ای پدر ما که در آسمانی....


عکسی درخشان از رضوان مطهری...

قابی باشکوه، تاثیرساز و مملو از جزییات.

نفس‌ام را بند آورد. بسیاری از عناصر ایمان مسیحی در عکس خلاصه شده. عکاس نوشته عکس را در یروانِ ارمنستان گرفته. پیرزنی بر پاهای شمایلِ مسیح بوسه می‌زند. او نذر کرده دو‌کبوتر را بعد طواف در کلیسا آزاد کند و می‌کند...

نگاه کنید به سه عنصرِ اصلی تصویر صورتِ دگرگون‌شده‌ی پیرزن در حین بوسه بر پاهای میخ‌شده بر صلیب، صورتِ کبوترها و البته پای شمایلِ مسیح. بازخوانی ایمانی سنتی در مواجهه با بدنی که تجسد یافت.

در میانِ عکس دایره‌ای فرضی بکشید تا دوَرانی را که عکاس ساخته کشف کنید. پای خون‌آلود تمامِ مسیح است. آن میخِ اریب که از نمادین‌ترین تکه‌های تاریخِ تصلیب است و بهت کبوتران. کبوترانی که در کادربندی عکاس شبیه شده‌اند به پاهای مسیح.‌و لب‌های معتقدی که تمامِ امر درونی‌اش، ایمان را نثار کرده. او که در قابِ یک منبع مستطیل‌طورِ نور(پنجره؟) قرار دارد زیرکانه یکی از مشهورترین افسانه‌های روز تصلیب را هم به یاد می‌آورد. آن‌جا که روایت شده مریم مجدلیه با موهای‌اش خون را از پای میخ‌کوبِ مسیح می‌سترد.

اما عمق معناسازی عکس از آن کبوترانِ منتظر است. آن‌ها نیز مانند پیرزن ارمنی تا نیمه در قاب هستند اما هدف تصویر محسوب می‌شوند، همان چیزی که قرار است نشانه‌ی رهایی باشد. مخاطب مقابلِ نیم‌رخِ قدرت‌مند و باوردار پیرزن و رد عمر بر آن دچار سکوت می‌شود. کهن‌سالی و زمان‌مند بودنِ پاهای شمایل و صورت پیرزن متقارن‌اند. و تن‌ها امور جوان و بی‌رد تصویر کبوتران هستند. پیرزن به‌عنوان تنها فاعلِ عکس که اراده‌ی خود را به شکلِ بوسه و حضور کبوتران تثبیت کرده در هاله‌ای از نور قرار دارد که روسری نقش‌دارش به او هیبتی قدیس‌گونه می‌بخشد.

عکاس راوی ایمان است و البته عناصری از آن که به شکلِ سنتی در عکس تکرار شده‌اند. نور، زخم، تجسد، سپیدی، کبوتر، میخ و رستاخیز. خلاصه‌ای که در حرکتِ دَورانی عکس معنا پیدا می‌کند. غیابِ کلیتِ بدن مسیح در عکس وجه الاهی او را دوچندان کرده است. حضوری غایب و پرقدرت که در بالای بقیه‌ی عناصر تصویر ترسیم می‌شود. عملن ما در زاویه‌ی مستقیم هستیم اما پایین‌تر از امر قدسی غایب که رندانه فقط پاهای نمادین‌اش در تصویر حاضر هستند.

عکاس موقعیتِ ایمانی را علاوه بر بوسه با این زاویه‌بندی مشخص کرده. و دقیقن «ای پدر ما که در آسمانی را» را تجسد بخشید. پدرِ کاملن غایب و فقط بخشی از پسر. و این پایین مومنان. این نگاه به قابِ او وجهِ درخشانی از باورِ ذهنی پیرزن داده. باوری که او را هم‌سطح پای مسیح قرار داده و کبوتران را آماده‌ی پرواز.