الحمدالله رب العالمین
بحران فرهنگی و اجتماعی در ایران؛ از فضای مجازی تا جنگ نرم رسانهای

بحران فرهنگی و اجتماعی بر جان ایرانیان
فرهنگ و جامعه ایران در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود، همواره با چالشها و بحرانهایی روبهرو بوده است. اما آنچه امروز در میان ایرانیان، بهویژه در دهههای اخیر، بیش از پیش رخ مینماید، بحران فرهنگی و اجتماعی است که ریشههای آن را میتوان در تحولات جهانی، گسترش فضای مجازی، تغییر سبک زندگی و دگرگونی ارزشها جستوجو کرد. این بحران نهتنها بر روابط فردی و خانوادگی، بلکه بر ساختارهای اجتماعی، آموزشی، رسانهای و حتی سیاسی کشور تأثیر گذاشته است.
فضای مجازی: شمشیر دو لبه
واضح و مبرهن است که با به وجود آمدن فضای اینترنتی و شبکههای اجتماعی، سطح آگاهی بخشی از جامعه بالا رفته است. امروز میتوان از اینترنت برای آموزش، پژوهش، تجارت، توسعه فردی، و حتی کسب درآمد استفاده کرد. هزاران کسبوکار نوپا (استارتاپ) بر بستر فضای مجازی شکل گرفته و هزاران دانشجو و پژوهشگر توانستهاند با دسترسی به منابع علمی، جایگاه خود را در عرصههای بینالمللی تقویت کنند. اما این روی روشن سکه است.
روی دیگر ماجرا، جهان تاریک و پیچیدهای است که بسیاری آن را نادیده میگیرند. فضایی که در آن ابتذال، خشونت، دروغ و سطحینگری بهسادگی رواج پیدا میکند. نسلی که بیآنکه سواد رسانهای داشته باشد، ساعتهای زیادی از عمر خود را صرف محتوایی میکند که نهتنها سودی برای او ندارد، بلکه اندک اندک ارزشها و باورهای اصیل جامعه را از او میگیرد. اینجاست که بحران آغاز میشود.
روشنفکری یا روشنفکرمآبی؟
یکی از پدیدههایی که در بطن این بحران رشد کرده، چیزی است که بسیاری آن را «روشنفکری» مینامند. اما باید میان روشنفکری حقیقی ـ که مبتنی بر نقد علمی، تفکر منطقی و گفتوگو است ـ با روشنفکرمآبی سطحی که در فضای مجازی و رسانهها مشاهده میکنیم، تفاوت قائل شد. آنچه امروز با آن مواجهیم، بیشتر تقلیدی کورکورانه از مدهای فرهنگی غربی و الگوبرداری ناقص از سبک زندگی بیگانه است، تا تلاش برای اندیشیدن و ارتقای فرهنگی.
مد لباسهای عجیب، برهنگی را نشانه پیشرفت دانستن، قاطی کردن لهجه بیگانه با فارسی برای «کلاس گذاشتن»، و عادیسازی رفتارهایی چون سیگار کشیدن نوجوانان یا خیانت در روابط، نمونههایی از این پدیدهاند. چنین رفتارهایی با فرهنگ اصیل ایرانی و آموزههای تاریخی و دینیاش فاصلهای عمیق دارند.
فضای تاریک رسانه: آغاز یک جنگ نرم
فضای تاریک رسانه از آن زمان آغاز شد که مردم بدون آموزش و شناخت کافی، همه وقت و انرژی خود را صرف شبکههای اجتماعی کردند. از زمانی که تولید هر نوع محتوای سطحی و حتی مخرب، صرفاً بهخاطر «بازدید»، «لایک» و «فالوور» ارزشمند شد. این روند باعث شد تا اینفلوئنسرها و بلاگرهای بیسواد، با فروش پکیجهای بیارزش یا ترویج خرافات و رفتارهای غیراخلاقی، جامعه را مسموم کنند.
رقصهای سطحی مقابل دوربین، گفتارهای توهینآمیز، انکار ارزشهای دینی، تبلیغ دخانیات و ترویج موسیقی و فیلمهای مبتذل بخشی از این فضا را تشکیل میدهد. آنچه نگرانکنندهتر است، اثر مستقیم این محتواها بر کودکان و نوجوانان است؛ نسلی که در حساسترین دوران شکلگیری شخصیت خود، تحت بمباران این پیامها قرار دارد و ممکن است ارزشهای اصلی خود را بهطور کامل از دست بدهد.
اگر دقیقتر بنگریم، این پدیده در حقیقت چیزی نیست جز یک جنگ نرم. جنگی بدون خونریزی، اما بسیار خطرناکتر، چرا که مستقیماً ذهن و روح مردم را هدف میگیرد. شبکههای رسانهای معاند مانند منوتو و اینترنشنال نیز با انتشار اخبار تحریفشده و بزرگنمایی مشکلات داخلی، سعی دارند اتحاد ملی را تضعیف کنند و بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت را گسترش دهند.
پیامدهای اجتماعی و فرهنگی
پیامدهای این بحران تنها در سطح فردی باقی نمیماند. وقتی خانوادهها تحت تأثیر این فضا قرار میگیرند، انسجام اجتماعی نیز به خطر میافتد. آمار بالای طلاق، افزایش خشونتهای خیابانی، کاهش اعتماد اجتماعی و رشد رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان، همگی نشانههایی از همین بحران هستند. اگر این روند ادامه یابد، نهتنها یک نسل، بلکه هویت تاریخی و فرهنگی ایران در معرض نابودی قرار خواهد گرفت.
راهکارهای مقابله
محدودیت و فیلترینگ بهتنهایی راهحل نیست. تجربه نشان داده است که چنین اقداماتی اغلب نتیجه معکوس دارد. آنچه ضرورت دارد، آموزش و ارتقای سواد رسانهای در سطح ملی است. باید از دوران کودکی، در مدارس، به دانشآموزان آموزش داد چگونه از فضای مجازی بهدرستی استفاده کنند، چگونه اخبار جعلی را از واقعی تشخیص دهند، و چگونه میان محتوای مفید و مضر تفاوت بگذارند.
از سوی دیگر، صداوسیما و سایر رسانههای داخلی باید جذابیت تولیدات خود را افزایش دهند. اگر رسانه ملی نتواند با برنامههای سرگرمکننده، آموزشی و جذاب جایگزین مناسبی برای رسانههای خارجی باشد، طبیعی است که نسل جوان بهسمت محتوای بیگانه گرایش پیدا کند. همچنین، قانونگذاری دقیق در زمینه تبلیغات فضای مجازی و فعالیت بلاگرها میتواند از گسترش محتوای مخرب جلوگیری کند.
بازگشت به فرهنگ اصیل ایرانی
راه نجات جامعه ایرانی از این بحران، بازگشت به فرهنگ اصیل و غنی ایران است. فرهنگی که در طول هزاران سال شکل گرفته و با ارزشهای دینی و اخلاقی درآمیخته است. ما باید فردوسی، حافظ، سعدی، مولانا و دیگر بزرگان خود را دوباره بخوانیم و ارزشهای آنان را در زندگی روزمره خود جاری کنیم. این کار به معنای نفی مدرنیته یا فناوری نیست، بلکه به معنای استفاده آگاهانه و گزینشی از دستاوردهای جهانی در کنار پاسداری از هویت ایرانی است.
نتیجهگیری
بحران فرهنگی و اجتماعی امروز ایران نتیجه بیتوجهی به آموزش، بیسوادی رسانهای و غفلت از ارزشهای اصیل است. اگرچه فضای مجازی میتواند فرصتهای بزرگی برای پیشرفت و توسعه فراهم کند، اما در غیاب آگاهی و نظارت، میتواند به تهدیدی جدی برای آینده کشور بدل شود. برای مقابله با این بحران، نیازمند عزمی ملی هستیم؛ عزمی که از خانواده آغاز میشود، در مدرسه ادامه مییابد، و در رسانهها و سیاستهای کلان فرهنگی به ثمر مینشیند. تنها با چنین رویکردی میتوانیم از این گرداب رهایی یابیم و فرهنگی پویا، سالم و متعالی برای نسلهای آینده به ارث بگذاریم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل تحولات اخیر پیرامون رضا پهلوی و پیامدهای آن
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلترینگ در ایران؛ از مرگ اینترنت آزاد تا بازار میلیاردی فیلترشکنها
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی (۲ شهریور ۱۴۰۴)