گزیده ای از کتاب انسان در جستجوی معنا قسمت ۲

کتاب انسان در جستجوی معنا
کتاب انسان در جستجوی معنا

اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقت گفته داستایوسکی بپرسد که "بشر موجودی است که می تواند به همه چیز عادت کند"پاسخ خواهیم داد :"بله،بشر موجودی است که به همه چیز خو میگیرد،اما نپرسید چگونه" نه بررسی های روان شناسی ما به آن مرحله رسیده است و نه ما زندانیان به آن مرحله رسیده بودیم،زیرا هنوز در مرحله ابتدایی واکنش های روانی بودیم.

فکر خودکشی تقریبا از ذهن همه ما گذشته بود،همگی مان این اندیشه را ولو برای مدتی کوتاه تجربه کرده بودیم.اندیشه ای که زاییده وضع موجود بود،خطر مرگ که همواره تهدیدمان می کرد و نزدیک بودن مرگ کسانی که زیر شکنجه بودند.به علت عقیده استوارم که بعدا به ذکر آن خواهم پرداخت،نخستین شب ورودم به اردوگاه با خود پیمان بستم که به سیم خاردار نزنم.این عبارتی بود که در اردوگاه به کار می رفت و بهترین شیوه خودکشی بود و با دست زدن به سیم خاردار برق دار انجام می گرفت.گرفتن چنین تصمیمی برای من خالی از اشکال نبود.از آنجا که شانس زنده ماندن یا رویدادهایی که موجب رهایی می شد کم بود،خودکشی دیگر مفهومی نداشت.

هیچکس اطمینان نداشت جزء کسانی باشد که از همه گزینش ها جان سالم به در ببرد .زندانیان آشویتس در نخستین مرحله ضربه روحی از مرگ وحشت نداشتند.حتی اتاق گاز پس از چند روز نخست،ابهت خود را از دست داد......

قطعا می توان از کتاب هایی مثل همین کتاب که سرگذشت واقعی افراد را بیان می کنند، به تحلیل های شخصیتی زیادی رسید.