دانشجوی ادبیات نمایشی؛ منتقد فیلم. تجربهگر کارگردانی و نویسندگی تئاتر. کاوشگر تلاقی کلمات و تصاویر.
هژمونی فرم و حس
شاهکاری است توأم با درخششی ابدی و همان چیزی است که سینمایش گویند. کمدی-رمانسی شریف که در اوج سادگی، پیچیدهترین مضمون انسانی یعنی «عشق» را، با هژمونی فرم و حس، بر جان مخاطب مستولی میسازد. اثری با صورتی ساده و سیرتی ژرف که سیالگونه از تکنیک خودآگاه به فرم ناخودآگاه رسیده و از پس زیست هنری مؤثر، در ساحت حس شکوفا میشود. لوبیچ از میزانسن، سینماتوگرافی و حتی موتیف فرم میگیرد و حقیقت ظریف عشق را در بستری همانقدر لطیف و توام با تعلیق متبادر میسازد. این فیلم صحهای است بر عدم لزوم جدایی سرگرمی از هنر که اگر بنا باشد تا تقسیمبندی مرسوم مخاطبین سینما به خاص و عام را بپذیریم، میتوان گفت این فیلم برای هر دو دسته نگاهی است به کنه سینما. اثری که همهچیز را میتوان در آن یافت، از فیلمنامه و کارگردانی گرفته تا فیلمبرداری و بازیگری. «مغازه گوشه خیابان»، در گوشه خیابان خاصی واقع نیست و درست آنجایی میایستد که یک اثر سینمایی، یا بهتر بگوییم یک اثر هنری، میایستد و تا سینما هست میتوان در هر زمان، مکان و زیست فرهنگیای از آن لذت برد.
✍️ عرشیا برجعلی
مطلبی دیگر در همین موضوع
نقدی بر نمایش شرقی غمگین
مطلبی دیگر در همین موضوع
آغاز لوسیدا
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
چه شد که این شد؟