معرفی کتاب راهنمای شکست خوردن

معرفی کتاب راهنمای شکست خوردن
معرفی کتاب راهنمای شکست خوردن


کتاب راهنمای شکست خوردن؛ درمان روزهای بعد از شکست

باید این واقعیت را بپذیریم که شکست در زندگی همه ما حتمی است. شاید بعد از بار دهم از خود بپرسید چرا من؟ من که بارها طعم شکست را چشیده‌ام! در شکست دهم باید به شکست‌های قبلی خود فکر کنید؛ چه چیزی باعث شده بعد از ده بار مجدد شکست بخورید؟ آیا درسی که ماحصل شکست اول تا نهم بوده را یاد گرفته‌اید؟

کتاب راهنمای شکست خوردن به ما می‌گوید چگونه شکست می‌خوریم و چگونه باید شکست بخوریم. الیزابت دی با وام گرفتن از داستان زندگی خود، به ما یاد می‌دهد شکست زیاد هم بد نیست به شرطی که راهنمای شکست خوردن را همیشه همراهمان داشته باشیم. این شکست نیست که ما را تعریف می‌کند بلکه چگونگی برخورد ما با شکست است که به ما معنا می‌دهد.

نگاهی جزیی‌تر به کتاب راهنمای شکست خوردن

در کتاب راهنمای شکست خوردن، نویسنده در مقدمه، با بیان شکستی که از زمان سه سالگی‌اش خورده شروع می‌کند. او از اینکه در برآوردن خواسته خواهرش ناموفق بوده می‌گوید. الیزابت دی شکست‌هایی که تا دهه سی سالگی‌اش خورده جمع‌بندی و در هر بخش از کتاب به صورت جزیی شرح می‌دهد. در بخش اول شکست خوردن در سازگار شدن را مطرح می‌کند. شکست در سازگاری با محیط یا آدم‌های اطراف فرقی نمی‌کند. مهم این است که یاد بگیریم چطور وقتی شکست می‌خوریم از آن درس بگیریم تا دفعه دیگر در این مسئله شکستی نداشته باشیم. در بخش دوم، الیزابت دی به شکست خود در مردود شدن آزمون‌ها اشاره می‌کند. او دلایلی که باعث شکست در تحصیلش می‌شود بیان و واکنش خود در مقابل این شکست را مطرح می‌کند. بخش سوم شرح شکست‌هایی است که الیزابت در دهه بیست سالگی‎اش خورده است؛ شکست در دانشگاه، شکست در کار، شکست در رابطه و شکست در شناخت خود واقعی‌اش. او در بیست سالگی نمی‌دانست چه چیزی می‌خواهد. درست مثل خیلی از ما انسان‌ها که حتی در 40 سالگی هم نمی‌دانیم کیستیم و چه می‌خواهیم. در بخش چهارم کتاب راهنمای شکست خوردن، شکست خوردن نویسنده در قرارهایش را می‌خوانیم. ممکن است در قرارهایمان شکست بخوریم؛ در این صورت باز هم به سراغ قرار بعدی می‌رویم؟ الیزابت دی پاسخ این سوال را در بخش چهارم به ما می‌دهد.

نویسنده در بخش پنجم از ورزشی گفته که در آن شکست خورده است. الیزابت به اصرار مادرش در رشته ورزشی تنیس فعالیت داشت. او هیچ‌گاه نتوانست آنطور که باید در این ورزش حرفه‎ای شود؛ راستش این ورزش هیچ به دردش نخورد و اتفاقا باعث سرخوردگی‌اش شد. ناکامی در ورزش یکی دیگر از شکست‌هایی بود که به لیست الیزابت اضافه شد. در بخش ششم کتاب از شکست در رابطه می‌خوانیم؛ الیزابت دی بعد فوت همسر سابقش دوباره ازدواج می‌کند اما در دوران نامزدی با ناکامی در رابطه مواجه می‌شود. او در این شکست نقطه مثبتی می‌بیند؛ زیرا با فروختن لباس عروسی‌اش به یک غریبه، سرمایه اولیه پادکستش را جور می‌کند. درواقع، او با از دست دادن یک چیز، چیز دیگری را به دست می‌آورد. بخش بعدی کتاب درباره شکستی است که در زندگی هر کدام از ما وجود دارد و باعث رشد و پیشرفت‌مان می‌شود. همانطور که نویسنده کتاب گفته: «ورود به دنیای کار به دلیل روشن نبودن اهداف می‌تواند مایوس کننده و گیج کننده باشد و اغلب باعث شود احساس کنیم راکد هستیم و یا درجا می‌دویم. این تفاوت این تفاوت بین رکاب زدن در «تور دو فرانس» و رکاب زدن روی دوچرخه ثابت تمرینی برای چندین هفته است. جریان پیشرفت خیلی پیچیده‌تر از آن است که بتوان آن را برآورد کرد، علی‌الخصوص اگر در حرفه‌ای خلاقانه مثل روزنامه‌نگاری یا بازیگری باشید و به دلیل عدم ثبات آن مشاغل، سرعت ترقی شما آهسته باشد یا به نوعی خیلی رضایت‌بخش نباشد.»

در بخش‌های بعدی کتاب راهنمای شکست خوردن، نویسنده درباره شکست‌هایی که در دوستی، داشتن فرزند، خانواده، عصبانیت و موفقیت داشته صحبت می‌کند. چه عواملی باعث می‌شوند در دوستی شکست بخوریم؟ شاید اختلاف عقاید و نبود سازش یکی از اصلی‌ترین عوامل باشد. همچنین، الیزابت دی از ناکام ماندن خود در داشتن فرزند می‌گوید؛ از اینکه از کودکی حتی اسم فرزند و جنسیتش را تعیین کرده است. او برای فرزند به دنیا نیامده‌اش برنامه‌ها داشت. اینکه اگر دختر باشد اتاقش را با چه عروسک‌هایی بچیند و اگر پسر بود لباس‌هایش را به چه رنگی بخرد! او حتی درباره ریزترین جزییات هم فکر کرده و برنامه ریخته بود. اما سال‌ها بعد، با سقط‌های متعدد جنین‌، دکترها آب پاکی را روی دستش ریختند و از ناکام ماندنش در حاملگی خبر دادند. الیزابت دی با انجام تمریناتی توانست از پس شکست‌های متعدد بیرون بیاید و قوی‌تر از قبل به زندگی ادامه دهد.

بخشی از کتاب راهنمای شکست خوردن

«فکر می‌کنم پیام تمامی این داستان‌ها، اگر فقط و فقط یک پیام باشد، این است که هیچ تجربه‌ای اتلاف وقت نیست، حتی اگر لحظه‌ای که آن تجربه را کسب می‌کنید واقعا ندانید چه درسی قرار است از آن بگیرید. خیلی از ماها بعد از بهترین دوران دو دهه از عمرمان که در دانشگاه و مدرسه گذراندیم، جایی که زمانمان با آزمون‌های مرتب نشانه‌گذاری می‌شود. و اگر مثل من هم شکست بخورید، همچنان وجود دارید.»

چرا کتاب راهنمای شکست خوردن جذاب و خواندنی است؟

کتاب راهنمای شکست خوردن فقط داستان زندگی یک نویسنده شکست خورده نیست؛ بلکه راهنمایست برای روزهایی که شکست، سیلی محکمی به ما می‌زند. گاهی ما برای خود آینده‌ای تصور می‌کنیم که ممکن است به هزاران دلیل این آینده اتفاق نیوفتد، در این صورت تصور ما نسبت به خودمان تغییر می‌کند؛ مثلا چرا الیزابت باید از بچگی برای بچه‌دار شدن خود نقشه بکشد؟ اگر برای خود برنامه‌ای می‌گذاریم، باید خود را برای روزی که ممکن است هیچ‌چیزی طبق برنامه پیش نرود آماده کنیم. باید این ظرفیت را داشته باشیم که ممکن است شکست بخوریم.

از دیگر مواردی که باعث می‌شود شکست بخوریم و فشار زیادی به ما وارد شود، انتظارات از خود است. مادر الیزابت، او را مجبور کرد تنیس یاد بگیرد چون خودش در این رشته ورزشی حرفه‌ای بود، الیزابت هم از حرف مادرش پیروی کرد. اما چه شد؟ الیزابت در این ورزش ناکام ماند چون نمی‌توانست آن چیزی را که مادرش دوست دارد، به زور دوست داشته باشد. کمال‌گرایی نیز می‌تواند علت دیگر شکست باشد؛ اینکه همیشه توقع داشته باشیم بهترین ورژن خود باشیم ناکام ماندن‌های زیادی را برای ما به همراه خواهد داشت.

کتاب راهنمای شکست خوردن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب راهنمای شکست خوردن را به افرادی پیشنهاد می‌کنیم که در هزارتوی شکست‌ها، خود را گم کرده‌اند. کسانی که فقط به رسیدن به هدف خود فکر می‌کنند. کسانی که نمی‌توانند این پیش فرض را در ذهن خود داشته باشند که فقط یک مسیر برای رسیدن به هدف دارند. این افراد نیاز به خواندن این کتاب دارند تا بدانند اگر در مسیر الف شکست خوردند، می‌توانند مسیر ب را پیش بگیرند.

معرفی کتاب‌هایی با موضوع مشابه کتاب راهنمای شکست خوردن

برای خواندن کتاب‌هایی مانند موضوع کتاب راهنمای شکست خوردن بهتر است کتاب‌های زیر از انتشارات بذر خرد را مطالعه کنید: