گزیده ای از کتاب انسان در جستجوی معنا قسمت 4

گزیده ای از کتاب
گزیده ای از کتاب

ذهنم تصویر همسرم را رها نمی کرد.او را با زیرکی مرموزش تجسم می کردم.او به من پاسخ می داد.لبخند او و نگاه اطمینان بخش و رخش را می دیدم.

چه واقعیت داشت و چه نداشت نگاه او در آن لحظه درخشان تر از خورشیدی بود که خیال برخاستن داشت.

اندیشه ای در من شکفت:برای نخستین بار در زندگی ام حقیقتی را دیدم که شعرای بسیاری به شکل ترانه سروده اند و اندیشمندان نیز بسیار آن را به عنوان حکمت نهایی بیان داشته اند،این حقیقت که عشق عالی ترین و نهایی ترین هدفی است که بشر در آرزوی آن است.و در اینجا بود که به معنای بزرگ ترین رازی که شعر و اندیشه و باور بشر باید آشکار سازد دست یافتم:

رهایی بشر از راه عشق و در راه عشق است.

پی بردم چگونه بشری که دیگر همه چیزش را در این جهان از دست داده هنوز می تواند درباره خوشبختی و عشق بیندیشد ولو لحظه ای کوتاه به یاد معشوقش بیوفتد.بشر در شرایطی که خلا کامل را تجربه می کند و نمی تواند نیازهای درونی اش را ب شکل عملی مثبت ابراز کند تنها کاری که از دستش بر می اید این است که در حالی که رنج هایش را به شیوه ای راستین و شرافتمندانه تحمل می کند از راه اندیشیدن درباره معشوق و تجسم خاطرات عاشقانه ای که از معشوقش دارد خود را خشنود کند.برای نخستین بار در زندگی ام بود که به معنای جمله

فرشتگان در اندیشه های کوهمند ابدی و بی پایان غرقند پی بردم.

نسخه صوتی ضمیمه این پست می باشد.

ممنون از همراهیتون