معرفی انواع فیلم، سریال و انیمه!
اقتباس هالیوود از انیمه ها! پارت اول
گاهی یک اثر هالیوودی موفق در واقع تحت تاثیر مستقیم انیمههای ژاپنی است. این ارتباط گاهی به صورت رسمی اعلام میشود ولی اغلب با انکار سازندگان رد میشود.
دنیای انیمهها با داشتن تکیهگاهی مثل انبوه مانگاها و نوولهای ژاپنی، هرچند خود محفلی از تکرار ایدههای مختلف در قالبهای داستانی متنوع است ولی با داشتن محیطی پویا و بدون محدودیت برای شکوفایی تخیلات، همیشه شاهد بروز چارچوبهای جدیدی در روایتهای هنری تاثیرگذار بوده است که این تاثیر در آثار سینمای دنیا بهخصوص هالیوود بیشتر احساس میشود. اگر شما هم از طرفداران این آثار ژاپنی باشید شاید حین دیدن بعضی از فیلمهای امریکایی متوجه شباهتهایی در ایدهی اصلی داستان با انیمهها و حال و هوای آنها شده باشید، حتی ممکن است با یک کپی کامل مواجه شده باشید. در بهترین حالت فیلمها اقتباسی هستند (مثل فیلم Edge of Tomorrow که از روی لایت نوول و مانگایی به اسم All You Need Is Kill ساخته شده است)، یا ممکن است سازنده در طول فیلم با ارجاعاتی به اثر اصلی به این موضوع اشاره کرده باشد، اما در حالت آخر هیچ ردی از چگونگی این ارتباط دیده نمیشود و سازندهها هم زیر بار این قضیه نمیروند. در حالت کلی و کمی سختگیرانه میتوان به این حرف پابلو پیکاسو استناد کرد که گفته است: «هنرمندان خوب کپی میکنند ولی هنرمندان خبره سرقت میکنند.» و در آخر با این نقل قول از ژان-لوک گدار با این موضوع کنار آمد: «موضوع این نیست که ایدهها را از کجا میآورید، بلکه اصل قضیه این است که آنها را به کجا میبرید.»
با این مقدمه به معرفی چند مورد از فیلمهایی که از انیمهها الهام گرفتهاند میپردازیم.
The Lion King (سال ۱۹۹۴)
انیمه: Kimba the White Lion (سال ۱۹۶۵)
اولین بارThe Lion King (سال ۱۹۹۴) اوساما تزوکا که به پدر مانگا معروف است مانگای Kimba the White Lion (کیمبا شیر سفید) را در سال ۱۹۵۰ طراحی کرد و بر اساس آن یک سریال انیمه در ۱۹۶۰ ساخته شد که در امریکا هم به نمایش درآمد. بعدها که والت دیزنی انیمیشن The Lion King (شیرشاه) را در سال ۱۹۹۴ اکران کرد بحثهای فراوانی در مورد ایدهبرداریش از اثر ژاپنی شکل گرفت. هر دو اثر شخصیتها، سکانسها و ویژگیهای مشابه زیادی داشتند. حتی متیو برودریک که صداپیشگی نقش بزرگسالی سیمبا را در شیرشاه بر عهده داشت اعلام کرد که ابتدا فکر میکرده در حال کار بر روی نسخهی امریکایی کیمبا است. اما راجر آلرز کارگردان شیرشاه تاکید کرده تا اتمام ساخت فیلم با نمونهی قدیمیتر آشنایی نداشته است، هرچند آلرز سابقهی زندگی در توکیو و کار انیمیشن در آنجا را در دهه ۱۹۸۰ داشته است؛ یعنی همان زمان که تزوکا به والت دیزنی ژاپن معروف و سریال کیمبا هم از تلویزیون ژاپن بازپخش شده بود. با اینحال راب مینکاف کارگردان دیگر شیرشاه هم اعلام کرد که نسخهی ژاپنی را ندیده و برای داستانی که در حیات وحش افریقا رخ میدهد حضور این کاراکترها و خصوصیات طبیعی است. بعد از پخش شیرشاه شکایت و اعتراضهای فراوانی از طرف مدعیان ژاپنی به وجود آمد ولی دیزنی هیچگاه زیر بار نرفت و کل این قضیه را رد کرد. با دیدن تصاویری از مقایسهی شباهتهای بین این دو اثر از این لینک تصدیق خواهید کرد که وکلای دیزنی چقدر کارکشته هستند.
The Matrix (سال ۱۹۹۹)
انیمه: Ghost in the Shell (سال ۱۹۹۵)
برخلاف بقیهی فیلمسازانی که از بیان تاثیر گرفتنشان از آثار دیگر واهمه دارند، واچوفسکیها از همان ابتدا با نشان دادن Ghost in the Shell (شبح در پوسته) به جوئل سیلور (تهیهکنندهشان) گفتند: «ما قصد داریم آنرا در یک لایو-اکشن پیادهسازی کنیم.» و واقعاً این کار را با ساخت The Matrix (ماتریکس) به بهترین نحو انجام دادند. از فرم نوارنوشتههای دیجیتالی سبزرنگ تا وارد شدن به دنیای مجازی با متصل کردن پورتهایی به پشت گردن و حتی سبک مبارزات؛ اقتباس وفادار واچوفسکیها از شبحهای مامورو اوشی یک برداشت سینمایی جذاب از زبان انیمه به وجود آورد، اینکه فیلمهای ماتریکس در دو قسمت بعدی تا حدودی از آن حال و هوا فاصله گرفت را میتوان تا حدودی به دور شدن از همین پشتوانه ربط داد. به هر حال واچوفسکیها کارشان را خوب انجام دادند و در سال ۲۰۰۳ هم با ساخت یک انیمهی ویدئویی چندبخشی بر اساس ماتریکس به نام The Animatrix (انیماتریکس) به کمک انیماتورهای ژاپنی این عنوان را به ریشههای اصلی خود بازگرداندند. ماتریکس یک مثال خوب برای اقتباس از انیمههای ژاپنی است، با دیدن نسخهی لایو-اکشن افتضاح هالیوود از شبح در پوسته محصول سال ۲۰۱۷ حتماً به این نتیجه خواهیم رسید.
Van Helsing (سال ۲۰۰۴)
انیمه: Vampire Hunter D (سال ۱۹۸۵)
اینبار شاهد برداشتی با شباهت ظاهری زیاد هستیم. در فیلم Van Helsing (ون هلسینگ) هیوجکمن نقش یک شکارچی خونآشام را دارد که از سوی واتیکان ماموریت مییابد تا کنت دراکولا را از بین ببرد. در نسخهی اصلی دراکولای برام استوکر، آبراهام ون هلسینگ دانشمندی سالخورده است اما در اقتباسهای جدیدتر به یک شکارچی خونآشام تبدیل میشود. این تغییر اولین بار در انیمهی ژاپنی Vampire Hunter D (شکارچی خونآشام دی) شکل گرفت که با یک شکارچی نامیرای اورجینال در دنیایی آمیخته با استیمپانک، جادو و مسایل علمی تخیلی روبرو میشویم. نیمه خونآشامی به اسم D که بیشتر شبیه به یک کابوی با یک ردای مشکی بلند، کلاه بزرگ و موهای بلندی است که او را از تابش خورشید محافظت میکند و به شکار هیولاهای تاریکی شب میپردازد. این شمایل پرجذبه باعث شد که در آثار بعدی فیلمسازان به جای نمایش ون هلسینگ در نقش یک دانشپژوه سالخورده از او یک شکارچی خونآشام کاربلد با همین تیپ بسازند. شکارچی خونآشام دی یک سری داستان از Hideyuki Kikuchi است که از سال ۱۹۸۳ در حال انتشار است و بر اساس آن دو فیلم انیمه در سال ۱۹۸۵ و ۲۰۰۰ ساخته شده است. البته خود این ایدهی شکارچی خونآشامِ نیمهانسان نیمهخونآشام ابتدا در سری کمیک بلید دیده شده است.
Avatar (سال ۲۰۰۹)
انیمه: Princess Mononoke (سال ۱۹۹۷)
وقتی اثری موفق میشود نگاهها را به سوی خود جلب کند، به ویژه وقتی که نمایش پرزرق و برقی داشته باشد، خیلیها تمایل دارند دلیل موفقیتش را ایدهبرداری از آثار مهم دیگر بدانند. این قضیه در مورد Avatar (آواتار) ساختهی جیمز کامرون حتی قبل از اکران سینماییش وجود داشت. هرچند تاثیر انیمیشنهای Ferngully (فرنگولی) و Pocahontas (پوکوهانتس) و روح فیلم Dances With Wolves (رقصنده با گرگها) در آن دیده میشود ولی ساختهی جیمز کامرون بیش از همه از انیمهی Princess Mononoke (پرنسس مونونوکه) اثر هایائو میازاکی الهام گرفته است. حضور موتیفهای آشنای میازاکی مثل تخریب محیط زیست، روح جنگل و قهرمان زن سرسخت، در کنار مواردی مثل ورود یک غریبه به اجتماع وحشی و عاشق شدنش و در آخر جنگ با انسانهایی که به قصد معدنکاوی به طبیعت زنده حمله میکنند جای بحث بیشتر باقی نمیگذارد. درحالی با یک کپیکاری همهجانبه و پرزرق و برق مواجه هستیم که سازنده حرفی در این باره بیان نکرده است.
مطلب از:
مطلبی دیگر از این انتشارات
دلنوشته ی یک اوتاکوی ایرانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مروری بر انیمه ی شهر اشباح _ هدی قاسمیان
مطلبی دیگر از این انتشارات
رویای قهرمانی