ترویج کتابخوانی؟

سلبریتی‌های نویسنده. نه نویسنده‌های سلبریتی!
سلبریتی‌های نویسنده. نه نویسنده‌های سلبریتی!

سِلِبریتی یا «چهره» به شخصی گفته می‌شود که معمولاً در زمینه‌های هنر، جنگ، علم، ورزش، رسانه، مدل، سیاست، ادبیات، مذهبی و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه، دارای نوعی سرشناسی و معروفیت خاص باشد. چنین شخصی به‌راحتی از طریق مردم به‌ویژه قشر جوان قابل شناسایی است و به رسمیت شناخته می‌شود.

سلبریتی‌های ما که بیشتر در فضای مجازی فعالیت می‌کنند و از طریق مجازی، به آنتن رسانه‌ی ملی راه یافته‌اند، اکثرا یا بازیگرند یا خواننده یا فوتبالیست. یعنی ما کمتر نویسنده‌ یا شاعری یا حتی دانشمندی را به عنوان سلبریتی می‌شناسیم. پس سلبریتی در جامعه‌ی ما صرفا یا فوتبالیست‌ها هستند یا خوانندگان و بازیگران.

اگر اهل دیدن تلویزیون و برنامه‌های سرگرمی (مثل خندوانه، برنامه‌های تحویل سال و...) بوده‌باشید، حتما متوجه شده‌اید که این سلبریتی‌ها صرفا چهره دارند؛ نه تخصص دیگری! نمی‌خواهم یادآوری کنم که فلان مجری اسم چند تن از مفاخر موسیقی را ردیف می‌کرد و خواننده‌ی سلبریتی یکی از آن‌ها را هم نمی‌شناخت؛ یا فلان‌بازیگر که حتی اسم یکی از کارگردان‌های مطرح جهان را هم نشنیده بود؛ یا مثلا مجری خندوانه، وقتی از دو پیشکسوت فوتبال خواست اسم دو تا نویسنده‌ی ایرانی را بگویند، چه‌شد و چه‌گفتند. همه‌ی ما خوب خاطرمان هست. پس دیگر نیازی به شاهد و سند نیست که سلبریتی ما اکثرا «نمی‌داند و نمی‌خواند».

در پرانتز عرض کنم که برنامه‌ی کتاب‌باز (خصوصا سری آخر) مهمان خوب و باسواد و کتابخوان و ویژه کم نداشت و حیف و صدحیف که دیگر پخش نمی‌شود.
در پرانتز عرض کنم که برنامه‌ی کتاب‌باز (خصوصا سری آخر) مهمان خوب و باسواد و کتابخوان و ویژه کم نداشت و حیف و صدحیف که دیگر پخش نمی‌شود.


حالا درد اینجاست که در برنامه‌ی مفید و محشری مثل «کتاب‌باز» هم بارها شاهد حضور همین سلبریتی‌ها بودیم. دعوتِ کتاب‌نخوان‌ها به یک برنامه‌ی کتاب‌خوانی، مثل این است که آرایشگری را بیاوری و بخواهی درباره‌ی عملکرد عروقِ مغزی صحبت کند! (با احترام به همه‌ی اصناف؛ این صرفا یک مثال بود برای درکِ بی‌ربطی ماجرا).

البته شاید سلبریتی کتابخوان هم داشته باشیم. اما تجربه ثابت کرده آن دسته از سلبریتی‌های باسواد و اهل درک، از آن کارهای عجیب و غریب در صفحه‌شان نمی‌کنند و حرف‌های شاذ و نادر نمی‌زنند که آنقدر شهره شوند تا لقب سلبریتی را از مردم بگیرند. نهایتا «یک انسان معروف» باقی می‌مانند و به «سلبریتی» (با معنایی که مدنظر ماست) تبدیل نمی‌گردند.

حالا که پخش برنامه‌ی کتاب‌باز به‌هر دلیلی متوقف شده و تلویزیون حتی همان یک‌ برنامه‌ی تخصصی را هم ندارد، اما آن‌روزها که این برنامه پخش می‌شد، من در جمعی از دوستان همین مسئله را مطرح کردم. عده‌ای می‌گفتند «این جریان مفید است. مردم اگر کتاب را دست کسی که دوستش دارند ببینند، به آن جذب می‌شوند.» این عقیده اگرچه تا حدودی درست است، اما آیا نباید بالاخره برای چیزهایی حد و حدود رعایت کنیم؟ آیا باید هرچیزی را دست هرکسی بدهیم صرفا برای جذب مخاطب؟ برای ترویج سواد از بی‌سوادان کمک بگیریم؟

اما چرا این سطرها را نوشتم:

این روزها که تلویزیون را روشن می‌کنی، (به هر دلیلی) کمتر سلبریتی می‌بینی. کاری به این ندارم که تلویزیون تقریبا برنامه‌ی جذاب و مفیدی ندارد و مخاطبانش را از دست داده، اما همین یک‌قدم که می‌توان نامش را «سلبریتی‌زدایی» گذاشت، به‌عقیده‌ی من اتفاق مبارکی‌ست.