در کار کلام
معرفی شاهکاری دیگر به نام Jigokuraku
«در ابتدای تاریخ کسی پیروز است که از مرگ خوفی ندارد. اما در انتهای آن کسی برنده میشود که در همان آن که خوف دارد، بر خوف خود غلبه کرده باشد.»
این جمله احتمالا به خودم تعلق داشته باشه. مشخصا دارم به زیستن در وضعیت تعلیق مابین خوف و رجاء اشاره میکنم.
میگم احتمالا به من تعلق داشته باشه، چون نمیدونم قبل من هگل این رو گفته یا نه. میدونم هگل گفته اول تاریخ کسی برنده میشه که در جنگ نشون میده از مرگ ترسی نداره. برنده به بازنده ظلم میکنه و در نتیجه این ظلم، خودآگاهی و رضایت خودش رو از دست میده تا اینکه بازنده اول جنگ به خودآگاهی میرسه و بساط ظلم رو برمیچینه.
نمیدونم هگل در مورد خوف و رجاء حرفی زده یا نه (اما اگه حرف زده، نوش جونش. واقعا لیاقتش رو داشته که همچین جملهای بگه).
با این مقدمه، میرم سراغ انیمه شاهکار Jigokuraku.
در مورد این انیمه قبلا در کانال تلگرامم صحبت کردم. مفصل هم حرف زدم. اما همین امروز به این نتیجه رسیدم که در این انیمه هم کسی که چیزی برای از دست دادن نداره به دست کسی که چیزی برای از دست دادن داره، شکست میخوره.
در این انیمه، کسی که مرگ نداره، یعنی درک و ترسی از مرگ نداره، به دست کسی که از مرگ ترس داره اما به ترسش غلبه کرده، شکست میخوره.
پ.ن 1: حالا به آثار هنری دینی این حکومت نگاه کنید. کلی پول حروم میکنند تا آشغالی به نام یوزارسیف بسازند.
ژاپنیها در یه سطح دیگهاند. تو انیمههاشون در مورد زیستن در وضعیت خوف و رجاء صحبت میکنند. بهت یه الگو نشون میدن. نشون میدن یه انسان چطور به همچین مقامی میرسه.
پ.ن 2: تحلیل انیمه در کانال تلگراممه. شاید بعدا در اینجا هم منتشرش کردم. اما اگه کسی خواست، بگه تا اینجا هم بذارم.
پ.ن 3: ببینید محمد کیه که 1400 سال پیش اینها رو فهمیده.
محمد اونجور، بعد اینها اینجور.
مطلبی دیگر از این انتشارات
طریق طغیان علیه بیمعنایی زندگی (یا نیهیلیسم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
ابر فراموشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک کودک بازیگوش (برای سارا و هانا و همه کودک-زنان)