تمام هرچی که بخوام بگم که خودمو معرفی کنم قطعا قابل تغییره بجز اینکه بگم من اهورا هستم.
تصمیم.... .قسمت دوم (اخر)
ذهنش آرومتر شده بود،داشت از هزارتو درس میگرفت.
سه هفته ایی بود دیسکانکت بود،تجربه خوبی بود.سناریوهای مختلف و تست کرد.یجاهایی امتحان کرد،بدون ترس از قضاوت.
داشت با خودش صحبت میکرد.بلند بلند فکر میکرد.
به خودش میگفت:میگم نکنه جهان هستی منو اینقدر دوست داره که همینم یه بازیش بود و ناخواسته درس و بهم داد.
یجوری منو هل داد یه گوشه رینگ اینقدر نگهداشت تا زنگ و بزنن،مربی بتونه خودش و برسونه.
قبل اینکه زنگ و بزنن یچیزی در گوشم گفت:"دقت کن به جزئیات"
اون میتونست تو این چند دقیقه آخری منو تیکه پاره کنه.
میتونست جوری بزنه که راند تموم نشده مسابقه تموم بشه.
منو آروم هل داد این گوشه که نفسی تازه کنم و خلوت کنم تا مربی برسه.
نمیدونم شاید دقیقا اینکار و کرد که ترس از قضاوت شدن و آتیش بزنم.
قلمرو برداشت و نوشت:
_برای موفقیت باید ریز بشیم روی تموم اتفاقای اطرافمون،وقتی ریز میشیم رو اطرافمون یهو جهان هستی خوشش میاد که داریم بهش توجه میکنیم.وقتی خوشش بیاد یهو مثل سنگی که افتاده توی آب برکه،موج موج موج میشه...
فرکانس می فرسته که فلانی زجر و بدبختی خواست و فلانی ثروت.
مثلا من فقط به خوشبختی توجه میکنم اونم همونو میده.
یزره کوچولو با دوستم دعوا میکنم،یزره حالم بد میشه،فکر و خیال میکنم،ولی ارتعاش رفت،اونم یزره میفرسته میگه بفرما.
ما میگیم داداش این اشتباه شده،میاییم توضیح بدیم دیگه.
باید فکر بکنیم که چی بگم قانع بشه بیشتر ارتعاش منفی میدیم جهان هستی هم باز خوشش میاد که من حتما خوشحالم از این اتفاق.باز میده،باز میده،....
معادل فیزیکی این توی یوتیوب و امثالش هست.
میری سرچ میکنی خدا و لابلای ۱۰ تا کلیپ یدونه کلیپ میبینی نوشته جن گیری.چون خاص بود تو ذهنت ،میری دنبالش و صفحه بعدی فقط یدونه خدا نوشته باقیش تا لول شیطان و توضیح میده.
حالا چکار کنیم اینجوری نشیم.
اول باید تمرکز کنیم روی اتفاقای اطرافمون و قبل اینکه به معادل انرژی در بیان و ارتعاش ایجاد کنن جلوشونو بگیریم.
شاید ارتعاش خوب نمیدیم ولی بد هم نمیفرستیم دیگه.
حداقل به تعادل ذهنی میرسیم دیگه.
بهترین کار اینکه من بیام رو لحظه و اتفاقاش تمرکز کنم.به معنی واقعی ببینم.بشنوم.با دید جدید بدون پیش داوری.
این منطقی ترین فکرمه فعلا.
مثلا چون خودم قبلا اصلا ریز نمی شدم روی فیلم های یوتیوب،تند تند میزدمش جلو.
از یجا به بعد یوتیوب هم برامون فیلم های خلاصه شده از اون سکانس فلان بازیگر رو میزاره.
جناب یوتیوب میگه"داداش اذیت نکن خودتو واستون خلاصه آوردم که اینقدر نزنی رو فیلم"
ما ابرو داریم ?
و اما ما....?
همچنان فکر میکنیم که داریم فیلمهای بلند میبینیم.
غافل از اینکه پلتفرم تغییر میکنه.
ما همچنان زندگی رو تند تند میزنیم جلو.
اصلا استپ نمیکنیم یه نگاهی بندازیم دور و برمون.
ببینیم،صدای یه رودخونه بی مادر رو.
آقا دوماه تعطیل کنیم مهمون من بریم شمال بدون جوج و نوشابه.
فقط بریم هرجا خسته شدیم طبیعت هست.
خستگیمون و در میبره.یه لیوان چای زغالی میده دستمون،با دود اضافه ی چوب خیس.
مجبوریم ساکت بشیم و به آتیش خیره بشیم.
اینجوری صدای حلزونم می شنویم.
صدای فوت قاصدک جون دم گوش بچه هاش هم می شنویم.
تک و تنها بریم و بسپریم دست مادر زمین.
اصلا دلم میخواد یه رفیق پیدا کنم اسمش انزو.
یه سگه خوشگل ولی بزرگ.
باهام کشتی بگیره.ازم حقشو بخواد و جلو چشام برینه رو گلهای قالی.
روزی یبار یقه منو بگیره ببره طبیعت بگردونه.منو باز کنه با دکمه قلادش.
هر دوتا مثل دیونه های طبیعت ندیده.خربازی در بیاریم.
مثل فیلیپ??❤❤❤❤my family?✋
ایرادی نداره دوماه تعطیل کنیم استپ بزنیم، ببینیم چیکار کردیم چیکار نکردیم.
اصلا چرا استپ بزنیم.تو اضافه کاری نگاه میندازیم و دقت میکنیم.
بهتر نیست قبل اینکه منتظر نامه اعمال باشیم خودمون بریم زودتر پرداخت کنیم که اعمال قانون نشیم.
پس اینجوری هم میشه رسید به آرامش.
خداجون ببخشید ناراحت نشی از دستمون.
میدونی دوست داریم?
ولی داشتیم گولت میزدیم.داشتیم یه عمر واست نقش بازی میکردیم.
✋میگفتیم دوستت داریم،ولی خودمونو؟
✋میگفتیم بهت ایمان داریم،ولی به خودمون؟
✋میگفتیم همه چی دست تو،هرچی نظرته.ولی عملا خودمون دخالت میکردیم اونم گستاخانه.
✋میگفتم بخاطر رضای تو دروغ نمیگیم،ولی هر روز به خودمون؟
فکر کنم اینجای پازل راز این جهان هستیه.
خدا میگه همه چی رو بسپر به من.
خدا میگه همه ایمانت به من باشه.
خدا میگه بخاطر رضای من احسان کن.
راستی ما چرا اینقدر عزیز بودیم که غرور شیطان رو ندید و پشت ما دراومد.
لابد خدا به ماها ایمان داشته که رو سفیدش میکنیم.تو ما ها یه قدرت خاص گذاشته که بریم و پیداش کنیم.
یه چیزی تو تک تک ما هست یعنی؟
یعنی میتونیم تا مقام خدایی برسیم.با همون قدرت.تو هر دینی گفته شده دیگه.
شایدمنتظره،که لشکرش که همه مثل خودشن آماده شه.
شاید افسانه ها درست باشه،تیم کامل نشده.
شاید قراره سریع بریم و تعویض بشیم،شاید بازی فیناله و فقط این تیم برنده مجوز حضور تو دور بعد و پیدا میکنن.
شاید.....
تمام.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کوچ پرنده ها به پایان رسید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
فلسفه وارونه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یهویی های ذهنی