شیفته حل مسائل و چالشهای کار و زندگی با هر ابزار در دسترس
بازخواست چیست؟ چطور انجام ندیم؟
اون روز توی شرکت یه بحث جالبی بود حول پدیدهی بازخواست. داشتیم صحبت میکردیم در این مورد که این بازخواست که میگن چی هست و چجوری میشه بازخواست نشنید و بازخواست نکرد. راجع به اینکه مثبته یا منفی بحث بود ولی متوجه شدیم عملا نظر هر شخص وابسته به تعریفی هست که از بازخواست داره. اینجا با تعریف خودم پیش میرم که با مفهوم «انتظار داشتن» هم در هم آمیخته شده.
خیلی اوقات پیش میاد که ما میخوایم با کسی راجع به یه چالشی صحبت کنیم یا اصلا در مورد خودش بهش فیدبک بدیم. قصد خاصی هم نداریم و هدفمون هم شاید کمک کردن به اون و بهبود شرایطه یا حتی صرفا شنیده شدن، ولی واکنشی که دریافت میکنیم همراه با خشم یا جاخالی دادن یا انواع حالت تدافعی دیگهاست. اینجا عملا اون شخص، صحبت ما رو بازخواست میشنوه. حالا اینو چجوری میشه حلش کرد؟
توی این متن من روی سمت گوینده یا کسی که مکالمه رو درباره چالش شروع کرده، تمرکز میکنم. با آدمای مختلفی پویش کردم و با تجربیات عملی خودم ترکیبش کردم و تهش ۴ تا محور برای بازخواست نکردن (یا بازخواست شنیده نشدن) یافتم که گفتم با دنیا به اشتراک بذارم.
۱. بادی لنگوئج
خیلی مهمه. بشین پیش طرف مقابلت حرفتو بزن جای اینکه روبروش بشینی. اینجوری بهش منتقل میکنی که شما جفتتون یه سمتین و مشکل در سمت مقابله. این کار فضای هم فکری رو تسهیل میکنه. حتی میتونی یه پله قویترش کنی و مشکل رو به صورت نمادین روی یه برگه کاغذ یا تخته وایت برد بنویسی. بعدش دیگه سعی کنین توی اشاره دستتون، بیشتر به اون کاغذ یا تخته اشاره کنین تا به شخص. اینجوری شخص مقابلتون هم حس میکنه توی یه تیم هستین و میتونه راحت ذهنشو باز بذاره ایده بده برای حل چالش و تهش احتمالا به ایده موثرتری برسین. مخصوصا اگه مسئله راجع به اون شخص باشه، احتمالا هیچ کسی از اون شخص بهتر خودشو نمیشناسه و فضا رو براش ایجاد میکنین که کمک کنه به یه راهکار عملی برسین و حل بشه مسئله. به طور خلاصه، بشینین یه ور و مسئله رو با هم حل کنین.
۲. انتظارات برآورده نشدهتونو با سوال مطرح نکنین
خیلی پیش میاد که ما سوالی رو بپرسیم در حالی که جواب طرفو از قبل پیشبینی کردیم و جواب مخالف خودمونو آماده ساختیم. عملا انگار منتظریم طرف جواب بده که از دهان اون بشنویم تا بهونه دستمون بیاد بپریم بهش بگیم که مثلا نه این نظرت خوب نیست یا کار اشتباهی کردی. جواب ما در واقع یه جورایی انتظارمونه. من متوجه شدم که انتظارامون اگه واقعا به شکل انتظار مطرح بشن و اگر سوالی داشتیم، بعدش مطرح کنیم، بهتر پیش میره همه چی. مثلا یه دوستی داریم به اسم رضا، این دوستمون مثلا از شهر بازی خوشش نمیاد و از کسی که برنامه رو میچینه، میخوایم که رضا رو در نظر بگیره (و شهر بازی انتخاب نشه) ولی به هر دلیل یهو برنامه چیده میشه و میبینیم شهر بازیه و رضا کنسل میکنه نمیاد به خاطر همین. میتونیم بپریم به اون شخصی که برنامه رو چیده و بهش بگیم «مگه نمیدونستی رضا شهر بازی دوست نداره؟» و اون قاعدتا باید آره جواب بده و ما منتظریم اینو بگه که بپریم بهش. میتونیم هم خیلی مسالمت آمیز بهش بگیم «من انتظارم این بود که رضا رو توی این برنامهای که چیدی در نظر بگیری و حس میکنم این انتظارم بهش رسیدگی نشده. آیا توی انتخابت در نظر گرفته بودی؟ اگه آره به چه شکلی؟» که بفهمیم آیا واقعا در نظر گرفته بوده یا نه و الآن که کار از کار گذشته، همفکری کنیم باهاش که دفعه بعدی چجوری حال همه خوب باشه. خلاصه انتظارتو بگو بعد سوال بپرس.
۳. مکالمات راجع به انتظار رو از داشتم به دارم تغییر بدیم
یه پله قویتر از اون قبلیه، اینه که مکالمات راجع به انتظار رو از داشتم به دارم تغییر بدیم. انتظاری که از قبل مطرح بشه خیلی اثرش قویتره نسبت به انتظاری که بعدا موقعی که به مشکل خوردیم یا کاری انجام شده ولی اون انتظاره توش دیده نشده، مطرح بشه. انتظارو در اولین فرصتی که پیدا میکنی مطرح کن.
۴. بگو چرا
یه چیز مهم دیگهای که در مطرح کردن انتظار میتونه مفید باشه، اینه که طرفت بدونه چرا اینو انتظار داری. خوبه واقعا هیچی رو بدیهی در نظر نگیریم. بگو چرا این انتظار درت شکل گرفته و در چه راستاییه و چجوری هدف مشترکت با اون شخص رو در بر میگیره. توی کار مخصوصا، طرف ما معمولا خودشم با دانش و توانایی خودش میتونه درک کنه و با جون و دل بپذیردش یا اینکه یه فیدبک قوی بده راجع بهش. این امر کمک میکنه فضای کاری قویتری و نزدیکتری بسازیم و انتظارات خودمونم قویتر و پختهتر باشن و رشد کنیم. خلاصه انتظارتو بگو و دلیلشم بگو و اگه نیاز شد با طرفت هم فکری کن انتظارتو بهتر کن.
حالا من کلا ۴تا محور به نظرم رسید، اگر شما هم تجربهی محور پنجمی داشتید که میشه بهشون اضافه کرد، خوشحال میشم بشنوم و این مطلبو پختهتر کنم تا همه ازش بهرهمند بشن. با اینکه حرفام برای گوینده بود، ولی در فضاهایی که شنونده هستی، دعوت میکنم گوینده بشی و این روشها رو امتحان کنی و ببینی آیا میشه فضای کلام موثرتری ساخت؟ در نهایت چه تا الآن گوینده بودی چه شنونده، میتونی خودت سازندهی اون فضای موثر باشی. فقط کافیه قدمشو برداری.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چجوری به آتیش تجربیات نزدیک بشیم و از گرماش استفاده کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
قدرت درخواست کردن از دیگران
مطلبی دیگر از این انتشارات
اولین استخدام - پارت ۱ - چرا تماشای کار اولین استخدام انقدر سخته؟