گر بد نباشد خوب هم نیست
چهارم شخص مفرد
سلام سلام
هی دلم می خواست زود این قسمت رو هم بنویسم ، خودم که می نویسم خیلی می خندم ، شما رو نمی دونم
این قسمت ممکنه حباب ناراحت بشه ، اگر مشکلی داشت بگه از حالت انتشار خارجش کنم .
این داستان در بعد از داستان قبلی روایت می شود :
برنامه ریزی یک جشن خیلی خوب رو برای اینکه تونستیم قدرت رو به دست بگیریم
شد سراغ غذا ، گفت که کند غذا آماده ؟
خب خب ، بچه ها با دست پخت عالی من و آویشن آشنا بودن ، مسیح هم که نمی تونست آشپری کنه ، نوبت رسید به حباب
قرار شد هر چی دوست داره و راحت تره درست کنه
جشن رو شروع کردیم ، اول با یه چک ( کار من نبود ، کار آویشن ) مسیح رو از پای هری پاتر برداشتیم ، بعد شروع کردیم به خوردن ناهار . با اون سفره ای که انداخته بودن فکر کردم چلو کباب داریم ، حباب با یک دیس که از محتویاتش خوشم نمی اومد ، آمد ، غذا لوبیا پلو با ماست بود . من که اصلا لب نزدم ، هدی یک قاشق خورد ، غش کرد . آلبالو سریع زنگ به 115 ، گفتم زنگ بزن 125 ، مسیح گفت زنگ بزن 110
آویشن : « عقل کل 110 پلیسه »
مسیح : « خودم می دونم ، بیاد این حباب رو ببره دیگه »
خلاصه حدود نیم ساعت بعد آلبالو و هدی تو بیمارستان بودن و بقیه تو خونه
معلوم بود زارا گشنشه ، هی به غذا نگاه می کرد ، هی به فیلمی که داشتیم می دیدیم . پا شدم غذا رو جمع کنم که گفت : « نه ، نه ، من خودم جمع می کنم »
گفتم باشه : « باشه »
داشت که می برد ، یک هو دستش رو کرد تو غذا و بعد تو دهنش ، اعصابم خورد ( یا خرد ؟ ) شد و سریع جیغ کشیدم ، مسیح که خودش گفته همیشه پای یوتوب نیست ، پای ویمئو بود ، بد جوری پرید بالا ، آویشن عین خیالش هم که نبود داشت به مسیح می خندید . به عربی گفت : «خذ هذا إلى المستشفى » منم عصبانی شدم و گفتم : « از اینجا به بعد برنامه برای شما به صورت دوبله شده پخش خواهیم کرد » منم کم کم داشت گشنم می شد ، یک لحظه به آویشن نگاه کردم و گفتم : « می دونید ، یک فیلمی دیده بودم ، یکی از گشنگی اون یکی رو خورد ، اسمش خوب بد جلف 3 بود »
آویشن : « خب اول من باید تو رو بخورم بعد مسیح من رو ، بعد زارا مسیح رو . »
من : « فعلا می بینیم » یک گاز زدم روی بازوی آویشن
آویشن این شکلی شد :

حباب از اتاق در اومد و محکم وایساد و گفت : « همه سکوووووووووووت ، غذا های من دونه دونه بیایند تو بشقاب »
زارا از پشت افتاد روی صورت حباب و ا پشت موهاش رو کشید ، من ترسیدم و رفتم تو اتاق ، سریع در رو هم بستم . وقتی برگشدم آویشن روی زمین غش کرده بود و می گفت : « الآن دجاجة أم ديك؟ » ( ببخشید نرسیدم ترجمه کنم ، گفت مرغی یا خروس ؟ )
حباب دیگر نبود ، فقط یک مرغ بود که قد زارا بود و زارا غش کرده بود . گفتم حباب کو ؟ آویشن کل ماجرا رو تعریف و هی می خندید . در آخر فهمیدم ایشون حباب بودن :

من روی مبل دراز کشیدم ، حالم داشت بد می شد که زارا یک لحظه بیدار شد و آویشن رو نگاه کرد که دستش رو روی مبل تکیه داده بود و داشت می خندید . گفت : « خواب بودم دیگه ؟ » آویشن : « نه خیر عزیزم »
دوباره حباب رو نگاه کرد و دوباره افتاد رو زمین ، حباب داشت گریه می کرد . این وسط مسیح کجا بود ؟ تو اتاقش بود و اصلا نفهمیده بود ، حباب داد زد مسیح و مسیح وقتی حباب رو دید ، رودهبر شد . بعد گفت اشکال نداره ، برات یک نقاب درست ، حسابی درست می کنیم . من یک لحظه به خودم گفتم : « عقل کل این شوخی رو قسمت قبلی کردی ، بی نمک . » آقا خلاصه بگم که مثل مسیح یکجوری جمعش کردیم و هدی و آلبالو وقتی برگشتند هیچی نفهمیدند .
یک روز بعد :
می خواستیم همه با هم آلمانی یاد بگیریم ، پولامون رو گذاشتیم رو هم و رفتیم تو کلاس زبان آلمانی ثبت نام کردیم ، شنبه ، دوشنبه ، چهارشنبه ، سه تا 5
اولین جلسه که وارد شدیم کلاس خیلی خوب بود ، با یک نفر به نام میا هم آشنا شدیم
اول جلسه دوم ازش دعوت کردیم بیاد تو کمپ و وقتی آمد همش سر ویرگول بود ، یعنی رکورد پای وب بودن حباب رو هم شکاند
ولی جلسه دوم :
معلم : « طاها ، احوال پرسی به آلمانی ؟ »
طاها : « اسلام علیک ، احلا و سهلا ؟ »
معلم : « امیرمحمد ، خوابدین به آلمانی ؟ »
من : « اسپلینگ »
معلم : « مسیح ، له آنتو دینیو یعنی چی ؟ »
مسیح : « Pice out »
معلم : « نگین ، چه او ده لینو یعنی چه ؟ »
نگین : « تولد سیزده سالگی من »
معلم : « هدی و حباب با هم آلمانی سلام علیک کنند »
حباب : « سلام »
هدی : « علیک »
معلم : « .. ( برعکس پیدا ) شید بیرون » و با یک اردنگی پرت شدیم بیرون
تازه 5 هزار تومان من رو ندادند ????
اگر کسی ناراحت شد ، بگه حذفش کنم
امیدوارم خوشتون اومده باشه ، خیلی ها دوست داشتند باشند ، قسمت بعدی چند نفر اضافه خواهند شد
تا پست بعدی .... خدانگهدار
یه ثانیه نشد نخندم??? عالییییییییی بود??
چقدر تخیلتون خوبه شماها :)
دست پخت... هیچ کس به پای من نمیرسه =)
اصن برا خودم کدبانو(کدآقا؟)یی هستم =)
بله ؟
من خودم که خوشم نیومد ، ولی خوشحالم که خوشتون اومده (:
من ؟ همش یکسری کپی بی سر و پا و یکسری چرت و پرت بود
دست پخت من به پای تو می رسه ، یک تخم مرغ خامی درست می کنم لذت ببری
دیگه این رو نمی دونم
موفق باشید
کلی خندیدیم!
حباب ازت عقب موند!
فک کنم تا هزارم شخص مفرد هم ادامه پیدا کنه، منتظر بقیه شم :)
موفق باشویـــــــ :)
خداروشکر
اون اصلا تا حالا به گرد پام نرسیده
من به هزار و یکم شخص مفرد فکر می کنم
شما قسمت بعدی اضافه خواهید شد ( امروز عصر منتظرش باشید )
موفق باشید
به امید روزی که منتشرش کنی?
آخجون??(از همین الان منتظرم)
همچنین
امیرمحمد عالی بود!?
چه خوب که زود منتشرش کردی!
منتظر ادامه هستم!!!
دوباره میگم خیلی خوب بود!??✌?
خوشحالم که خوشتون اومده (:
اگر وقت یاری کنه ، زود بقیه اش هم منتشر می کنم
موفق باشید !
من برم به درسام برسم?
خوشحالم که آویشن به نظرش خیلی خوب بوده
برو ، منم دارم ولی نمی رم ???
منم یک هو یک لامپ اومد بالای کلم
هی دارم به خودم پوزخند می زنم تو داستان!???
آشپزیم همینه واقعا!????
آخ آخ این مرغه رو دیدم خواستم بیام بغلش کنم!!!????
عاشق مرغ و خروسم! اصلا حیوون درونم خروسه! در پروفایل هم که می بینید!?
مسیح گفت زنگ بزنین 110 بیاد منو ببره؟؟؟
حس می کنم شما ما رو مثل ریچارد هموند و جرمی کلارکسون می بینین!
یا سگ و گربه!
(چرا همتون فکر می کنین ما فقط با هم دعوا می کنیم و برای همدیگه کخ میریزیم!؟؟)
در آخر عاووولللللللی بود!
من زنده ام ، چرا به روحم ؟ به خودم
منم به خودم پوز خند می زنم
اون هم اصلا فکر دعواتون نبودیم ، فقط برای طنز بود . ولی حتما کمی دعواتون رو کمتر می کنم
خوشحالم که خوشتون اومده
موفق باشید
اتفاقا خیلی باحاله!
مبارکت باشه ایشالا به شادی استفاده کنی!????
من تا را خواهم کشت ×_× راستی چی بلدی درست کنی ؟ قسمت بعدی نیاز دارم
...
« از اینجا به بعد برنامه برای شما به صورت دوبله شده پخش خواهیم کرد »
احیانا اینجا کپی از فیلم خوببدجلف ۳ رادیو اکتیو قسمت ۱ نیست؟
موفق باشی؛)
بود ، خیلی هم بود
موفق باشید
جالب بود ?
کــلی خندیدمـ??
حتما ادامهـ بدهـ??
خیلی عالی که خوشتون اومده (:
حتما !
موفق باشید
فقط اونو هم قماش ما نکن ما گند می زنیم اون با تعاریفش از خودش فک نکنم!
عالی بود!!
ممنون
موفق باشید (:
خدا رو شکر
موفق باشید
حباب : « سلام »
هدی : « علیک »
این قسمتش خدااا بود??
خیلی خیلی باحال بود این پارتش!
ادامه ده که محتاج خنده ایم
راستی اکه میشه دیگه خشم شب نزن یهویی اسم و عکست و باهم عوض نکن.باور کن اگه تو پستم کامنت نذاشته بودی برای همیشه گمت کرده بودم.!
خلاصه که مرسیوووو
خدافظیووووو
خودم هم از اون خیلی خوشم اومد
خب دیدم همه اسم دارند به جر من ، منم عوض کردم
نقش شما هم قسمت بعدی بدجور پررنگ می شه ( سوژه اصلی )
خواهشیووووووو
موفق باشید (:
هم میخوام پست بعدیت زودتر برسه هم میخوام نرسه
چیکار باید بکنم؟