اسمی که زیاد شنیدین...!

چند روز قبل کتاب کتابخونه نیمه شب، ورژن صوتیش رو شروع کردم و به شددددت باهاش احساس راحتی و همدردی کردم _
نمیتونم توصیف کنم بعضی قسمت های کتاب بقدری برام دلگرم کننده بود که مطمئنم این حسو هیچ جای دیگه ای پیدا نمیکنم نه با صحبت کردن با آدما، نه توی زندگی عادی نه حتی تو اتفاقات روزمره...

اگه نخوندین صد در صد بهتون توصیه میکنم و اگه به کتاب دسترسی ندارین هم مثل من صوتیش رو گوش کنید

خیلی مایل نبودن بدون کتاب ژست عکاسی بگیرن دیگه ببخشید پشتش به شماست :)
خیلی مایل نبودن بدون کتاب ژست عکاسی بگیرن دیگه ببخشید پشتش به شماست :)


خلاصه کتاب: داستان در مورد زنی بنام نورا هست که بخاطر مشکلاتی که تو زندگیش بوجود اومده قصد خودکشی داره ولی قبل از اینکه همه چی تموم شه از کتابخونه ای عجیب سر در میاره و ....

مطمئنم خیلیا این کتابو خوندین از طرف دیگه نمی خوام داستان برای اونایی که نخوندین اسپویل شه ولی فرض کنید وارد یه کتابخونه ای می شید پرررررر از کتاب های جور واجور که همشون در مورد تصمیم های زندگی شماست ؛ موقعیت هایی که اگه بر میگشتین عقب تصمیم های قبلی رو نمیگرفتین و انتخاب دیگه ای میکردین و حالا میتونید بوسیله اون کتاب شرایط متفاوت رو توی اون موقعیت تجربه کنید.

همه ما انتخاب هایی داریم که هیچ وقت عملی نشدن و تو ذهنمون تبدیل به حسرت شدن و مثل کنه تو هر زمان و مکانی دست از سر فکر و خیالاتمون بر نمیدارن ، هی از ما انکار که بابا ول کن دیگه من تصمیم دیگه ای گرفتم و از اونا انکار که باید منو میگرفتی.... باااااید؛ حالا نمیزارم با اون یکی خوشبخت شی:))) همین میشه زندگی به کام تلخ میشه و فکر میکنیم اگه الان جای دیگه ای بودیم خوشبخت عالم می شدیم و الان بدبخت عالمیم( منظورم کلیت ماجراست جدا از درست و غلط بودن مسیر های انتخابی)

این کتاب هم تا جاییکه من خوندم ( یعنی گوش دادم) حول همین ماجرا میچرخه و واقعا تا الان قشنگ بوده

تا یادم نرفته:
نویسنده : مت هیگ مترجم: محمدصالح نورانی زاده

اینم از این
اینم از این


اگه خوندین حتما نظرتونو بگین، اگرم نخوندین بازم نظرتونو بگین ، با تشکر😅✨️🍓


حسن ختام:)
حسن ختام:)