فرمول خوشبختی انیشتین (قسمت 2)

فرمول خوشبختی انیشتین (قسمت 2)
فرمول خوشبختی انیشتین (قسمت 2)

خب اگه این مطلب رو میخونید این به این معنا است که مطلب قبلی یعنی پارت اول این مطلب رو خوندید اگر نخوندید هم حتما پیشنهاد میکنم برید و مطلب قبلی رو بخونید

خلاصه مطلب قبل : البرت انیشتین توی یک هتل توی توکیو بود ولی پول نداشت که به مامور تحویل هتل به عنوان انعام بده ولی جای پول به اون مامور دو دست نوشته داد (برای این دیگه باید برید مطلب قبلی رو بخونی) بعد اون دو دست نوشته رو مامور داد و مامور هم ناچار شد که قبول کنه یه مدت بعد اون دو دست نوشته به قیمت هایی عجیب و غریب فروخته شد ... (برای این هم باید برید مطلب قبل رو بخونی)



خب داستان رسید به اونجا که فرمول خوشبختی انیشتین به فروش رسید خب بریم سر داستان دوم داستان شخص بسیار ثروتی که مدیر ارشد شرکت گول هم بود

خب اسم اون شخص "مو گاودات" بود تلفظ درستش اینجوریه MO نه MOU


مو ثروت بود (خونه ویلایی و ماشین لوکس و ثروت های دیگه) مردم فکر میکردن خیلی خوشبخته ولی مو ناراحت بود اون فکر میکرد خوشبختی رو میشه با یک کد کامپیوتر به دست اورد برای همین دنبال فرمول خوشبختی گشت همین که داشت با بچه خودش روی فرمول خوشبختی کار میکرد ناگهان بر اثر سانحه ای دلخراش بچه اش موقع عمل جراحی اپاندیس یکی از مهم ترین شریان های بدنش قطع شد و وضع بدنش روز به روز وخیم تر میشد.

پدرش دکتر ها را مقصر میدانست و انها را سرزنش میکرد ولی همسرش به او گفت :

تو با سرزنش کردن ان ها نمیتوانی فرزندت را نجات دهی

و این موقع بود که "مو" به اون فرمول خوشبختی که چند سال قبل با بچه اش ساخته بود فکر کرد :

خوشبختی = انتظارات ما از زندگی - وقایع و رویداد های زندگی (بعدا در موردش توضیح میدم)
H = e - E

بعد فهمید که باید به مرگ فرزندش "علی" جور دیگری نگاه کند

او چیزی را فهمید که زندگی اش را تکان داد (که به خاطر اهمیت اون فکر براتون Bold اش میکنم)

به جای اینکه بگم چرا بچه ام مرد به خاطر لحظه های خوش زندگی مان خوشحال میشوم

از ان به بعد اعتقاداتش به این عوض شد :

خوشبختی چیزی نیست که برایش زحمت میکشیم ،خوشبختی همین لحظات است پس باید شاد باشیم برای همه لحظات خوشمان



اگر دقت کرده باشید گفتم در مورد اون فرمول بهتون توضیح میدم خب این هم توضیحش :

-> اگر انتظارات تو از زندگی بیشتر است از وقایع ای که در زندگی برایت میافته یعنی خوشبخت نیستی
-> اگر انتظارات تو از زندگی کمتر است از وقایع ای که در زندگی برایت میافته یعنی خوشبخت هستی
-> اگر هم انتظارات تو از زندگی با وقایع ای که در طول زندگی برات میافته برابر باشه یعنی نه خوشبخت هستی و نه خوشبخت نیستی



و اگر یادتون باشه این جمله ای که "مو" گفت همون جمله البرت انیشتین است



خب این هم از قسمت دوم و پایانی "فرمول خوشبختی انیشتین" تا مطلب بعد خدا نگهدار ♥

قبل از اینکه برید این هم فایل انگلیسی داستان است (با نوشته من مطابق نیست و فرق دارن با هم)

فایل انگلیسی داستان