الحمدالله رب العالمین
شهرام گودرزی، پاسارگاد و اربعین؛ تحلیل پروژه رسانهای تفرقهافکن علیه وحدت ملی و مذهبی ایران

چند روزی است که فضای مجازی، بهویژه اینستاگرام، شاهد موجی از بحثها و جدلهای تند بر سر اقدام جنجالی شهرام گودرزی، استاد مجسمهساز، بوده است. پیادهروی او به سمت پاسارگاد و مقبرهی کوروش بزرگ، در ظاهر یک حرکت فردی و نمادین بود، اما بهسرعت به سوژهای برای جدالهای سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی بدل شد. آنچه در ابتدا میتوانست صرفاً یک حرکت شخصی باشد، در عمل تبدیل به بستری برای تفرقهافکنی میان گروههای مختلف جامعه گردید؛ بهویژه میان کسانی که با عشق و ایمان در راهپیمایی عظیم اربعین شرکت میکنند و آنان که خود را پیروان اندیشهی آریایی و میراث کوروش معرفی مینمایند.
این ماجرا بهظاهر ساده، در واقع نشانهای از یک پروژه پیچیدهتر است: پروژهای که در سالهای اخیر، بارها توسط سلطنتطلبان، رسانههای خارجی و جریانهای برانداز تکرار شده و هدف اصلی آن چیزی جز ضربهزدن به وحدت مردم ایران نیست. پرسش کلیدی در این میان این است: آیا ما با یک اتفاق کاملاً تصادفی روبهرو هستیم، یا این حرکت از پیش طراحی شده و در چارچوب یک سناریوی سازمانیافتهی رسانهای و سیاسی رخ داده است؟
برای پاسخ به این پرسش، لازم است ماجرا را نه تنها در سطح یک اقدام فردی، بلکه در بستر تاریخی، سیاسی و رسانهای آن بررسی کنیم.
برای فهم بهتر ماجرای اخیر، باید نگاهی به گذشتهی نهچندان دور بیندازیم. تجربه نشان داده است که سلطنتطلبان و جریانهای برانداز، بارها تلاش کردهاند با استفاده از نمادهای تاریخی و ملی، در برابر نمادهای مذهبی و دینی تقابل ایجاد کنند. در واقع، آنها میکوشند با بهرهگیری از نام کوروش بزرگ، پاسارگاد و مفاهیم کلی مانند «حقوق بشر باستانی»، میان گروههای مختلف مردم شکاف بیندازند.
این تقابل تصادفی نیست. وقتی به کارنامهی رسانههایی چون منوتو، اینترنشنال و بیبیسی فارسی نگاه کنیم، درمییابیم که خط مشترکی در میان همهی آنها وجود دارد: ایجاد دوگانهی ملیگرایی باستانی در برابر هویت دینی و انقلابی مردم ایران. آنان تلاش دارند وانمود کنند که مردم ایران باید میان «کوروش یا حسین»، میان «پاسارگاد یا کربلا» یکی را انتخاب کنند. در حالیکه جامعهی ایران تاریخی طولانی در جمع میان هویت ایرانی و اسلامی دارد؛ از فردوسی گرفته تا ملاصدرا و از نهضت مشروطه تا انقلاب اسلامی.
اما چرا این پروژه تکرار میشود؟ دلیل روشن است: وحدت مردم همواره بزرگترین مانع در برابر دخالتهای بیگانه و تلاشهای براندازانه بوده است. هر زمان که ایرانیان توانستهاند ملیت و مذهب خود را در کنار هم حفظ کنند، نه سلطنتطلبان جایی برای عرضاندام داشتهاند و نه قدرتهای خارجی توانستهاند پروژههای خود را پیش ببرند. بنابراین طبیعی است که این جریانها از هر فرصتی برای ایجاد شکاف، سوءظن و درگیری لفظی میان مردم بهره ببرند.
در همین چارچوب است که اقدام شهرام گودرزی باید تحلیل شود. او نه صرفاً یک هنرمند بیطرف، بلکه بازیگری است که خواسته یا ناخواسته وارد یک پروژهی رسانهای شده است؛ پروژهای که ریشههای آن به سالها قبل بازمیگردد و هدفی جز کمرنگ کردن ارزشهای مذهبی در جامعه و جایگزینکردن آن با هویت جعلی و سطحی ندارد.
شهرام گودرزی، که خود را یک استاد مجسمهساز و هنرمند اجتماعی معرفی میکند، در روزهای اخیر با ویدئوها و اظهارنظرهای جنجالیاش در فضای مجازی شناخته شده است. او بارها تلاش کرده است خود را مدافع «انسانیت» و «حقوق بشر کوروشی» نشان دهد و مردم را به نوعی دینِ جدید به نام دین انسانیت فراخواند. اما پرسش اینجاست: آیا او خود به این اصول پایبند است؟ و آیا واقعاً دغدغهی انسانیت دارد یا صرفاً در حال اجرای نقشهای بزرگتر است؟
در سخنان اخیر گودرزی، او مستقیماً به راهپیمایی اربعین و باورهای مذهبی میلیونها ایرانی حمله کرده و با لحنی تحقیرآمیز آن را بیفایده، بیارزش و حتی ضدایرانی معرفی کرده است. او میگوید به جای هزینهکردن برای زیارت اربعین و سفر کربلا، باید «راهپیمایی پاسارگاد» برگزار شود تا مردم به مقبرهی کوروش بروند و از میراث او الهام بگیرند. در ظاهر، این سخن نوعی دعوت به بازگشت به ریشههای باستانی است، اما در عمل چیزی جز نادیدهگرفتن و توهین به اعتقادات دینی و ارزشهای بخش بزرگی از جامعه نیست.
تناقض در اینجاست که او از یکسو شعار انسانیت و احترام به باورهای همگان را سر میدهد، اما از سوی دیگر با کلماتی تحقیرآمی و غیرمستقیم، عاشقان اربعین را «بیوطن»، «بیارزش» خطاب میکند. این رفتار نشان میدهد که ادعای او دربارهی دین انسانیت بیشتر یک نقاب تبلیغاتی است تا یک باور واقعی. چرا که اگر واقعاً به انسانیت معتقد بود، باید به اعتقادات مذهبی میلیونها نفر احترام میگذاشت، نه اینکه آنان را دشمن یا مانع پیشرفت بداند.
از سوی دیگر، نگاه دقیقتر نشان میدهد که اظهارات او دقیقاً در راستای همان خط رسانهای است که سالهاست توسط شبکههایی چون منوتو و ایران اینترنشنال دنبال میشود: یعنی بیاعتبار کردن مناسک مذهبی و جایگزین کردن آن با نمادهای تاریخی. در واقع، گودرزی بیش از آنکه یک «منتقد مستقل» باشد، به نظر میرسد که یک بلندگوی غیررسمی جریانهای برانداز است که با زبان نرم و به ظاهر فرهنگی، همان اهداف سیاسی را پیگیری میکند.
این تناقض بزرگ در شخصیت و گفتار گودرزی، باعث میشود بسیاری از مردم به این نتیجه برسند که حرکت او نه یک اقدام خودجوش، بلکه بخشی از یک برنامهریزی حسابشده برای ایجاد تفرقه بوده است. مردمی که سالهاست شاهد تلاش رسانههای خارجی برای ضربهزدن به همبستگی اجتماعی هستند، بهخوبی میدانند که چنین حرکتهایی بیارتباط با آن پروژهها نیست.
نمیتوان ماجرای اخیر را بدون در نظر گرفتن نقش رسانههای خارجی تحلیل کرد. شبکههایی مانند ایران اینترنشنال، بیبیسی فارسی و منوتو، سالهاست در پی آن هستند که جامعهی ایران را دچار چنددستگی کنند. این رسانهها خوب میدانند که وحدت ملی و مذهبی ایرانیان بزرگترین سد در برابر مداخلههای خارجی و پروژههای براندازی است. بنابراین تمام توان خود را به کار میگیرند تا در هر مناسبت اجتماعی و سیاسی، نوعی دوگانگی و شکاف میان مردم ایجاد کنند.
نمونههای تاریخی فراوانی از این رفتار وجود دارد. هر سال در ایام اربعین حسینی، همین رسانهها تلاش میکنند این حرکت عظیم مردمی را بیارزش جلوه دهند. آنان هزینههای زائران را «اسراف» مینامند، عشق مردم به امام حسین(ع) را «خرافهپرستی» معرفی میکنند و حتی گاه به زائران اهانت کرده و آنان را «بیوطن» میخوانند. این در حالی است که اربعین، نهتنها یک حرکت مذهبی، بلکه یک نمایش بزرگ از همبستگی اجتماعی و اتحاد فراملی شیعیان و مسلمانان است؛ چیزی که بهطور طبیعی با منافع قدرتهای خارجی در تضاد کامل قرار دارد.
در همین راستا، وقتی یک هنرمند یا چهرهی شناختهشده مانند شهرام گودرزی سخنانی علیه اربعین بر زبان میآورد، این رسانهها بلافاصله آن را برجسته میکنند، بازنشر میدهند و بهعنوان سندی بر «بیداری مردم ایران» معرفی مینمایند. در واقع، آنان از چنین سخنانی بهعنوان سوخت تبلیغاتی استفاده میکنند تا وانمود کنند که در ایران، شکاف عمیقی میان «مذهبیها و ملیگرایان» وجود دارد.
اما حقیقت چیز دیگری است. اکثریت مردم ایران، چه آنها که دل در گرو اهلبیت دارند و چه آنان که به میراث تاریخی ایران علاقهمندند، در برابر پروژههای تفرقهافکنانه هوشیار هستند. این اکثریت بزرگ میدانند که کوروش و حسین در تضاد با هم نیستند؛ بلکه هر دو نمادهایی از آزادی، عدالت و مقاومت در برابر ظلماند. آنچه رسانههای خارجی انجام میدهند، تحریف این واقعیت و ساختن یک تقابل مصنوعی است تا افکار عمومی را به سمت درگیری و جدال سوق دهند.
بنابراین، اقدام اخیر گودرزی را باید در همین چارچوب دید: او عملاً خوراک تازهای برای رسانههای بیگانه فراهم کرد تا بتوانند پروژهی قدیمی خود یعنی «تقابل ملیت و مذهب» را دوباره زنده کنند. پروژهای که بارها شکست خورده است، اما همچنان با اشکال تازه بازتولید میشود.
یکی از نکات مهم در تحلیل این اتفاق، همزمانی آن با سالمرگ مهسا امینی است. تجربهی سه سال گذشته نشان داده که هر سال در آستانهی این تاریخ، رسانههای خارجی و گروههای برانداز تلاش میکنند فضایی ملتهب در جامعه ایجاد کنند. آنها با استفاده از تبلیغات سنگین، شعارهای احساسی و تولید محتوا در شبکههای اجتماعی، میکوشند مردم را به خیابانها بکشانند و نوعی اغتشاش و بیثباتی به کشور تحمیل کنند.
اما واقعیت این است که پس از گذشت سه سال، این پروژه بهشدت تکراری و بیاثر شده است. بسیاری از مردم که در سال نخست با هیجان یا کنجکاوی به این جریان توجه نشان میدادند، امروز بهخوبی دریافتهاند که هدف اصلی این حرکتها نه دفاع از حقوق زنان و نه پیگیری مطالبات اجتماعی، بلکه ایجاد آشوب و فروپاشی اجتماعی است. به همین دلیل، حتی اگر برخی صداها در فضای مجازی بلند شود، در سطح واقعی جامعه بازتاب گستردهای پیدا نمیکند.
در این شرایط، طرح موضوعاتی مانند پیادهروی به پاسارگاد و مقایسهی آن با اربعین، میتواند بهعنوان یک جایگزین رسانهای عمل کند. یعنی وقتی پروژهی سالمرگ مهسا امینی با استقبال کمرمق مواجه میشود، رسانههای خارجی و جریانهای ضدایرانی سعی میکنند با برجستهسازی ماجرای گودرزی و سخنانش، نوعی سوژهی تازه برای تحریک جامعه پیدا کنند.
به بیان دیگر، آنها بهخوبی میدانند که در روزهای حساس شهریورماه، هر موضوعی که بتواند زمینهی جدال اجتماعی ایجاد کند، ارزش سرمایهگذاری دارد. بنابراین، حرکت گودرزی و حملهی مستقیم او به ارزشهای اربعین، درست در چنین فضایی معنا پیدا میکند. این همزمانی تصادفی نیست؛ بلکه بخشی از یک طراحی رسانهای گسترده است که هدفش ایجاد تفرقه، دلسردی و اغتشاش ذهنی در جامعه است.
از همین منظر است که تحلیلگران معتقدند باید این وقایع را زنجیروار و در ارتباط با یکدیگر دید: از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ گرفته تا تلاشهای نافرجام در سالهای بعد و نهایتاً پروژهی اخیر در شهریور ۱۴۰۴. همهی اینها در یک خط واحد قرار دارند: خطی که بهدنبال شکستن اتحاد ملی، بیاعتبار کردن باورهای مذهبی و ایجاد بیثباتی سیاسی در کشور است.
یکی از محورهای جنجالی در اظهارات شهرام گودرزی، مفهوم «دین انسانیت» است. او بارها تأکید کرده که مردم باید از دین سنتی و مذهبی دل بکنند و به دین انسانیت روی بیاورند. در نگاه اول، این شعار میتواند جذاب و بیطرفانه به نظر برسد؛ زیرا همهی انسانها خواهان عدالت، صلح و احترام متقابل هستند. اما وقتی به عمل و رفتار او نگاه میکنیم، تناقض آشکاری دیده میشود.
گودرزی از یکسو سخن از انسانیت میگوید، اما از سوی دیگر، مستقیماً به اعتقادات مذهبی میلیونها ایرانی توهین میکند. او عاشقان اربعین را تحقیر کرده و حرکت آنان را بیارزش معرفی مینماید. این یعنی ادعای او دربارهی «دین انسانیت» در عمل به ابزاری برای تفرقهافکنی و تقابلسازی بدل شده است، نه یک باور واقعی و صادقانه.
این نوع شعارها، دقیقاً همان چیزی است که جریانهای رسانهای برانداز سالهاست دنبال میکنند. آنها تلاش میکنند با ارائهی مفاهیم کلی و جذاب، مانند حقوق بشر، عدالت یا انسانیت، با ابزار فریب و تبلیغات، باورهای مذهبی و فرهنگی مردم را تحت تأثیر قرار دهند. اما تجربه نشان داده است که جامعهی ایران، با تاریخ طولانی خود در همزیستی دین و فرهنگ، این نوع ادعاها را بهراحتی نمیپذیرد.
واقعیت این است که هیچ دینی نمیتواند ابزار تفرقه باشد، مگر اینکه با سوءاستفاده و تبلیغات غلط همراه شود. دین واقعی، چه مذهبی و چه انسانی، پایهی آن احترام به دیگران، همزیستی و همبستگی است. آنچه گودرزی ارائه میدهد، نه دین، نه انسانیت، بلکه یک نقاب تبلیغاتی برای پیشبرد اهداف سیاسی و رسانهای جریانهای ضدایرانی است.
در نتیجه، هر فردی که با نام دین انسانیت بخواهد بین مردم اختلاف بیندازد یا اعتقادات آنان را تحقیر کند، در واقع نه به اصول انسانی پایبند است و نه به ارزشهای دینی احترام میگذارد. بلکه به نوعی دین شیطانی تبلیغی را جایگزین کرده است که هدف آن تنها نابودی اتحاد ملی و مذهبی مردم و ایجاد شکافهای اجتماعی است.
تحلیل ماجرا نشان میدهد که حرکت اخیر شهرام گودرزی، بیش از آنکه یک اقدام فردی و بیتأثیر باشد، بخشی از یک پروژه رسانهای و سیاسی گسترده است که هدف آن ایجاد شکاف میان مردم ایران و تضعیف باورهای مذهبی-ملی است. او با استفاده از شعارهایی مانند «دین انسانیت» تلاش کرده تصویری فریبنده از خود ارائه دهد، اما تناقض آشکار میان گفتهها و رفتارهایش نشان میدهد که این پروژه، نه دغدغهی واقعی انسانیت، بلکه ابزاری برای تفرقهافکنی است.
همانطور که بررسی شد، رسانههای خارجی با بهرهگیری از حرکت او و همزمانی آن با مناسبتهایی مانند سالمرگ مهسا امینی، تلاش کردند فضای روانی جامعه را ملتهب کنند و پروژهی دیرینهی ایجاد تقابل میان ملیگرایان با مذهبیها را دوباره فعال کنند. اما تجربه تاریخی و خرد جمعی مردم ایران نشان داده است که این تلاشها غالباً ناکام مانده و میماند؛ چرا که اتحاد ملی، دینی و فرهنگی جامعه، سد محکمی در برابر پروژههای براندازانه است.
از سوی دیگر، این ماجرا یادآور اهمیت تفکر انتقادی و آگاهی رسانهای برای مردم است. هر فرد و هر گروهی باید بتواند میان شعارهای جذاب و واقعیات پشت پرده تفاوت قائل شود. حرکتهای فریبنده و استفاده از مفاهیم کلی مانند «حقوق بشر»، «انسانیت» و «وطنپرستی» بدون عمل واقعی، میتواند ابزاری برای سوءاستفاده و تفرقه باشد و هدف آن چیزی جز آسیب زدن به وحدت اجتماعی نیست.
در نهایت، پیام اصلی این است که وحدت، احترام متقابل و شناخت صحیح از تاریخ و دین، تنها راه مقابله با پروژههای تفرقهافکنانه است. کوروش و حسین، پاسارگاد و کربلا، هر دو نمادهایی از عدالت، انسانیت و همبستگیاند و نه تضاد. هرگونه تلاش برای ایجاد دوگانه میان این ارزشها، بینتیجه خواهد ماند و تنها اتحاد ملت ایران را تقویت خواهد کرد.
بنابراین، تحلیل جامع این ماجرا نشان میدهد که نه حرکت فردی گودرزی و نه پروژههای رسانهای وابسته به بیگانه، نمیتوانند به هدف خود دست یابند؛ بلکه هوشیاری و انسجام مردم است که آیندهی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور را تضمین می کند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنگ فرهنگی و پروژه کوروشسازی از ترامپ: تحلیل راهبردی نمادپردازی، تهاجم هویتی و اهداف پشتپرده
مطلبی دیگر از این انتشارات
تحلیل سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی (۲ شهریور ۱۴۰۴)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلترینگ در ایران؛ از مرگ اینترنت آزاد تا بازار میلیاردی فیلترشکنها