انیمه Dororo

قبل ها وقتی فکر می کردم چه عواملی باعث ایجاد یک انیمه موفق می شوند، به این نتیجه رسیدم: انیمه ی خوب ترکیبی است حساب شده از سه عنصر دراما، خشونت و رمزآلودی. منظور من از رمزآلودی در اینجا البته، فقط محو بودن قسمتی از گذشته سیر روایی داستان است که دائما بر روی حال و آینده تاثیر می گذارد و مخاطب دائما در تکاپوی شفاف کردن کردن آن قسمت از روایت است.

چند شب پیش به توصیه آشنایی مَشغول به تماشای انیمه Dororo شدم.

ِِDororo
ِِDororo


داستان انیمه بر محوریت دو کاراکتر Dororo و Hyakkimaru ساخته شده. اگر بخواهیم این انیمه را بر اساس الگوی عناصر سه گانه ای که پیشتر نام بردم بررسی کنیم، انیمه را از هر نظر بی نقض می یابیم.

  • دراما: اگر معیار حجم درام در یک روایت، میزان تاثیرگذاری آن روایت بر روی احساسات مخاطب باشد، این انیمه از لحاظ دراما بسیار موفق بوده، سرگذشت تلخ شخصیت Dororo، روابط بین Hyakkimaru و Dororo، مرگ Mio، عواطف مادر Hyakkimaru به پسرش و ...، همگی باعث خلق شدن لحظاتی بسیار احساسی ای در این انیمه شده اند.
  • خشونت: هر انسانی در بطن وجودش میلی پنهان و همینطور انکار ناپذیر به خشونت دارد و از آنجایی که این میل به خشونت توسط اکثر انسان ها سرکوب میشود. خشونت در بستر های متفاوتی مانند بازی ها، انیمه ها، فیلم ها و رمان ها می تواند جایگزین خوبی برای خشونت در جهان واقع باشد. صحنه های خشونت در این انیمه بسیار ظریف و استادانه طراحی شدند. به طوری که علی رغم تعددشان، نه آزاردهنده اند و رو عصاب و نه کمبود یا ازدیادشان در صحنه ای حس می شود. این ظرافت در طراحی خشونت به قدری استادانه ترسیم شده بود که من به شخصه پس از پایان انیمه، جویای قیمت شمشیر کاتانا شدم.
  • رمز آلودی: سرتاسر انیمه آکنده است از فلش بک هایی بجا. این فلش بک ها دو نوع اند. برخی برای ما سوال ایجاد و برخی سوالاتمان را حل می کنند. این نوع شفاف سازی تکه تکه حقیقت به وسیله فلش بک های متعدد باعث میشود که مخاطب برای پاسخ به پرسش های خود بتواند انیمه را بدون لحظه ای پلک زدن ببیند. این فلش بک ها باعث شدند که وقایع گذشته به صورت موازی با اتفاقات زمان حال حرکت کنند و خلاء بین این گذشته و حال همان عنصر رمزآلودی ای را به وجود می آورد که مانند یک عامل محرک ما را به ادامه دادن سریال وادار می کند. البته این خلاء ها چند قسمتی پیش از پایان انیمه پر می شوند و جای خود را عامل محرک دیگری می دهند و آن هم این پرسش است که آیا Hyakkimaru انسان خواهد ماند؟؟

شخصیت پردازی داستان انیمه فارغ از هر گونه کم و کاستی است. هر کاراکتر سرگذشتی مجزا برای خود دارد و این سرگذشت ها علاوه بر اسقلالشان به نحوی احسنت به هم ربط داده شده اند. تمام این شخصیت ها ابعاد شخصیتی متفاوت همراه با تاریخی بلند و بالا با خود به دوش می کشند و هر کدام می توانند منبع یک انیمه متفاوت باشند.
همچنین شخصیت ها در جای خود و به میزان لازم خرج شده اند. به طور مثال Dororo و Hyakkimaru تنها ۵ بار با کاراکتر مهم و کلیدی کشیش مواجه میشوند.

ریتم انیمه، ریتمی بی عیب و نقض است. در قسمت های اول ریتم داستان کند است و هر چه به پایان انیمه نزدیک تر میشویم بر سرعت ریتم افزوده میشود.

انیمه تلاش می کند به وسیله شیاطین و روابطشان با انسان ها، تعریفی از انسانیت و روابط انسانی پیدا کند.

یکی از مسائلی که به در انیمه ی Dororo به آن پرداخته شده مسئله سرنوشت است. عنصر سرنوشت نقش بسیار کلیدی ای در داستان این انیمه دارد. همانگونه که تمام کاراکتر ها سرگذشتی به هم گره خورده دارند، سرنوشتان هم تا حد زیادی به سرنوشت هم وابسته است. سرنوشتی که Dororo را مقدر کرده مسیر پدرش را پیش بگیرد و او را در کنار Hyakkimaru ای قرار می دهد که قرار است اعضای بدنش از شیاطین پس گرفته و تک تک آنها را سلاخی کند و در این مسیر با خانواده اش رو به رو شود.