بیاد بخره . خریدش تضمینی هست و رد خور نداره ، پولشم نقده و خبری از چک و حواله نیست .

تو بازی گاوداری و مرغداری هم هست . اما خبری از میانبر نیست . نه میشه به مرغ ها هورمون زد نه میشه به گاو ها به جای علوفه نون خشک کپک زده داد .

تنها راهه پیشرفت تو بازی تلاش هست . ولی نمیشه حرص زد وگرنه مریض میشی میوفتی تو مریض خونه .

همه چیز بازی ساده هست . دختراش برای دوست شدن و ازدواج نه ماشین براشون ملاکه نه شغل دولتی نه پول و نه حتی سیکس پک . دخترا یه قلب کوچولوی سفید دارن که با یه کیک خونگی و دو تا جمله ی محبت آمیز و یه کم وقت گذوشتن قلبشون صورتی و بعدش هم سرخ میشه و پیشنهادت رو قبول میکنن. نمیدونم شاید دیوانه شدم ولی دلم می خواد برم تو بازی و تا آخر عمرم اونجا بمونم . شاید یه جادوگر باشه و منو به داخل بازی بفرسه . آخه اونجا آمریکایی نیست ، تحریمی نیست ، مسؤلان بی لیاقت نداره ، دزد هم نداره ، کسی هم نیست که آذوقه مردم رو احتکار کنه ، راستی اونجا دلار و ریال و طلا و سکه و آلودگی هوا هم نداره ، هیچ کودکی کار نمیکنه ، هیچ سرطانی نیست ، تازه آب و برقشونم رایگانه ، شاید چون اونجا نفت نیست ، شایدم چون رای گیری ندارن ، نمیدونم دلیلش چیه . ولی میدونم دلم می خواد برم تو بازی و زندگی کنم .

بازیدلنوشتهمزرعه دارهاروست مون
موتورسوار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید