معمار و پژوهشگر کیفیت محیطی
نقش کیفیت محیطی در افزایش تعلقپذیری محیطهای شهری
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که بودن در فضایی شما را به شدت تحت تاثیر قرار داده و احساس مثبتی را برایتان ایجاد کند. قرارگاه رفتاری، معیار سنجش فضا است و میزان متمایز بودن یک محیط با محیطی دیگر. فضای شهری به عنوان زیر مجموعهای از فضای عمومی به مثابه صحنهای است که فعالیتهای عمومی زندگی شهری در آن به وقوع میپیوندد. این فضاهای پویا در مقابل فضاهای ثابت و بیتحرک محل سکونت، اجزای اصلی و حیاتی یک شهر را تشکیل دادهاند. بدین ترتیب میتوان گفت که فضای شهری عرصهای برای عموم مردم است؛ فضایی به دور از لبههای مرزها و حدها.
آنچه مسلم است این است، که فضای شهری فضایی است که ساکنان یک شهر بدون محدودیت سن و جنسیت بتوانند در آنجا به تعاملات اجتماعی پرداخته و به آن حس تعلق داشته باشند. در واقع در فضاهای شهری، اصلیترین دلیل برای برقراری روابط اجتماعی همان پیوندجویی اعضا و ایجاد حس تعلق به مکان است.افراد بر اساس منافع خود، ارتباطات اجتماعی مختلف را شکل داده و بر اساس توقعات، هنجارها و عملکرد معین خودشان در آن به نقشآفرینی می پردازند. بنابراین، شرایط حضور یک فرد در مکان و در کنار همراهانش، عاملی تاثیرگذار بر تصمیم فرد برای ماندن یا ترک آن مکان است. حتی ممکن است مردم در جستجوی مکانهایی که در آن افرادی با خصوصیات مشابه آنها بهلحاظ طبقه، قوم، مذهب، الگوی زندگی، تحصیلات و ... وجود دارند، بپردازند. بنابراین، محیط باکیفیت شهری که پاتوقگون و مستعد ایجاد ارتباطات اجتماعی است، از الزامات جوامع کنونی میباشد.
عوامل ادراکی-شناختی فردی، در شکلگیری "حس تعلق به مکان" تاثیر بهسزایی دارند. در افراد، حس و عوامل درونی و بیرونی میتوانند باعث ایجاد حس تعلق به مکان شوند و برخی از خصوصیات موجود در فضا را افراد بر اساس تجارب، شایستگی و انگیزشهای خود تجربه کنند؛ حتی گاها این حس تعلق به مکان ریشه در عوامل فیزیولوژیک افراد دارد. این خصوصیات که از جمله فاکتورهای طراحی با رویکرد کیفیت محیطی هستند، شامل خوانایی و وضوح فضا، آرامش، ایمنی و امنیت محیط، رضایتمندی و آسایش فضایی بوده که عوامل ادراکی نامیده میشوند. همچنین نقش متغیرهای اجتماعی دیگر نظیر فرهنگ، نمادها و نشانههای اجتماعی نیز از اهمیت بالایی برخودار هستند؛ به طوری که تا قبل از سال 1978 عمده تحقیقات صورت گرفته حول محور عوامل اجتماعی در شکلگیری حس تعلق به مکان بوده است و متغیرهای کالبدی نظیر فرمها، اشکال، بافت و رنگ جایگاهی در تحقیقات نداشتهاند.
محققینی همچون راپاپورت، پروشانسکی، ریجر و لاواراکاس با پژوهشهای خود بر نقش عوامل کالبدی تاکیده نموده و اشاره داشتهاند که آنچه محیط کالبدی را به عنوان بستر تعاملات اجتماعی بیان میکند، از یک طرف نمادها و سمبلهای محیط مشترک اجتماعی است و از طرف دیگر قابلیت محیط در تامین و گسترش این بعد از نیازهای انسانی است زیرا در اصل همه انسانها دارای نیاز اجتماعی هستند و در هرم نیازهای انسانی در جستجوی حس تعلق می باشند. در این مرتبه از حس تعلق، محیط به عنوان بستر فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی است که در آن افراد، عناصر کالبدی را بر اساس ادراک و نظام ساختار شناختی خود کشف، تفسیر و تعبیر کرده و در اصطلاح به صورت جمعی از محیط رمزگشایی میکنند.
نحوه ارتباط در یک فضا به میزان قابل توجهی مبتنی بر پیشینه فرهنگی افراد است. افراد با فرهنگهای متفاوت و از کشورهای مختلف تمایل به سطوح متفاوتی از تعامل را به نمایش می گذارند؛ عدهای ترجیح میدهند برای صحبتهای غیر رسمی کنار هم بنشینند، در حالیکه افراد دیگر گفتوگوی چهره به چهره را ترجیح میدهند. یا اینکه نظر به تفاوتهای اساسی در شیوهی زندگی، نحوه برقراری تعاملات اجتماعی توسط افراد محلی و یا ساکنین کلان شهرها با یکدیگر متفاوت است.
معماران، طراحان محیط و طراحان شهری در طراحی فضاهای شهری، محیط را با هدف تامین فرصتهایی برای روابط اجتماعی تعریف میکنند و در عین حال در طراحیها به خلوت و کنترل قلمرو مکانی توجه می نمایند. برای برآورده کردن این نیاز، راهکارهای متفاوتی را میتوان در روند طراحی مورد نظر قرار داد. این راهکارها که تماما برای بهبود کیفیت محیط و ایجاد فرصت برای برقراری روابط اجتماعی میان کاربران میباشد شامل قرار دادن فضاهای عمومی در مرکز ساختمانها، طراحی راهروها با عرض کافی و امکان خلق پاتوقهای مناسب جهت توقف افراد در نتیجه دیدارهای تصادفی و از پیش تعیین شده، تعریف و حدس سناریوهای رفتاری محتمل، طراحی فضاهای نشیمن با در نظر گرفتن فاصله مناسب میان کاربران محیط و ایجاد امکان برقراری ارتباط اجتماعی و ایجاد فضای نشیمن مشترک در دفاتر اداری برای گردهماییهای رسمی و غیر رسمی میباشد.
از دیدگاه لویی سالیوان، حس تعلق به مکان از تعامل سه عنصر موقعیت، منظر، و درهمتنیدگی فردی ایجاد میشود که هر کدام از آنها به تنهایی برای خلق حس مکان کافی نیست. از نظر او شخصیت کالبدی، مالکیت، اصالت ساکنین، وسایل رفاهی، وجود المانهای طبیعی مانند آب، گیاه، آسمان و خورشید و فضاهای خصوصی و جمعی اجزای تشکیل دهنده حس مکان هستند. هر یک از این عوامل میتوانند با طراحی مناسب یک فضا، برای کاربران محیطی با کیفیت ایجاد و حس تعلق به مکان را خلق کنند. برای مثال، در جهت افزایش مالکیت فضاها و ایجاد حس تعلق، یک محیط باید متناسب با الگوهای رفتاری و نیازهای کاربران فضا طراحی شود. ایجاد حس نوستالژیک از دیگر عوامل با اهمیت در ایجاد حس مکان است. به همین علت، طراحی باید به گونهای صورت گیرد تا پلی شود میان زمان حال و گذشته انسان مانند بازسازی دوران کودکی. همچنین میتوان با ایجاد فضای شبه خانه با ارائه حریم خصوصی در طراحی فضاهای شهری حس امنیت را برای کاربر ایجاد کرد. علاوه بر این، توجه به پارامترهای مهم در تامین راحتی و آسایش با توجه با ساختار محیط میتواند آرامش روان کاربران را رقم زند.
نظر به موارد مطرح شده در این مقاله، میتوان گفت که به کارگیری رویکرد کیفیت محیطی در طراحی فضاهای شهری میتواند باعث ایجاد حس تعلق به محیط شده و تعامل متقابلی را میان فضا و کاربران ایجاد کند که به پویایی و مولد بودن فضاهای شهری میانجامد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
باغهای شفابخش در قلب شهرهای مدرن (بررسی پارک آندره سیتروئن پاریس)
مطلبی دیگر از این انتشارات
هوش مصنوعی و معماری
مطلبی دیگر از این انتشارات
مداخلات نرم در طراحی مراکز درمانی با رویکرد کیفیت محیطی