افسانه ی خدا...

قسمت اول

خدا فقط یه مفهوم انتزاعی در پاسخ ترس های بشریت از آینده ی نا معلوم،جهان پس از مرگ،مبدا انسان،مجهولات طبیعی و انسانی جهان و... است و امروزه با پیشرفت علم و روشن شدن بسیاری از مجهولات تهی و پوچ بودن آن ثابت می شود.

طبق تئوری بینگ بنگ جهان حاصل یک انفجار بزرگ است و به طور اتفاقی بوجود اومده و در حال گسترش است و در آینده بار دگر فرو خواهد پاشید!

به لطف داروین و طبق نظریه تکامل همه ی موجودات حاصل فرگشت یک موجود تک سلولی هستند که به مرور خودش را بهبود داده و با طبیعت هماهنگ نموده است و به روز ترین و موفق ترین این موجودات انسان امروزی است و ساختار مشابه بسیاری از موجودات هم گواهی بر این مسئله است!و حتی با این نظریه لزوم وجود روح نیز از بین میرود چرا که تکامل انسان ساختار پیچیده ای به وجود آورده است و همین ساختار پیچیده کنترل انسان را در دست دارد نه چیزی مافق ماده به نام روح!

در گذشته انسان نادان از دیدن جهانی که هیچ اطلاعاتی از آن ندارد شگفت زده می شد. دلیل بارش باران،زرد شدن برگ درختان،گرسنگی،آمدن شب و روز و هزاران سوال دیگر انسان را تبدیل به کودکی کنجکاو و وحشتزده،وادار به ساختن افسانه و اسطوره هایی می کرد که همه چیز را به دوش خدایان و الهه هایی مافوق توان بشریت می گذاشت و بدین ترتیب پاسخ سوالات خود را در وجود بی معنایی به نام خدا جست و جو می کرد اما انسان امروز باهوش تر از این حرف هاست که به پاسخ هایی تا این حد سطحی دل خوش کند.

برخی انسان ها از گذشته با برتر دانستن خود از دیگران دم از خدایی یگانه زده اند و اطلاعات عادی خود را نشئت گرفته از وجود او دانسته اند در حالی که هر کسی توانایی انجام آن اعمال را با کمی تلاش در آن دوران داشته است.

موسی در دوران جلوه گری جادوگران با هیپنوتیزم و منحرف کردن اذهان مردم آنچنان جادویی را به نمایش گذاشت که عده ای بیهوده او را منادی آیینی بر حق دانستند و شکافته شدن نیل هم چیزی است که از طریق علم اثبات میشود و ربطی به معجزه ندارد.
موسی اگر در کودکی در نیل افتاد و به آغوش آسیه رفت چیزی غیر عادی نبود،بلکه در مصر بسیاری از کودکان به این سرنوشت دچار شده و نجات میافتند(کتاب سینوهه را خونده اید؟)خوردن شیر مادر هم کاملا مشخص است،هر کودکی با بوی مادرش انس دارد و تنها شیر دایه ای را میخورد که به بوی مادر او شباهت داشته باشد.پس پیدا نشدن دایه ی مناسب برای او نیز امری اتفاقی خواهد بود
اما عیسی و زنده کردن مردگان؟شفای بیماران؟پزشک حاذقی بوده مگر نه اینکه ابن سینا هم با علم خود کسی را که خیال میکردند مرده زنده کرد؟ ماجرای صلیب؟به نظر من که بیشتر شبیه افسانه است.
محمد هم قطعا که آمیزه ای از افسانه است.کسی که بی دلیل شکاف ماه را به آن نسبت می دهند و کتابی که بسیاری شبیهش را آورده و حتی ادعای پیامبری نکرده اند. فقط زرنگ تر از دیگران بوده و هر کسی بعد از خود را رد کرده و خود را برترین انسان تاریخ نامیده!کمی اغراق آمیز نیست؟