داروین و روش علمی ۳

فلسفه در کشتی بیگل

فلسفه در سفر
فلسفه در سفر


شماره‌های پیشینِ داروین و روش علمی را با معرفی کوتاهی از تعریف علم و شبه علم و تمایز این دو از هم به پایان بردیم. اکنون نوبت آن است که به سراغ خود نظریه تکامل یا نظریه شکل‌گیری حیات برویم و معیارهای علمی‌مان را با آن محک بزنیم.

بسیار گفته شده که نظریه داروین نقطه عطفی در نظریه‌های علمی در زمان خویش بوده است و آن را با نام انقلاب داروینی در جهان علم معرفی می‌کنند؛ اما چرا؟ برای پاسخ به این پرسش باید نگاهی به تاریخ نظریه تکامل داشته باشیم.

پیش از داروین نیز نظریه‌هایی در باب حیات بر روی کره زمین بر اساس یافته‌های زمین‌شناسی و بررسی فسیل‌ها و بقایای موجودات زنده در دوره‌های مختلف حیات، مطرح بوده است. نزدیک‌ترین فرد به داروین در این زمینه را می‌توان پدربزرگ او اراسموس داروین دانست که البته در قالبی شعرگونه در کتاب« قوانین زندگی ارگانیک(آلی)[1]» به شرح شکل‌گیری حیات پرداخته است. هم‌چنین می‌توان به آثاری چون تاریخ طبیعی عمومی اثر ژرژ لویی بوفون[2] اشاره کرد که معروف است اندیشه سلسله یا زنجیری از انواع که متعلق به اوست، راه را برای پذیرفتن نظریه تکامل فراهم آورد و نیز کتاب فلسفه جانورشناسی متعلق به ژان باتیست پیر آنتوان دو مونه شوالیه دو لامارک[3] فرانسوی که البته نظریه او در مورد تحلیل و یا کارآمد شدن اندامی در طی نسل‌ها با استناد به استفاده و یا عدم استفاده از آن عضو، مورد مخالفت داروین قرار گرفت چرا که او برخلاف لامارک بر این باور بود که صفات اکتسابی در اثر وراثت منتقل نمی‌شوند بلکه در اثر جهش ایجاد می‌شوند.

جالب است بدانید ولفگانگ گوته[4] آلمانی(که شیفته حافظ شیرازی نیز بود)، پژوهش‌هایی در زمینه تکامل گیاهان داشته است.

در حقیقت اندیشه تکامل موجودات و هم‌چنین وجود شباهت‌هایی در گونه‌های حیات و انقراض برخی از جانوران ابتدایی و شکل‌گیری گونه‌های جدید که بر اساس یافته‌های زمین‌شناسی به تبیین چگونگی حیات می‌پرداختند، پیش از داروین نیز مطرح بوده است هرچند که همگی دارای مبانی و نتایج یکسانی نبودند. اما هرکدام از آن‌ها به نوعی سهمی در شکل‌گیری نظریه انتخاب طبیعی در ذهن داروین داشته‌اند. این سهم حتی به یک نظریه‌پرداز در زمینه علم اقتصاد و جمعیّت‌شناسی به نام مالتوس[5] نیز تعلق می‌گیرد. شاید تعجب کنید، اما ویژگی بارز و ابتکار داروین دقیقا در همین نقطه است.

آن‌چه سبب شد زیست‌شناسی تبدیل به یک علم و شاخه‌ای مجزا از زمین‌شناسی گردد، بذل توجه هم‌زمانِ داروینِ جوان به تحلیل‌ها و نظریه‌های غیرتجربی، جهت تبیین مشاهده‌ها و یافته‌های برگرفته از پژوهش‌های زمین‌شناسی اوست.

ویژگی بارز داروین -همانند هر دانشمند تاثیرگذار در تاریخ دانش و اندیشه بشری- توجه هم‌زمان به تجربه(داده‌های تجربی) و تحلیل فلسفی جهت رسیدن به یک تبیین علّی برای چگونگی شکل‌گیری حیات است. چیزی که بنا به نقل مایکل روس[6] : داروین معتقد بود که نظریه انتخاب طبیعیِ او معادلی زیست‌شناختیْ برای گرانش نیوتنی است و این موضوع با توجه به دوران ویکتوریایی و غلبه فیزیک نیوتنی، که او در آن زیست می‌کرد، اصلا تعجبی ندارد.

برای ذکر چند نمونه از توجه و اهتمام او به فلسفه علم، می‌توان به مطالعه کتاب‌های فیلسوفِ علم زمانِ خود یعنی هیوول[7] اشاره کرد که هم در دوران تحصیل در کمبریج و هم پس از بازگشت از سفر پنج ساله‌اش صورت گرفت. کتاب گفتاری مقدماتی در مطالعه فلسفه طبیعی را در دوران تحصیلش و سه جلد کتاب تاریخ علوم استقرایی هیوول را نیز پس از بازگشت از سفر با کشتی بیگل تهیه و مطالعه نمود و حتی به گفته مایکل روس، بر جلد نخست آن حاشیه‌هایی نیز افزود. علاقه او به مطالعه در زمینه فلسفه حتی در سفر ماجراجویانه با کشتی بیگل با همراه داشتن کتاب پیشرفت و فزونی دانش که اثری فلسفه علمی از فرانسیس بیکن[8] در مورد چگونگی طبقه‌بندی علوم است، نشان از این توجه هم‌زمان به نظریه‌های فلاسفه علم چه در زمان خود و چه در گذشته دارد[9]. همین ویژگی و البته ابتکار عمل او در زمینه تبیین داده‌ها و اطلاعات تجربی حاصل از سفر پنج ساله‌اش سبب شد که از پنج حقیقت(واقعیّت) مشاهدتی سه نظریه(نتیجه) بر اساس استقراء و تمثیل خارج کند که به گفته خود او نظریه انتخاب طبیعی که برخی آن را قانون انتخاب طبیعی می‌نامند و برگرفته از یک استنتاج استقرایی-قیاسی است، بدنه اصلی این تبیین را تشکیل ‌دهد.

برای درک بهتر این آمیزش، خوبست پیش از هرچیز با استقراء بیکنی آشنا شده و سپس به تفاوت استنتاج قیاسی و استقراء تجربی بپردازیم. در نهایت با ورود به نظریه تکامل داروینی، ترکیب این دو را در قالب روشی برای تبیین یافته‌های مشاهداتی، شاهد خواهیم بود. روشی که از سویی دیگر و به گفته فیلسوفان علم، مبتنی بر استنتاج بر اساس بهترین تبیین، نیز بوده است.

پس برای آشنایی با چند اصطلاح فلسفه علمی تا شماره بعدی صبر کنید، اما اگر تمایل داشتید می‌توانید ضمن مرور این چند منبع برای مطالعه بیشتر به دو اصطلاح رایج در نظریه تکامل به نام‌های انتخاب طبیعی و انتخاب مصنوعی، کمی فکر کنید.

به نظر شما کدام یک از این دو می‌تواند مقدمه دیگری باشد؟ و اساسا چه ارتباطی با یکدیگر در ذهن خلاق داروین داشته‌اند؟

منابع برای مطالعه بیشتر

بادامچی، میثم:« تکامل داروینی و فلسفه علم قرن نوزدهم بریتانیا»، ذهن، ۱۳۸۶، شماره ۳۰

Darwin Online: Darwin's Publications (darwin-online.org.uk)

Francis Bacon (Stanford Encyclopedia of Philosophy)

[1] Zoonomia, Erasmus Darwin

[2] Buffon

[3] Jean Baptiste Lamarck

[4] Wolfgang von Goethe, Johann

[5] Malthus, Thomas Robert

[6] Ruse, M

[7] Whewell

[8]Bacon, F

[9] البته در مورد نتیجه رضایت‌بخش این فیلسوفان علم در وام‌گیری چارلز داروین از نظریه‌های فلسفی‌شان نمی‌توان با قطعیّت سخن گفت.