مکث روی سکوت


وقتی در نمایش‌گاهِ مهدی پاکدل برای نخستین بار این عکس را در ابعادِ غول‌آسا دیدم غرقِ حس‌های متناقضی شدم که این قاب در من برانگیخت.

«هراس» لایه‌های گره‌خورده‌ی آبِ مواج و مردی که در میانه‌اش قرار دارد و این مگر یکی از کلاسیک‌ترین قصه‌های عالم نیست؟ ذهن من با تمامِ تاریخ ادبیاتی بازمی‌گردد که راوی این رابطه بوده. به «موبی دیک» ملویل، «سرگذشت آرتور گوردن‌پیم» آلن‌پو، «پیرمرد و دریا»‌ی همینگوی. به هراسی که از مواجهه به هیبتِ طبیعت می‌آید و درش نوعی تنهایی عمیق وجود دارد.

پاکدل جوری قاب را تنظیم کرده که آن نقطه‌ی انسانی نشسته بر این آب به نظر آید. رها بر آن و انگار در انتظار فروشدن. آبی که چون خاک است، پذیرنده، یک‌دست و پنهان‌کننده. بسیاری از این جنس عکاسی به‌سوی مفاهیمی چون آرامش یا خلسه حرکت می‌کنند اما در قابِ مذکور سرگشته‌گی‌ای وجود دارد که هم باستانی‌ست، هم معاصرِ ما و انگار معناگرِ روزگاری‌ست که درش نفس می‌کشیم. در محاصره‌ی آب‌های سپید، مواج. آب‌هایی که از داخلِ تن‌اش خبری نداریم و فقط می‌دانیم پر است از خطر، ناشناخته‌گی و البته احتمالِ خفه‌گی.

هرچند وجهِ تطهیرکننده‌گی‌اش نیز بر ذهن هجوم می‌آورد اما چشم‌اندازِ بی‌ساحل‌اش هول‌ساز است.

پس از نما فاصله می‌گیریم و سعی می‌کنیم به شاعرانه‌گی «توجیه» کنیم رابطه‌ی مرد و آب‌های سفید را. پناه‌بردن به تغزلی که عکس می‌تواند بسازد همان‌طور که رولان بارت در نظریه‌ی اتاق روشن‌اش به آن اشاره می‌کند. روحِ گذشته، خاطرات و زمانِ از دست‌رفته اما من گمان می‌کنم که می‌توان هیاهو و هراسی را در این قاب دید که در بطنِ رئالیستی‌اش وجود دارد. در محاصره‌ی آب‌های عمیقی که هر آن می‌توانند آن نقطه‌ی انسانی را محو و نابود کنند. مبارزه برای اثبات. چیزی که جوزف کنراد در بسیاری رمان‌های‌اش به ما یادآوری می‌کند. ذاتِ مرموزِ طبیعت و تقابلی که مدام با انسان دارد به عنوانِ یکی از تکه‌های نافرمانِ خود.

و برای همین است که سر برآوردن از آب و عبور از جرم‌اش استعاره‌ی مشهورِ زنده‌شدن است. مثلِ برآمدن از آبِ رَحم یا عبور از دریاها در ادبیات عرفانی. و چنین است که آب با لایه‌های مرموز و فریبنده‌اش محملی می‌شود برای مواجهه‌ی عکاس با آن. با آرامشی که کاذب است چون هیچ‌گاه بدن آب خود را به نمایش نمی‌گذارد و مردِ رها بر آن مانند سندبادِ بری در حالِ گپ است با سندبادِ بحری. تا سرنوشت‌شان رقم بخورد.

مهدی پاکدل هولِ احتمال غرق و غوص را به لایه‌های نور ساخته و این تردید عکس باقی‌ست. تردیدی که از سویی می‌کوشد به آرامشی کاذب دل‌خوش‌مان کند

و از سویی موج است، هایل...