مهدی یزدانی خرم نویسنده و روزنامهنگار
نوازش...
یک قاب بسیار دیدهشده از گئورگی لیکوفسکی عکاس مقدونیهای. پسری پدر به تنگآمده از رنج آوارهگی را نوازش میکند. این روزها کتابی میخوانم به نامِ «ادبیات رنج» که کندوکاویست در «کتابِ ایوب». مریم امینی نویسندهی کتاب در تکهای از متن اشاره میکند که رنج یک مسالهی کاملا انسانیست و به همین دلیل در روایتِ ایوب نیز این وجه انسانی مدام در نظر گرفته میشود. رنج در وجوهِ گوناگونی متجلی میشود که احتمالن مهمتریناش عدم برخورداری حداقلی از انصاف و شرایط زیستن برای یک انسان است. و تراکمِ رنجهای فردیست که چنین انسانی را از پا درمیآورد. مثل این پدر که دیگر به انتهای تحملاش رسیده و «مستاصل» است و ناگهان دستِ پسر او را لمس میکند. عملن این لمس چیزی از آن استیصال نمیکاهد اما جهان را برای پدر سبکتر میکند. برای همین است که ساختارِ بوسه، آغوش، نوازش و امثالهم بر پایهی امری بینهایت درونی بنا شده. بر پایهی درکِ دیگری و انتقال تنانهی این درک. چهقدر این عکس باستانی به نظر میآید با چنین اتمسفری. نان هست، پدر، پسر، سفر، اشک و نوازش. انگار از دل قصههای کهن بیرون کشیده شده باشد. نوازش در این وضعیت نقش نیشتر دارد بر دملِ ناشی از رنج. در این ماههایی که ویروس چینی جهان را نفرینزده کرده، فقدان نوازش و آغوش شاید بیشترین لطمهی روحی را وارد میکند به آدمها. حذفِ اجباری این رفتار یا محدودشدناش بیش از آنچه گمان میشد تلخ و سخت است. پدر از پا درآمده و جمعشده در خود با کولهباری سبک و ارزان لقمه نانی در دست دارد و تن به همدردی پسرش داده. پسرِ کوچک. انگار وضعیتِ عرفی این دوگانه عوض شده و این پسر است که نمیگذارد پدر فکر کند فراموش شدهاست... ایوب بر رنجهای خود چیره میشود و میخواهد نشان دهد خداوند او را فراموش نکرده است. مسالهای که در عکس نیز خوانش دارد، آیا مرد فراموش شده؟ یا آیا آن که امشب بر بام اجارهای میخوابد؟ یا مردی که در انتهای سالخوردهگی ترک شده؟ رنج وجوه فراوانی دارد و زمانی که به استیصال منجر شود کشنده است. من «هنوز» به ایوب ایمان دارم، هنوز گمان میکنم میتوان با مهر این رنج را خشکاند. عکس نیز چنین نویدی میدهد،
پسر پدر را با نوازش احیاء میکند گویا. و اینکه او تنها نیست. تنهاییای که درش اشک میتواند غرقکننده باشد. پسر بدن پدرش را لمس میکند تا به او بفهماند که درکاش میکند. و همین نجاتبخش است. اینکه پدر در منهای شکست بتواند این نوازش را هبه بگیرد. جای ابراهیم و اسماعیل (اسحاق) عوض شده. برای معجزه قوچی از آسمان نمیآید. چون پسر هست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خاورمیانه در یک قاب
مطلبی دیگر از این انتشارات
چشمهایاش
مطلبی دیگر از این انتشارات
بریدنِ عُلقهها و تکثیر جنون.