تنهایی دونفره

آن هنگام که به دیدنم می‌آیی

شوق باغبانی با من است

که گلی تازه

در باغچه‌اش روییده باشد…

♥•♥•♥

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز می‌کنم:

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد…

♥•♥•♥

من مردی را می‌شناسم

که تمامِ دو راهی‌هایِ مرا

ترمز می‌زند

و آیینه‌اش را تنظیم می‌کند

درست رویِ لبخندِ من

سبز که می‌شود

تمامِ قرمزها را

رد می‌کند

اما هنوز هم باور ندارد

من

از آنچه در آیینه می‌بیند

به او نزدیک‌ترم…!