کیمیاگر تمام‌فلزی: جدال دو مکتب توحیدی


اگه بخوام این انیمه رو در یه کلام توصیف کنم، میگم:

یک شاهکار حماسی دیگر از سرزمین آفتاب تابان.

«کیمیاگر تمام‌فلزی» یه قصه عادی داره، یعنی با یه قصه مواجهیم که زیاد ازش گفته شده. قصه اینه: یکی از مخلوقات انسان برای رسیدن به آزادی تلاش می‌کنه تا نوع بشر رو به زیر بکشه و حاکم مطلق جهان بشه. در ادامه، بین انسان و مخلوقش جنگ شکل می‌گیره.

در بعضی از این قصه‌ها، انسان خوبه و در بعضی دیگه، مخلوق انسان طرف خوب ماجرا است.

مثلا اگه West World رو دیده باشید، ماشین، آدم خوبهِ قصه است.

اما کیمیاگر یه چیزی فراتر از این قصه هم داره. در این حماسه، شاهد جدال دو مکتب فکری در مورد آزادی هستیم، چون انسان و مخلوقش در اصل مظهر مکاتب فکری مختلف در مورد آزادی هستند.

هر دو مکتب، توحیدی‌اند و اعتقادی به پلورالیسم یا کثرت‌گرایی محض (یعنی کثرت بدون وحدت یا همون چیزی که لیبرال‌ها بهش معتقدند) ندارند و آزادی و بالتبع‌اش، آزادی درون جامعه رو در رسیدن به وحدت می‌بینند. اما، یکی‌شون به وحدت بدون کثرت اعتقاد داره و دیگری به وحدت در درون کثرت.

میتونم بیشتر از این در مورد قصه حرف بزنم، میتونم چیزی هم نگم. بیشتر از این حرف بزنم، اسپویل میشه. برای همین فعلا در همین حد در مورد ماجراهای قصه میگم. خودتون ببینید و از کشف نکات حق قصه لذت ببرید. از کشف لذت ببرید.

این قصه برای ما بسیار آشنا است. اصلا علت اینکه بهش می‌پردازم، اینه که من هم الان درگیر چنین جنگ و جدالی با طرف‌داران حکومت هستم.

جدال من با معترضان معلوم نیست بر سر چیه. یعنی هنوز نفهمیدم این معترضان به چی اعتقاد دارند. احتمالا هیچ اعتقادی ندارند.

اما جدالم با حکومت و طرفدارانش دقیقا بر اساس همین نگاه به آزادی و مقولاتی مانند وحدت و کثرته.

متاسفانه، انقلاب اسلامی در کشوری پیروز شد که مردمانش از قدیم‌الایام به وحدت بدون کثرت اعتقاد داشتند. این رویکرد حتی در زمان هخامنشی هم وجود داشته.

هخامنشی‌ها خواهان امپراتوری بودند و حاضر نبودند مردمی مستقل وجود داشته باشند. اما یونانیان که در ابتدا به وحدت در درون کثرت معتقد بودند، در برابرشون ایستادگی کردند و تسلیم حکومت ایران نشدند. برای همین بود که ایرانی‌ها تلاش کردند در بین یونانی‌ها تفرقه بندازند و حکومت کنند.

بعدا و با ظهور سوفیست‌ها در دموکراسی آتن و سایر دموکراسی‌ها، یونانیان به کثرت رسیدند. حالا یه سوال اینه که آیا حکومت ایران در ظهور سوفیست‌ها نقش داشته یا نه؟
یه نکته جالب دیگه هم اینه که سقراط و افلاطون و ارسطو دقیقا در همین زمان ظهور میکنند و همه‌شون به وحدت در کثرت باور دارند. در عمل به وحدت در کثرت باور دارند. طبیعتا نظرشون هم در مورد مسائل مختلف همینه.

میتونم به ساسانی هم ارجاع بدم. ساسانی هم همین مشکل رو با روم داشت. البته در اون زمان خود رومیان هم به وحدت بدون کثرت اعتقاد داشتند.

در این زمان محمد ظهور میکنه. محمد کسیه که به وحدت در کثرت معتقده. شاهدش اینه که در حکومت محمد مسیحی و یهودی حق حیات دارند. البته در این حکومت چون مسلمانان غالب‌اند، حکومت رو در دست دارند، اما به حقوق مسیحی و یهودی (یعنی، غیر خودشون) تجاوز نمی‌کنند.

محمد در اصول وحدت‌گرا است و در فروع، اجازه میده کثرت باشه.

اختلاف نگاه توحیدی و نگاه کثرت‌گرا در همین جاست. کثرت‌گرا معتقده حتی در اصول هم باید اجازه بدیم کثرت وجود داشته باشه.

اما این مسلمانان ایرانی نمیخوان اجازه بدن در فروع کثرت باشه. جلال و دسته‌اش شاهد این قضیه‌اند.

متاسفانه، از اونجایی که مسئولان این حکومت اسلامی از بین مردم ایران انتخاب میشن، رویکردشون به وحدت همین وحدت بدون کثرته.

حرف بیشتری لازم نیست. فقط یه نکته در مورد نتیجه این جنگ و جدال بگم. در قصه کیمیاگر در نهایت وحدت در درون کثرت پیروز میشه. چون همیشه تاریخ اینجور بوده که در نهایت، وحدت در درون کثرت بر وحدت بدون کثرت پیروز شده.

پ.ن: من به مکتب «وحدت در کثرت» تعلق دارم. اگه می‌خواهید ببینید این نگاه این مکتب به مقولاتی مثل دوستی و عشق و زندگی چیه، توصیه میکنم انیمه رو ببینید. به ادوارد الریک و دوستانش دقت کنید. مطمئن باشید ادوارد الریک لیبرال نیست.