مگه مهمه اونایی که ارزش زندگی کردنو ندارن کشت هالا که منم ازش متنفرم زود تر بمیره بهتر کسایی که ارزش زنده موندن ندارن میمیرن این منم که تصمیم میگرم___________
انیمه
سلام میخوام اسم این پست رو عوض کنم بزارم مانهوا که خیلی در هم بر هم میشه اینطور بریم ادامه بدیم
پس از چند سا عتی به هوش می اید زمانی که ایاتو و زینیستو کنارش خوابیده اند
ایاتو دستش را روی امی می گذارد و می گوید پنکیک
و با بی حالی بی دار می شود
امی:سرمنده اما من اون نیستم
ایاتو هنوز هم فکر می کند یویی کنارش است و لبخندی میزند
امی:تا حالا ندیده بودم این طوری بخندی انگار دور بودن ازش سخته یویی و بقیه او نا هم ...بزدوی می بینیشون
ایاتو کامل بیدار می شود
چهره ای ناراحت به خود می گیرد و دستش را از روی امی بر میدارد
ایاتو:حالا بهم توضیح بده و گرنه
امی:مثلا چی قدرت تمام خوانواده ساکاماکی و موکامی به من نمی رسه حتی خدایان هم قدرت شون از من کمتر خواهش میکنم درست حرف بزن
اسم من امی یه هر چی دوست داری صدام کن
ایاتو:هی به خودت مغرور نشو لیمو
امی لبخندی میزند و می گوید :میشه فلسفه ی این اسم گذاشتنت رو بگی
ایاتو:تو باید توضیح بدی من هیچ وقت توضیح نمی دم نمی دونستی بدون
امی:مثل همیشه تندی
ایاتو:منظورت از مثل همیشه چیه
امی:منم توضیح نمی دم اما به مجبورم وسط حرفم نپر پس
اون روزی که نجاتت دادم یادته اون روز روز مرگته اونا فکر میکنند مردی هنوز نمی تونیم بهشون بگیم که زنده ای می دونم گیج شدی فقط می خوام تا وقتی که بهت می گم بدون چون و چرا به حرفام گوش بدی
ایاتو:عمرا تو حق نداری بهم دستور بدی
ناگهان پیامی به امی میرسد امی از روی تخت بلند می شود و به بیرون ازمایشگاه می رودایاتو هم به دنبالش می ره انگار ناخالصی ها به جزیره حمله کردند امی سریع یه حصار جادو دور جزیره میکشه حصار فقط برای مدتی دوم میاره برای همین امی شمشیر مقدس رو احضار میکنهاون انگار روی هو راه میره همان طور که در اسمان قدم میزنه نقاب چهره اش رو عوض میکنه یه هولوگرام که روی بدنش قرار میده موها و چشمانی سیاه همرا در بحظه ای میکشد.
بعد نقابش را بر میدارد و کنار ایاتو می اید
امی:ببخشید نمی خواستم اینطوری ببینیم
ایاتو:امی براچی نجاتم دادی من
امی بغل ایاتو میپرد و یاتو او را میگیرد
امی:فقط عاشقتم
ایاتو باخودش یاد خودش و یویی میفته
بعدش اون در بغل میگیره
ایاتو:درسته با اون خیلی فرق داری ولی دوست دارم
ولش کن فقط پیشش میمونم
ایاتو دست امی رو می گیره بااون توی سالن قدم میزنه امی اول تعجب میکنه ولی بعدش دست ایاتو رو میگیره وبه طور اتفاقی به زمین بسکتبال میرن ومدتی باهم بازی می کنند
بعد از اون از خستگی روی زمین دراز میکشن وکنار هم خابشون میبره.
بقیه شو با نام مانهوا بعدا میزارم شرمنده اگه عکس کاملی از اون دختره ندارم اخه اون موها وچشاش تغیر رنگ میده هیچ دختر انیمه ای یی با موهای 24 رنگ و چشای 42 رنگ وجود نداره
فعلا
مطلبی دیگر از این انتشارات
انیمه هنر شمشیرزنی آنلاین دوبله فارسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مروری بر انیمه ی شهر اشباح _ هدی قاسمیان
مطلبی دیگر از این انتشارات
دنیا ی عجیب6