مدرس عاشق و کتاب باز
خداوند را ببخشید
شعر از کارو دردریان
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟…
از دست خداوند عصبانی شوید به درگاه پروردگار کائنات گلایه کنید غر بزنید شکایت کنید و … در نهایت این بار شما خداوند را ببخشید وقتی که میخواهیم با قدرت برتر جهان هستی پیوندی عمیق و معنوی برقرار کنیم بزرگترین مانعی که سر راه ما قرار می گیرد خشم و نا امیدی ما نسبت به پروردگار است در واقع ما همواره در تعالیم دینی آموخته ایم که باید از خدا ترسید و حق نداریم او را مسوول درد و رنج هایمان بدانیم زیرا به عقوبتی سخت و عذابی دردناک دچار می شویم و در آتش خشم خداوند میسوزیم اصطلاحا به ما توصیه می کنند کفر نگو ناشکری نکن و… اما در واقعیت بیشتر مردم از دست خداوند عصبانی اند و خوب حق هم دارند خدایی که قرار بوده به موقع به دادمان برسد حق مظلوم را از ظالمان بگیرد به دعاها و گریه و زاری ما پاسخ دهد از ما محافظت و حمایت کند در مواقع سختی مراقب ما باشد لااقل از کودکانمان مراقبت کند صدای مردم رنج دیده را بشنود ولی در مواقع سختی سر وکله اش پیدا نمیشود باور ما اینست که اگر خدا میخواست به ما کمک کند از اول نباید اجازه میداد این اتفاقات تلخ برای ما بیفتد … اما این مصائب و مشکلات یکی از واقعیت های سرد و سخت زندگی و تجربه انسانی ما است باید بدانیم که خداوند نمی تواند از ما در برابر شر با تجربیات تلخ و تقدیر محافظت کند زیرا برخی اتفاقات باید رخ میداد تا روح ما رشد کند و متحول شود و راهی باشد برای رسیدن به باشکوهترین نسخه خودمان. پس بیایید یکبار هم که شده شکایتها گلایه ها و خشممان را به درگاه خداوند ببریم و علیرغم همه اتفاقات و تجربه های تلخمان باز هم صدایش بزنیم و این بار خداوند را ببخشیم تا به آرامش درونی برسیم فایل صوتی (اپیزود پادکست) را بشنوید و با ما در این نیایش همراه شوید
سمیه مهاجر (اَزی )
مطلبی دیگر از این انتشارات
توهم آگاهی و دیدگاه نوک دماغی
مطلبی دیگر از این انتشارات
از قلب من به قلب تو
مطلبی دیگر از این انتشارات
شفقت و مهربانی با خود