اگر زرتشت،علی(ع) را می دید می نوشت:گفتار علی،پندار علی،کردار علی...
بودن یا نبودن مسئله این است!
قسمت دوم
۱.خدا را در آغوش بگیر:)
بدترین شرایطی که در عمرت تجربه کرده ای را تصور کن!
اگر تجربه ی وحشتناکی نداری این ماجرا را تصور کن و خودت را در بطن آن...
سوار بر یک کشتی در کرانه های اقیانوس در حال سفر هستی.
ابر ها در آسمان متراکم می شوند و تو به این منظره ی با شکوه لبخند میزنی.چقدر این پهنه ی آبی با شکوه است...
قطره ای آب روی صورتت می افتد و میفهمی باران است که نم نم می بارد.
رعد و برق میزند...
لبخند از لب های تو پاک میشود و با تردید به اطرافت مینگری.
باران تند تر میشود و حالا موج های نه چندان خطرناکی در آب ایجاد شده.
ناخدا و خدمه ی کشتی به تکاپو افتاده اند.
باران شدت میگیرد!
موج ها بلند تر میشوند!
کشتی تکان های محکمی می خورد و تو نمی دانی چه کنی؟
گریه ی بچه ها از هر سو،فریاد زنان و دویدن مردان...
کشتی های نجات غرق میشوند.
کشتی میشکند،آب آنرا پر می کند...
تو در آن شرایط پیچیده و اضطراب از چه کسی کمک می خواهی؟[1]
پاسخ تو،من و همه ی انسان ها به این پرسش نمایانگر فطرت خداجوی ماست!اینکه در شرایط سخت و هنگام بروز بلایا به دنبال ریسمانی هستیم که به آن چنگ بزنیم و پناهگاه و نجات دهنده ی ما باشد.[2]
بار ها در فیلم ها و کتاب های فرهنگ های مختلف،به طنز یا جد دیده ایم که در اوضاع و احوال سخت که دیگر کسی باقی نمانده به خدا توکل می کنند!نماز می خوانند؛قول کلیسا،مسجد یا معبد رفتن به خدا میدهند؛قربانی و هدایایی میدهند و التماس می کنند...
ذات انسان درخواست کننده ی وجودی متعالی است که بتواند پاسخ گوی نیازهایش باشد.
۲.اینجارو کی مرتب کرده؟ °o°
-گیرم که پذیرفتم در شرایط سخت انسان به دنبال کسی است که به او تکیه کند!اینکه چیزی را ثابت نمی کند!تنها نماینگر ضعف و سستی انسان است نه وجود خدا...
اطرافت را خوب نگاه کن!آسمانی که بر فراز سرت گسترده می شود(بینگ بنگ)،ماه و ستارگان و سیاره هایی که با وجود حرکت هرگز به هم برخورد نمی کنند،بارش باران،آمدن شب و روز با این دقت و نظم،گزاره های تخصصی و آب و هوا،مساحت و محیط اشیاء،غذای و توشه ی راه حیوانات و انسان ها،اصلا همان به اصطلاح تکامل و انطباق هر موجودی با محیط اطراف خود و قدرت حیات و...[ 3 ، 4 ، 5 ، 6 ،7 ، 8 ]
به نظر تو ممکن است اینها به طور اتفاقی تا این حد دقیق در کنار هم قرار گرفته باشند؟
اگر ساختمانی با شکوه را ببینی،یا هواپیمایی پیچیده،یا اثر هنری شاهکار ممکن است لحظه ای فکر کنی خود در طول زمان به وجود آمده؟ممکن است فکر کنی اتفاقی بوجود آمده اند یا خود،خود را بوجود آورده اند؟
اگر این را نمی پذیری چگونه نظم عجیب آفرینش را،محاسبات دشوار هواشناسی،قوانین فیزیک و شیمی و... که هرگز تغییر نمی کنند را میبینی اما وجود خالقی که هنرمندانه اینها را در کنار هم چیده باشد را باور نمی کنی؟
آیا عقل حکم نمی کند که هر نظم دقیقی ناظمی داشته باشد؟
آیا علم ثابت نمی کند هر چیز تعمیم پذیر قابل تکراری قانون باشد؟
پس چگونه عقل و علم را قبول داری و خدای آنها را رد می کنی؟?[9 ، 10]
پ ن.در این پست ها ادعای دانایی ندارم!صرفا از دانسته های اندکم چیزی را به دیگران تقدیم می کنم اما تضمینی نیست که بتوانم به تک تک سوالاتتان پاسخ گو باشم
برهان اصلی هنوز گفته نشده،اگر به دنبال دلایل دیگری هستی با "به توان بینهایت" همراه شو...
پست قبلی این مجموعه
مطلبی دیگر از این انتشارات
من کجا خدا کجا?
مطلبی دیگر از این انتشارات
افسانه ی خدا...
مطلبی دیگر از این انتشارات
یکی بود هیچ کی نبود؟