کلماتی که به ذهنم می آیند.?
« you »
از کجا بگویم برایت از خوبی هایت که بی شمارند ! یا بودنت که این روز ها را قشنگ تر کرده است، یا از حرف هایت که مزه بهشت میدهند ، یا کارهای قشنگ و با ارزشی که برایم انجام میدهی، یا صدایت که با شنیدنش تمام غم و غصه هایم جلویش کم می آورند ، میخواهم بگویم حالم با تو عجیب خوب است.
این حال خوب را با هیچ چیز نمیخواهم عوض کنم . اصلا فکر کردن به تو و ماجراهای درونت هم قشنگ است.
بگذار بگویم ، تو تمام من را پر از شکوفه های صورتی رنگِ خوشبو کردی . ذهنم از تو پر شده است نمیتوانم به جز تو به چیز دیگری فکر کنم پس تمام کلمات ذهنم را از آنِ خودت کردی .
طبیعی است که از تو برای تو بنویسم و چه چیزی قشنگ تر از این ؟!
رها رادمهر _
مطلبی دیگر از این انتشارات
کاش زندگی هم یه جوری بود که وقتی از لحظهای خسته میشی همون لحظه بتونی موقعیتت رو تغییر بدی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
حقیقت این است...
مطلبی دیگر از این انتشارات
همیشه که نباید بهترین بود، عزیزِ من