جایی حوالی شیراز
کارخانه مهمات و اسلحه سازی
برجک نگهبانی
ساعت 3:15
ماجرا بر میگرده به سال 95 زمانی که من تو یه کارخونه اسلحه سازی نزدیک شیراز سرباز بودم . یه شب که مثل همیشه توی برجک نگهبانی در حال چرت زدن بودم . با صدای زنگ تلفن برجک به خودم اومدم ...
_ الو
_ یعقوب میبینی؟
_ چی رو؟
_ نمیبینی؟ اون چندتا نور رو نمیبینی؟ یعقوب ناموسا ادم فضایی ها هستن .
_ گه نخور دوباره گل زدی خاک تو سر
_ نه به خدا فقط ناس زدم . ناموسا از برجک بیا بیرون می بینی .
_ باشه الان میرم بیرون . بعد خودم زنگت میزنم.
تلفن رو قطع کردم و از برجک رفتم بیرون یه خورده چشمامو مالیدم بعد به اسمون نگاه کردم . دوستم راست می گفت این 4تا نور شبیه هیچ چیزی که تا حالا دیده بودم نبود . ترتیبشون یه طوری بود که انگار 4تا گوشه ی یه مربع هستند . عجیب تر اون توده مه ای بود که نور ها تو اون قرار داشتن . حدود ده تا بیست ثانیه نور ها به صورت افقی و بدون اینکه ترتیبشون به هم بخوره حرکت کردند بعد هم نورها و هم اون توده ی مه ای که دورشون رو پوشونده بود محو شدند .
سریع به داخل برجک برگشتم و به دوستم که تو برجک شماره دو بود زنگ زدم( همونی که زنگ زده بود ) .
_ الو سلام مهدی . دیدم . خیلی نور عجیبی بود . وجدانا ادم فضایی بودن . شایدم امریکایی ها بودن
_ یعقوب ناموسا چیزی به فرمانده نگیا . وگرنه فردا مرخصی همه رو لغو می کنه
ما از ماجرای اون شب به فرمانده چیزی نگفتیم . گرچه اگر هم میگفتیم باور نمی کرد .
حدود دو سال از اون ماجرا میگذره . و من هنوز نمیدونم اون چی بود . اما اینو یقین دارم اون چیزی که من اون شب دیدم
هم شی بود هم پرنده و هم احتمالا ناشناس