خاورمیانه در یک قاب

قابِ درخشان دیگری از رضا دقتی.

دو یهودی معتقد ایستاده نزدیک قبه‌الصخره، منتظر تماشای آفتاب.

تقابلی که خلاصه‌ی خاورمیانه است.

وقتی «خون‌خورده» را می‌نوشتم بسیار درباره‌ی این صخره‌ی مقدس متن خواندم و دریافتم این تکه‌ی زمین تا چه حد مهم است. دقتی شمایلِ سایه‌وارِ یهودیان را مقابلِ گنبد و بنای نمادین قرار داده.

هر دو خیره به هم. اولی به منطقه‌ی معبد سلیمان می‌نگرد و دومی به شاه‌کار معماری اسلامی.

به آن صخره که هر دو دین از آن خود می‌دانندَش، به قصه‌ی ابراهیم. نوشته‌اند ابراهیم روی این صخره کارد بر حلق پسر نهاد و همین‌طور آدم بر این صخره هبوط کرد، پیامبر اسلام از آن به معراج رفت...

منطقه‌ای که عموزاده‌گان هر دو مدعی‌اش هستند. عبدالملک مروان این بنای درخشان را در ویرانه‌های معبد سلیمان ساخت تا هم بیان‌گر تلالو دین تازه باشد مقابلِ کلیسای مشهور روزِ قیامت، هم پیام دهد به یهودیان که او و هم‌کیشان‌اش وارث ابراهیم‌اند. بنایی مدور و تنها بنای تاریخ هنر اسلامی که کاربرد عبادی ندارد و فقط «نمادین» ساخته‌شده. دقتی قصه را می‌داند و نگاه را می‌شناسد.

دو پیرو دین موسی و میان‌شان نمادین‌ترین بنای اسلامی. حسی از داستانی کهن در عکس متبلور است.

درخشش نور بر گنبد مطلا و آبی تند آسمان و این سو هیاکلِ انسانی با کلاه‌های نمادین. درواقع نمادها مقابل هم‌اند. قطعن می‌دانید که در یهودیت شمایل‌نگاری و صورت‌گری منع شده و برای همین گاه مهم‌ترین نمادها پوشش‌های متدینین این قوم‌اند. این‌جا سایه‌ی این پوشش مقابلِ قبه‌الصخره هم‌چون شمایل تصویر شده.

کلاه‌ها به‌مثابهِ گنبد. بدن‌ها در مقامِ بدنه و آن سو نماد هزار و سی‌صد و اندی ساله نیز جانِ انسانی گرفته در این تقابل. این سو آدم‌ها خلاصه‌ی مسلک‌اند و آن سو بنا خلاصه‌ی ایمانِ تاریخی. و هر دو به هم نگاه می‌کنند و منتظرند. فضای بین‌شان را هزار سال ماجرا پر کرده. از ارواحِ فاتحان تا شکست‌خورده‌گان.

می‌گویند این نقطه‌ای‌ست که روز حشر درش رقم خواهد خورد و برای همین قرن‌ها بسیاری خود را به این‌جا می‌رساندند تا موقع مرگ در خاک‌اش دفن شوند. پس ببینید حجم مرده‌گان را و تلونِ خاک‌اش را. نمادها هم‌دیگر را زیر نظر دارند. دقتی زیرکانه از فاصله‌ی آفتاب و سایه استفاده کرده تا عمقی معنایی به عکس بدهد. به قصه‌ی پسران و نواده‌گان ابراهیم.

به مواجهه‌ی اسماعیل و اسحاق و تلفظ بیت‌المقدس و اورشلیم آتشی که انگار تا ابد خاموش نخواهدشد. هرچند آفتاب مثل همیشه بر قبه‌الصخره می‌تابد و این سو مردان منتظرِ تحقق وعده‌ی بزرگ‌اند. کمی دورتر بر جُل‌جُتا نیز ارواح منتظرند رستگاری‌اند.

این نوشته را ابتدا در اکانت اینستاگرام خود٬ مهدی‌یزدانی‌خرم منتشر کردم!