روزی

روزی تو بر دو گونه باشد

فاشت بکنم چگونه باشد

رزقی که تو از برای کسبی

خواهنده شوی به شوق و جذبی

رزقی که ز سعی تو جدا است

پرورده به بخششِ خدا است

او را تو بخوانی و نخوانی

او سوی تو آید از نهانی

هر روزی تو به دست حق هست

پس بهر چه در تو این قَلَق هست؟

از چه نگران رزقِ سالی؟

این غم شده بر عُنُق وبالی

همِّ تو ز روزی همان روز

کافی بوَدت ز انده و سوز

گر سال دگر همی ببینی

روزیت ز فضلِ حق بچینی

گر سال دگر ز ما سوا است

غم خوردن از آن کجا روا است؟

رزقی که تو را بوَد مُقَدَّر

بر غیر نه کسب آن مُیَسَّر

سهمت نه درنگ کرده باشد

با شوق به تو رسیده باشد

سروده‌ی محمد امین امیدی در 28 مهر 1404. برگرفته از حکمت 379 نهج‌البلاغه.