چرا اعدام؟

مقدمه:
اول حکمت اعدام رو که از مطالعه حکمت هگل بهش رسیدم، بیان می‌کنم و بعد نقد خودم رو به یکی از قوانین مرتبط با اعدام جمهوری اسلامی مطرح می‌کنم.
و اینکه این متن هم حق‌الزحمه می‌خواد.
5859831092273019
IR75 0180 0000 0000 5225 5085 36
به نام حمیدرضا مصیبی

جماعت ساده‌لوح شروع کرده به مزخرف‌بافتن در مورد اعدام. یه سری آدم احساساتی به تقلید از غرب میگن اعدام بده. برای مثال به این مزخرفات بی‌سوادان حاضر نشسته در دیده‌بان آزار نگاه کنید (بدبختی من اینه که گیر این معترضان بی‌سواد افتادم).

اما چرا اعدام باید باشه؟

از هگل فهمیدم که اعدام لازمه آزادی همه است. منظورم از همه فرد و جامعه است و منظورم از فرد، هم خود مجرمه و هم فردی که جرم علیه‌اش انجام شده. برای اینکه نشون بدم چرا اعدام لازمه، اول دلایل مخالفان اعدام رو مطرح می‌کنم و پوچی این دلایل رو آشکار می‌کنم.

مخالفان چرا میگن نه به اعدام؟ سه دلیل دارند.

  • دلیل اولشون اینه که این حکم با حذف فیزیکی مجرم، امکان اصلاحش رو از بین میبره.
  • دلیل دوم اینه که اعدام بازدارنده نیست. حرفشون اینه که اگه به جامعه نگاه کنیم، اعدام نقش بازدارنده در جلوگیری از جرم قتل نفس نداشته.
  • دلیل سوم هم اینه که برگشت‌ناپذیره. به قول خانم پارسافر، «مجازات مرگ به دلیل ذات و ماهیت خود در صورت اجرا، هیچ راه بازگشتی ندارد و به همین دلیل، وقوع یک اشتباه کوچک در روند قضایی، کافی است که منجر به مرگ یک انسان بی‌گناه شود» و «روشن است که تبرئه، آزادی و جبران خسارت چنین افرادی تنها زمانی قابل انجام است که آن‌ها در قید حیات باشند و اعمال مجازات مرگ در چنین مواردی، تفاوتی با قتل عمد نداشته و به معنی مشخص، مصداق مجازات بی‌گناهان است. چرا که مفهوم درست عدالت، فقط این نیست که همه ی گناهکاران به مجازات برسند، بلکه این است که هیچ بی گناهی، مجازات نشود.»

هر سه دلیل پوچ‌اند.

پوچی دلیل سوم رو در بحث با خود خانم پارسافر نشون دادم (به این بحث مراجعه کنید). به طور خلاصه حرفم اینه که همین ایرادی که بر اعدام می‌گیرند، یعنی برگشت‌ناپذیری، بر مجازات جایگزینی که مخالفان اعدام پیشنهاد میدن (که زندانه) هم صادقه. زندان هم درست به اندازه حکم اعدام برگشت‌ناپذیره. فرض کنید من به خاطر خطای قاضی، به اشتباه و به اتهام قتل نفس، به مدت سی سال به زندان بیفتم. کسی میتونه خسارت من رو جبران کنه؟ چطور میخوان خسارت من رو جبران کنند؟ آزادی من به مدت سی سال ازم گرفته شده. صرفا به دلیل اشتباه قاضی من سی سال از حق سلب‌ناشدنی خودم که آزادی خودم باشه، محروم شدم. چطور میخوان جبرانش کنند؟

این سوال رو از هما پارسافر و علی آقا پرسیدم. علی آقا گفته که با 500 میلیارد جبران میکنند. من هم جوابش رو دادم. به این بحث نگاه کنید.
یه نکته دیگه هم اینه که در بحث با خانم پارسافر به اشتباه از اصل تساوی جرم و کیفر (یا مجازات) استفاده کردم. درستش تناسبه: اصل تناسب یا هم‌ارزی جرم با کیفر.

با یه حکم دیگه پوچی دو دلیل اول و دوم رو نشون میدم. حکم اینه:

هدف از مجازات نه بازدارنگیه و نه اصلاح. هدف فقط و فقط محروم کردن فرد مجرم از یه سری از حقوق سلب‌ناشدنیشه.

هدف از مجازات بازدارندگی نیست چون اگه حکومت مجازات رو به قصد بازدارندگی اعمال کنه، با انسان به منزله موجودی زبان‌نفهم برخورد کرده. کسانی که خیال می‌کنند مجازات باید بازدارنده باشه، انسان رو حیوانی در نظر می‌گیرند که باید از طریق حکومت ترس کنترلش کرد. کسی که باور داره مجازات باید بازدارنده باشه، انسان رو موجودی نامعقول و ناآزاد در نظر می‌گیره، یعنی موجودی که نمیشه از طریق کلام قانعش کرد که درست رفتار کنه و باید از طریق ترسوندنش تحت تسلط درآورد.

این یعنی اینکه اصلا قرار نیست اعدام بازدارنده باشه. هیچوقت قرار نبوده اعدام بازدارنده باشه. این نشون میده دلیل دوم این جماعت پوچ پوچه.

اما در مورد دلیل اول، یه بحث با یکی از مخاطبان تلگرامم داشتم. بحث خوبی بود. خود بحث رو میذارم. چون مباحث مهمی توش مطرح شد. مثلا نقدی که به یکی از قوانین جمهوری اسلامی دارم، در این بحث مطرح شده. بحث از اونجا شروع شد که

گفتم:
«کمترین سوادی در زمینه حقوق ندارند، ادعاشون گوش فلک رو پر کرده.
هما حتی نمیدونه مجازات برای چی هست.
مدعیه قاتل رو باید بفرستیم در زندانی که مجاز باشه توش خودش رو شکوفا کنه. میخواد قاتل رو بفرسته زندان تا ادامه تحصیل بده.
میخواد به قاتل پاداش بده.
اما اگه بهشون بگم مقلد غرب، بهشون برمی‌خوره.
یکی باید به این احمق‌ها بگه که فلسفه مجازات محروم کردن فرد از یه سری حقوق و آزادی‌هاست. نه اینکه تازه فرصت تحصیل هم در اختیارش بذاری.
چرا اینها اینقدر گاوند؟»

گفت:

«ولی نباید اعدام بشه، اعدام اصلاح نیست تموم شدنه»

گفتم:

«مساله اینه که فلسفه مجازات مجرم اصلا اصلاح نیست.
هدف از مجازات اصلاح نیست.
مجرم حقی رو زیر پا گذاشته. در نتیجه، به خاطر خود حق و البته آزادی خود مجرم، باید از یه سری حقوقش محروم بشه. این محروم‌شدن به خاطر اصلاحش نیست. این محروم شدن نتیجه منطقی کار خودشه. لازمه آزادی خودشه.
من اگه از سر اراده و آزادانه جرمی مرتکب بشم، باید مجازات بشم.
البته وقتی از جرم صحبت میکنیم، از کسی حرف میزنیم که آگاهانه و خودخواسته و بدون اجبار یا اضطراری جرمی رو مرتکب شده.
انسان در دوره کودکی زمان تربیتشه. در اون مدت کودک هر اشتباهی بکنه، هدف اصلی باید اصلاحش باشه.
اما وقتی دوره تربیتش گذشت، اگه از اون به بعد اشتباهی مرتکب بشه، جای اصلاحش نیست. باید مجازاتش کنی.
البته میتونی در این مجازات به اصلاح هم نظر داشته باشی. اما هدف از کیفر یا مجازات اصلاح نیست.
در نتیجه، لزومی نداره قاتل (البته قاتلی که آگاهانه میکشه) اصلاح بشه.
قاتل غیر خودش رو از حیاتش محروم کرده. در نتیجه، باید از حیاتش محروم بشه.»

گفت:

«دقیقا کی گفته فلسفه‌ی مجازات اصلاح نیست؟ دقیقا فلسفش اصلاحه. حتی اسلام هم که میگه مجازات می‌کنیم تا تطهیرتون کنیم. بعد تو میگی هدفش اصلاح نیست»

گفتم:

«باید دقیقتر بشیم. کسی که جرمی رو مرتکب شده، با اراده خودش بوده یا نه؟»

گفت:

«اسلام میگه در دوران قحطی نباید دست کسی رو به خاطر دزدی قطع کرد. این یعنی چی؟ یعنی شرایط محیطی که منجر به اون جرم شده رو لحاظ میکنه. چون اراده تحت تاثیر محیطه»

گفتم:

«اشتباه برداشت نکن.
اصلا در اسلام قطع دست دزد شرایطی داره. مثلا اگه فردی به دلیل رهایی از مرگ دزدی کنه، دستش نباید قطع بشه.
این یعنی چی؟
یعنی اینکه فردی که در شرایط اضطرار دزدی میکنه، عملش از سر اراده نبوده. عملش عملی آزاد نبوده. برای همین مستحق مجازات نیست. البته این فرد رو میشه به زندان فرستاد. اما با این هدف که در اونجا بهش کار داد. با این هدف که در اونجا بهش مهارتی برای زندگی یاد داد.
اما کسی که خواسته و آزادانه اختلاس میکنه چی؟ این فرد باید مجازات بشه.
و این مجازات برای اصلاحش نیست. چون از سر اراده بوده.
حالا مجازات هر چی باشه (قطع دست یا محروم شدن از حقوقش)، اما فرد باید مجازات بشه.
این مجازات تطهیرشه. مجازات با هدف اصلاحش نیست. ما با محروم کردن مجرم از یه سری حقوقش، تطهیرش میکنیم.
معنی تطهیر رو درست باید بفهمیم. فرد مجرم (البته کسی که آزادانه جرمی رو مرتکب میشه) عملی برخلاف حق یا آزادی یا عدالت انجام میده. مجرم آگاهانه عدالت رو زیر پا گذاشته. لازمه تطهیر خود اون فرد اینه که بابت اون عمل مجازات بشه و این مجازات صرفا یعنی متناسب با جرمش، از یه سری از حقوقش محروم بشه. اینجا هدف اصلاح نیست.»

گفت:

«اگه کسی به خاطر فشار روانی رفته مرتکب قتل شده، آیا این ارادی بوده و باید اعدامش کرد؟»

گفتم:

ده طور کلی، لازمه مجازات آزاد بودن فرده.
یعنی حکومت تنها در صورتی حق داره افراد رو بابت جرائمشون مجازات کنه که از پیش بهشون آموزش‌های لازم رو داده باشه.
من یه مدت در جنوب شهر تهران با یه سری از نوجوانان و جوانان خلاف پایین شهر سروکله زدم. البته نمیتونم بگم رابطه‌ام باهاشون خوب بود. اما از دور نگاهشون کردم. حتی یه ذره هم تربیت نداشتند. رفتارشون کاملا تحت تاثیر امیال و غرایز جسمانی بود. حتی یه ذره عقلانیت هم نداشتند.
این صرفا به این دلیل بود که از قبل آموزش ندیده بودند. تو مدرسه کسی بهشون یاد نداده بود چطور درست فکر کنند. تو خانواده هم کسی بهشون یاد نداده بود.
وقتی حکومت از این وظیفه تربیتی غفلت کرده، حق نداره مجازات کنه. تو این شرایط، هدف باید اصلاح باشه. قبول میکنم.
حالا در مورد سوالت:
اگه اون فرد از قبل آموزش دیده بوده، طبیعتا باید مجازات بشه. چون اگه آموزش دیده بوده، حق نداشته کنترل خودش رو از دست بده.
اما اگه هیچوقت آموزشی ندیده، نه.»

و در ادامه، من مجددا

گفتم:

«با یه مثال ساده توضیح میدم که چرا هدف از مجازات یا کیفر مجرم نباید اصلاح باشه.
یه رابطه دوستی یا همکاری رو در نظر بگیرید.
من وقتی با یه نفر وارد رابطه دوستی میشم، طبیعتاً در ابتدای امر از همدیگه شناخت کاملی نداریم. یعنی اینجوریه که در بدو امر دو غریبه‌ایم که هنوز با اخلاق و اصول یا خطوط قرمز هم آشنا نیستیم.
حالا فرض کنید من ناخواسته از خطوط قرمز طرف مقابلم رد بشم. اون طرف باید چه برخوردی بکنه؟ اگه آدم باشه، حسن نیت نشون میده و یه تذکر دوستانه میده تا خودم رو اصلاح کنم. من اگه آدم باشم، خودم رو اصلاح میکنم.
اما اگه آدم نباشم، مجددا از خط قرمزش رد خواهم شد.
این بار طرف مقابل حق داره من رو مجازات کنه.
مجازات چیه؟ قطع رابطه. طرف حق داره من رو از خودش محروم کنه.
این محروم کردن دیگه با هدف اصلاح نیست. البته ممکنه من در اثر این کار اصلاح بشم. اما هدف اصلاح من نیست. من خلاف کردم و باید محروم بشم. همین»

گفت:

«خب تو همینو نمیفهمی، کسی که بار اول ی اشتباه رو کرده باید مجازات بشه یا اصلاح؟»

گفتم:

«ببین بالا گفتم در رابطه، اشتباه اول قابل اغماضه. باید فرض کنیم طرف ناآگاهانه اشتباه کرده. برای همین با یه تذکر اصلاحش میکنیم و این اصلاح از طریق آگاهی‌بخشیه.
در جامعه هم همین رخ میده.
انسان در دوره نوزادی و کودکی و نوجوانی خودش به چشم موجودی نابالغ نگریسته میشه.
دلیل این تقسیم دوران زندگی انسان به دو دوره بلوغ و عدم بلوغ چیه؟
دوران عدم بلوغ دوره‌ایه که فرض میکنیم انسان هنوز با خطوط قرمز آشنا نیست و برای همین اگه اشتباهی کرد، مجازاتش نمی‌کنیم. البته اصلاحش میکنیم و درست‌ترین صورت اصلاح، اگاهی‌بخشیه. والدینی که کودکشون رو میزنند اشتباه میکنند.
اما از یه زمان به بعد، فرض میکنیم دوره عدم بلوغ تمام شده و دوران بلوغ شروع شده. ویژگی دوران بلوغ اینه که فرد به چشم موجودی عاقل و بالغ نگریسته میشه. این دوران، دورانیه که فرد دیگه با تمام خطوط قرمز آشنا شده و جمع ازش انتظار داره ازشون رد نشه. اگه رد بشه، مجازات میشه»

گفت:

«چرت نگو، اگه ی بچه بزنه ی بچه دیگه رو بکشه، نگهش میدارن تا ۱۸ سالش بشه بعد اعدامش میکنن»

گفتم:

«مگه من از حقوق کیفرس ج.ا. دفاع کردم؟
این حرف‌هایی که زدم، همه رو بر مبنای فلسفه هگل میگم.
همین کتاب اصول فلسفه حق در مورد این مسائله.
ج.ا. اگه این کار رو میکنه، اشتباه می‌کنه.
باید جنگید برای اصلاح این قانون.»

گفت:

«جمهوری اسلامی دقیقا بر مبنای اسلام عمل میکنه. اسلام طفل صغیر رو نمیبخشه»

گفتم:

«قرآن گفته؟
اگه نگفته، باید تغییر کنه.
اگه قرآن هم گفته باشه، باید ببینی مسأله چی بوده.
مثل قضیه حد حجاب. تفسیر فقها از آیات حجاب اشتباهه. مطمئنم اگه در قرآن باشه، تفسیر اینها از قرآن اشتباهه.
اگرچه که بعید می‌دونم قرآن در مورد این مسأله حکمی داده باشه»

پایان بحث.

فکر نمیکنم لازم باشه چیز بیشتری بگم.