مهدی یزدانی خرم نویسنده و روزنامهنگار
بازیگری که ممنوعالکار شد و به خاطرهها پیوست!
از عکسهای عباس عطار در دههی هفتاد. سوژه بازیگر سینمای قبل انقلابِ ۵۷ ایرِن...
بازیگر ارمنیای که در سالهای بازیاش به شهرت رسید و البته با کارگردانهای مهمی چون امیر نادری، مسعود کیمیایی، علی حاتمی و... نیز همکاری داشت. او نیز مانند بسیاری بازیگرانِ زن، در سالهای بعد انقلاب ممنوعالکار شد و به خاطرهها پیوست. ایرِن زازیانس در سالِ ۱۳۹۱ و در هشتاد و پنج سالهگی بیجان شد. او در فیلمِ «شیرین» کیارستمی فقید لحظاتی مقابل دوربین گریست...
عکسِ عباس عطار با در نظرگرفتن عدمِ اطلاعِ مخاطب از سرنوشت و روزگار این بازیگر چنان روایتی میسازد که بیننده درک میکند چیزی یا انفاقی میان دو تصویر از این زن رقمخورده. پوستری قدیمی در مجلهای قدیمی از زمانی قدیمی در دستِ زنی سندار که اُریب به دوربین نگاه میکند. صورت اول بر صورتِ پوستر قرار گرفته و بینشان زمانی وجود دارد که انگار گم شدهاست. و دستها که درشت و ورمدار در پیشزمینهاند و تصویرِ جوانیِ تاخوردهی قدیمی را چونان سندی پیشکش میکنند برای قضاوت. در پسزمینه سابهها، نورهای متناقض و خطوطِ متعدد حالتی آشوبزده ساختهاند. یک جور سردرگمی که خود معناساز است.
عطار نگاههای هر دو سوژه را بر هم منطبق ساخته با زاویهای که به دوربین داده. عملن این انطباق در تکههای دیگر عکس نیز وجود دارد اما حسی از تلخی و شدتِ زمان را میتوان درش دید. ایرِنِ سالخوردشده با تهمایهی لبخندی تلخ زمانی را به رخ میکشد که دیگر وجود ندارد.
مخاطب مدام بین دو ایرِن حرکت میکند. از بالا به پایین و عکسِ آن. این حرکت مداوم برای کشفِ زمانِ از دسترفته همان اعوجاج و گیجیای را میسازد که پسزمینه دچارش شده. گویا توفانی از سایهها و خطوط پشت سوژه در جریان باشد. و باز به دستها باز میگردیم که برای هر دو بدن کارکرد دارند.
دستهای ایرِن جوان که خود را بیرون آوردهاند و دستهای ایرِنِ سالخورده که جوانی را ثابت نگه داشته. از سویی طراوات و سرکشیای که در پوسترِ تاخورده دیده میشود در صورتِ ایرنِ دوم نیست. دومی خسته و در تلاش برای به یادآوردن است. بازیگری که سالها با آرایشگری روزگارش را گذراند و دستِ آخر سرطانِ ریه پایانِ زندهگیاش را رقم زد... در عکس کلامی خفته وجود دارد، ادعانامهای شاید و میل برای اثباتِ بودن.
عکس تاخورده سندِ بودنیست که از زنِ دوم سلب شده و او با نمایش این دوگانه مخاطب را وادار میکند در فاصلهی میان این دو زن، خیال کنند او را که در جایی از زمان گم و پنهان شد.
عطار با شناختِ این واقعیت قاب خود را بر اساسِ فقدانِ این زن ساخته.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بُهت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چیزهایی دربارهی مصطفا چمران
مطلبی دیگر از این انتشارات
بریدنِ عُلقهها و تکثیر جنون.