گذار

تا اهلِ تنی جانا

دور از وطنی جانا

در ما و منی مانی

راحت نشوی آنی

زنجیر طمع بندد

دستت ز نکوکاری

غُل‌های تکبر داد

کاهش ز تو بینایی

بغض و حسد و کینه

سوزاند سراپایت

در دوزخ خود ماندی

در رنجش و بدحالی

از دوزخِ خود بگذر

از خاک به بالا پر

با مرغ سبک‌بالت

بر بامِ سَما سا سَر

سروده‌ی محمد امین امیدی در 21 مهر 1404.